نوشته شده توسط : محمد تسیاری

یک کاوشگر اروپایی برای نخستین بار، ۵۰۰ میلیون کیلومتر دور از زمین، بر سطح یک دنباله‌دار فرود آمده است، با این همه به دلیل اینکه موفق نشده به خوبی خود را در محل قرار گرفتنش استوار کند، نگرانی‌هایی در مورد فعالیت آن وجود دارد.

این کاوشگر که «فیله» نام دارد، در حالی‌که متخصصان در سازمان فضایی اروپا، در آلمان، مشغول کنترل آن بودند بر سطح «دنباله‌دار ۶۷پ/چوریوموف-گراسیمنکو» فرود آمد.

مراحل فرود این روبوت با خطرپذیری بسیار همراه بوده است، و پس از فرود کسانی که هدایت آن را در اتاق فرمان در دارمشتات بر عهده داشتند به خوشحالی پرداخته‌اند.

هرچند معلوم نیست خوشحالی آنها چه اندازه طول بکشد؛ پیام‌های رادیویی دریافتی اولیه نشان می‌دهند که کاوشگر اروپایی احتمالا بر سطحی نرم فرود آمده یا به آرامی بلند شده و دوباره فرود آمده است.

در هر حال این احتمال وجود دارد که این روبوت نتوانسته باشد به خوبی در جایی که فرود آمده قرار گیرد.


کومت ۶۷پ؛ دبناله‌داری که فیله بر آن فرود آمده است


اما هدایت‌گران فیله همچنان به ادامه عملیات آن خوش‌بین هستند.

به گزارش خبرگزاری فرانسه استفان اولامک، مدیر عملیات فرود «فیله»، می‌گوید «ما خوشبختانه آنجا قرار گرفته‌ایم. وضعیتمان با آنچه در اصل می‌خواستیم، کمی فرق می‌کند، اما می‌توانیم به کاوش ادامه دهیم».

به گفته آقای اولامک، تا همین الان هم این کاوشگر «مقدار زیادی اطلاعات» به زمین ارسال کرده است.

دنباله‌دار نوعی گلوله کیهانی‌ست که از سنگ و غبار و گازهای منجمد تشکیل شده است. موادی که یک دنباله‌دار را می‌سازند با آنچه در ساخت سیارک‌ها یا شهاب‌ها وجود دارد، متفاوت است.

کاوشگر فیله می‌تواند اطلاعات مهمی در مورد سطح دنباله‌دار و ترکیبات آن برای زمین ارسال کند. اطلاعاتی که می‌تواند به دانشمندان کمک کند از نقطه آغازین منظومه شمسی که خورشید ما و زمین در آن قرار دارند، دریافت و درک بهتری پیدا کنند.

کاوشگر فیله از سفینه مادر که «روزتا» نام دارد جدا شده و به سوی این دنباله‌دار حرکت کرده است.

انتشار تصاویر تازه از سطح یک دنباله دار توسط کاوشگر <<فیله>>

ادامه مطلب......

 



:: بازدید از این مطلب : 215
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 21 آذر 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد تسیاری

دریاچه‌ای که میلیارد‌ها سال پیش دهانه آتشفشانی به شعاع ۱۵۴ کیلومتر را پر کرده بود، می‌تواند یک یافته مهم برای وجود حیات در کره مریخ باشد که شبیه‌ترین سیاره به کره زمین در منظومه شمسی است.

دانشمندان روز دوشنبه ۱۷ آذر گفتند دریاچه‌ای که کاوشگر ناسا به نام کیوراسیتی (کنجکاوی) مشغول بررسی آن است، نظریه‌های مربوط به حیات میکروبی در این سیاره را تقویت می‌کند.

به گزارش خبرگزاری رویترز، این نظریه تازه دانشمندان مبتنی بر اطلاعاتی است که کاوشگر ناسا از اوت سال ۲۰۱۲ تاکنون جمع آوری کرده است.

دانشمندان لایه‌های صخره‌ای حاوی رسوبات آبرفتی را کشف کردند که به سمت مرکز دهانه آتشفشانی متمایل بودند. این صخره‌ها شکل تپه‌ای به ارتفاع پنج کیلومتر را دارند که «کوه تیز» نام گرفته است.

پژوهشگران کاوشگر کیوراسیتی در گفت‌وگوی تلفنی به خبرنگاران گفتند نتیجه اطلاعات جدید این است که «کوه تیز» زمانی در حدود سه و نیم میلیارد سال پیش و هنگامی که دهانه آتشفشانی پر از آب بود وجود نداشته است.

جان گراتزینگر یکی از دانشمندان موسسه تکنولوژی کالیفرنیا گفت: «کشف این لایه‌های شیب‌دار کاملا غیر منتظره بود. رسوب‌شناسی پیشرو‌ترین روش برای شناخت لایه‌های زمین است. وقتی شرکت‌های نفتی داده‌های لرزه‌نگاری را در جاهای مختلف جمع آوری و بررسی می‌کنند، به دنبال لایه‌های شیب‌دار می‌گردند. چون هندسه و زوایای این لایه‌ها محل صخره‌هایی را که در جستجوی آن هستیم به ما نشان می‌دهند».

کاوشگر کیوراسیتی کمی پس از فرود کشف کرد که سیاره مریخ در زمان‌های دور دارای عناصر شیمیایی و شرایط زیستی برای وجود حیات میکروبی بوده است. این یافته هدف اولیه ماموریت این مریخ پیما بود.

این کاوشگر سپس برای پیدا کردن حفره‌های قابل زیست به سمت «کوه تیز» به حرکت در آمد. هدف دانشمندان کشف این نکته بود که آیا در مریخ مانند کره زمین شرایط زیست محیطی مناسب برای شکل گرفتن حیات به اندازه کافی ادامه پیدا کرده است یا نه. دانشمندان هنوز نمی‌دانند شکل گرفتن حیات در کره زمین چه مدتی طول کشیده است.

مایکل مایر کار‌شناس برنامه‌های ناسا در مریخ گفت: «اندازه دریاچه در این دهانه آتشفشانی، طول زمان و آثار به جا مانده از مسیر آب نشان می‌دهد که ممکن است برای شکل گرفتن و ادامه حیات زمان کافی وجود داشته است».

مطالعات جدیدی که هنوز منتشر نشده‌اند به مجموعه‌ای از دوره‌های خشکسالی در دهانه «گیل» اشاره می‌کنند. این یافته‌ها با نظریه موجود که دوره‌های هوای گرم مریخ را کوتاه مدت و در آغاز پیدایش این سیاره می‌دانند، در تناقض است.

کاوشگر کیوراسیتی از زمان فرود بر مریخ در سال ۲۰۱۲ هشت کیلومتر روی سطح این سیاره حرکت کرده است.



:: بازدید از این مطلب : 166
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 21 آذر 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد تسیاری

شفق قطبی پدیده‌ای است که بر اثر فعالیت‌های خورشیدی به وجود می‌آید؛ از ذرات پرانرژی و دارای بار الکتریکی که اغلب ذرات زیراتمی هستند، مثل پروتون‌ها و الکترون‌ها یا هسته‌های سنگین‌تر اتم‌ها. پرتاب این‌ها که پیوسته از خورشید به صورت باد خورشیدی انجام می‌شود و این ذرات سراسر منظومه‌ی شمسی را جولان می‌دهند، آغاز مرحله‌ای ‌است که ما در نهایت به صورت شفق قطبی می‌بینیم. این ذرات به میدان مغناطیسی زمین می‌رسند و به سبب داشتن بار الکتریکی، گرفتار خطوط میدان مغناطیسی زمین می‌شوند. در آن‌جا ذرات ثانویه‌ای شکل می‌گیرند که آ‌ن‌ها هم باردار، پرانرژی و پرسرعت‌اند و در خطوط میدان مغناطیسی به سمت قطب‌های مغناطیسی زمین سرازیر می‌شوند. به همین علت است که شفق‌ها، قطبی هستند، یعنی پدیده‌ای هستند که در عرض‌های بسیار شمالی یا در نیم‌کره‌ی جنوبی، در عرض‌های بسیار جنوبی دیده می‌شوند و به همین خاطر به آن‌ها «نورهای شمالی» و «نورهای جنوبی» هم می‌گویند.

اما چون محور میدان مغناطیسی زمین نسبت به محور میدان جغرافیایی زمین کمی انحراف دارد (در حال حاضر حدود ۱۱ درجه) این باعث می‌شود که در عرض‌هایی که لزوماً خیلی هم قطبی نیستند گاهی شفق قطبی دیده شود. به همین علت است که در آمریکا تا عرض جغرافیایی حدود ۳۰ یا ۳۵ درجه، یعنی حتی در جنوب کالیفرنیا، گاهی شفق قطبی دیده شده، در حالی‌که ما در عرض جغرافیایی ۳۰ درجه در ایران، یعنی در شهر اصفهان، شفق قطبی را هیچ وقت نمی‌بینیم، مگر اینکه پدیده‌ی خیلی خاصی در خورشید اتفاق بیفتد مثل فورانی بسیار بزرگ، که به صورت موردی اتفاق افتاده است. مثلاً در اوایل قرن بیستم یکی از این شفق‌ها ثبت شد، که حتی در سنگاپور آن را در خط افق به صورت یک هاله‌ی قرمز دیده بودند. یعنی این شفق قطبی تقریباً در کل کره‌ی زمین ظاهر شده بود و هر جا که هوا صاف بوده و ناظری بوده که توجه کرده، آن را دیده بوده، چون سنگاپور در استوا قرار دارد.

به جز اینگونه موارد، شفق‌های قطبی معمولاً در عرض‌های شمالی یا در نواحی‌ای دیده می‌شوند که عرض مغناطیسی مناسبی داشته باشند. اما این پدیده وقتی که ظاهر می‌شود معمولاً در حد چند ثانیه نیست، یعنی پدیده‌ای است که دست‌کم چند دقیقه‌ای در آسمان فعالیت می‌کند و اگر عرض جغرافیایی، شمالی باشد، ممکن است آن را چند ساعتی در طول شب ببینید، مثلا در عرض‌هایی جغرافیایی که درون یا زیر منطقه‌ای هستند که آن را به نام «حلقه‌ی شفق» می‌شناسیم. وقتی از فضا به زمین نگاه کنیم یا عکس‌هایی که ماهواره‌ها از قطب‌های زمین و در طول‌موج مناسبی گرفته‌اند را مشاهده کنیم، پیوسته حلقه‌ی سبز رنگی دور قطب‌های مغناطیسی زمین می‌بینیم که همان «حلقه‌ی شفق» است با قطری بین ۲۰۰۰ تا ۵۰۰۰ کیلومتر که این قطر به میزان فعالیت بادهای خورشیدی بستگی دارد، اینکه طوفان خورشیدی در کار باشد تا طوفان مغناطیسی در اطراف زمین ایجاد کند، یا این‌که فعالیت کم باشد که در آن حالت حلقه‌ کوچک شده و به قطب نزدیک‌تر می‌شود. این حلقه همیشه وجود دارد و این سبب می‌شود که در عرض‌های بسیار شمالی یا بسیار جنوبی، همیشه در هر شب صاف که آسمان تاریک باشد و نور ماه خیلی مزاحم نباشد، شفق قطبی ببینیم.

اما این شفق ها لزوماً به صورت طوفانی نیستند که به اصطلاح «تاج شفق» که درست در بالای سر به وجود می‌آید، شکل بگیرد و شفق به اوج زیبایی خود برسد، رنگارنگ شود، هر لحظه تغییر شکل دهد و انگار که این پدیده به صورت انفجار نور در آسمان در حال رخ دادن است. تاج شفق زمانی پدید می‌آید که فعالیت خورشیدی ناگهان افزایش پیدا کند، یک لکه یا مجموعه‌ای از لکه‌های خورشیدیِ فعالِ مغناطیسی شکل بگیرند و فوران‌هایی را ایجاد کنند. این فوران‌ها در تاج خورشید منجر به شکل‌گیری پدیده‌ای به نام CME یا «پرتاب ماده از تاج» می‌شوند و باد خورشیدیِ طوفانی را در فضا پرتاب می‌کنند. اگر زمین در تیررس این سیل ذرات باشد، در آن حالت است که طوفان مغناطیسی برای سیاره‌ی ما رخ می‌دهد (حدود دو روز پس از فوران خورشیدی) . در شب اول و شب‌های بعد از آن ممکن است که شفق بسیار فعال باشد و به عرض‌های جغرافیایی پایین‌تر هم برسد. در این موقع است که اگر در عرض جغرافیایی شمالی باشید، مثلاً بالای ۶۰ درجه، نزدیک به مدار قطبی، اوج شکوه شفق‌های قطبی را می‌بینید و معمولاً تمام شب این اتفاق می‌افتد، اما در طول شب چند بار اوج می‌گیرد و پدیده‌ی تاج شفق در بالای سر، یعنی سرسوی آسمان، پدیدار می‌شود. در عرض‌های جغرافیایی پایین‌تر چنین شفق‌های قطبی نادرترند، مثلاً در عرض جغرافیایی بین ۵۰ تا ۶۰ درجه، در طول سال ممکن است شفق‌های قطبی یک یا دو بار این‌قدر دیدنی باشند. در عرض جغرافیایی بین ۴۰ تا ۵۰ درجه، چنین شفق‌های قطبی‌ای ممکن است در هر دهه، دو یا سه بار رخ دهند و جزو پدیده‌های طبیعی بسیار نادر ‌می‌شوند و در عرض‌های پایین‌تر، همان‌طور که گفتم، مثلاً مانند ثبت شفق از سنگاپور در اوایل قرن بیستم، ممکن است در هر سده یک یا دو بار آن را ببینیم. شفق‌ها با چرخه‌ی فعالیت‌های خورشید در طول ۱۱ سال، که در آن تعداد لکه‌ها و فعالیت‌های مغناطیسی کم و زیاد می‌شود، هم رابطه‌ی مستقیمی دارند و فعالیت‌شان کم و زیاد می‌شود. اما همیشه، حتی در کمترین فعالیت‌های خورشیدی، ممکن است ناگهان خورشید فوران کند و شفق‌های قطبی چشمگیری شکل بگیرند. به هر حال پاسخ کوتاه این است که در هر شب، در مناطق قطبی، شفق قطبی ممکن است دیده شود و این پدیده در این مناطق معمولاً چند ثانیه نیست و در طول شب چندین بار ظاهر می‌شود. اما شفق‌های بسیار فعّال که تاج را به وجود می‌آورند، معمولاً نمایش باشکوه خود را فقط در چند دقیقه اجرا می‌کنند.

 



:: بازدید از این مطلب : 1218
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 19 آذر 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد تسیاری

ستارگان دنباله‌دار اجرام آسمانی هستند که گه ‌‌گاه در آسمان ظاهر می‌شوند. هر ستاره دنباله‌دار از یک مسیر نورانی و دنباله‌ای طویل تشکیل شده است که سر آن ممکن است به بزرگی خورشید و دم آن در حدود چندین صد میلیون کیلومتر بوده باشد.

 

نگاه اجمالی
روزگاری همین که ستاره دنباله‌داری در آسمان پیدا می‌شد، مردم از ترس به خود می‌لرزیدند. آنان می‌پنداشتند که ستارگان دنباله‌دار پیکها و علائم بلا هستند و رسیدن بلا و وبا ، یا جنگ و مرگ را از پیش آگهی می‌دهند. تقریبا در هر ده سال ، یک بار دنباله‌داری درخشان در آسمان دیده شده و دنباله‌های نورانی آنها هفته‌ها قابل مشاهده می‌باشند. اخترشناسان صدها دنباله‌دار را شناسایی کرده‌اند. هر سال 24 دنباله‌دار به محدوده ما در منظومه شمسی می‌آیند. روشنایی این دنباله‌دارها به حدی نیست که بدون تلسکوپ مشاهده شوند. عده اندکی که درخشندگی زیاد دارند، از باشکوهترین مناظر آسمانی هستند.

دنباله دار آیسون


تاریخچه
گزارش ظهور دنباله‌دارها به هزاران سال پیش برمی‌گردد. برخی از آنها مهمانهای منظمی هستند. مثلا ستاره دنباله‌دار هالی از زمانی پیش از میلاد مسیح ، هر 75 سال یک بار ظاهر می‌شود. اواخر سال 1364 و اوایل 1365 شمسی (1986 میلادی) بار دیگر شاهد بازگشت آن بودیم. شرایط دید این دنباله‌دار در اروپا و آمریکای شمالی مناسب نبود، ولی در استرالیا و زلاندنو بوضوح دیده می‌شد. ستاره دنباله‌دار عظیمی که در سال 1843 دیده شد، دارای دنباله‌ای بطول 330 میلیون کیلومتر (205 میلیون مایل) بود. چگالی این دنباله‌ها حتی از بهترین خلأی که در شرایط آزمایشگاهی در روی زمین ایجاد شده کمتر است.

 

نامگذاری ستارگان دنباله‌دار
ستاره‌های دنباله‌دار اجرام مزاحم کوچکی می‌باشند که هر چند یک بار در داخل منظومه شمسی ظاهر می‌شوند. ستاره‌های دنباله‌دار روشن مرئی دارای دنباله‌هایی هستند که می‌توانند تا 90 درجه در آسمان امتداد داشته باشند.

هر ستاره دنباله‌دار به یادبود کاشف آن نامگذاری می‌شود. مثلا دنباله‌دار اوترما (Comet oterma) یا دیگر همکارانش دنباله‌دار ایکیا _ سکی (Comet Ikya – Seki) (ایکیا و سکی) که همنام کاشفان خود هستند.

برخی از ستارگان دنباله‌دار بر اساس سال کشفشان نامگذاری شده‌اند. مثلا 1971a اولین ستاره دنباله‌داری بود که در سال 1971 میلادی کشف شد و همینطور 1971b دنباله‌دار بعدی بود و غیره.

پس از آنکه مداری برای ستاره دنباله‌دار محاسبه شود، شماره گذاری بر اساس عبور از نقطه قرین خورشیدی انجام می‌گردد. مثلا ستاره دنباله‌دار 1971I اولین ستاره دنباله‌داری بود که در سال 1971 میلادی از نقطه قرین خورشید گذشت.

 

انواع دنباله‌ها
دو نوع دنباله وجود دارد: غبار و گاز یونیده. یک دم تشکیل شده از غبار محتوی ذراتی به بزرگی ذرات موجود در دود می‌باشد. این نوع دم هنگامی تشکیل می‌شود که یک باد خورشیدی مقداری ماده از کما جدا می‌کند. چون این ذرات بسیار کوچکند با کوچکترین نیرویی جابجا می‌شوند، در نتیجه این دنباله‌ها معمولا پخش و خمیده‌اند. دنباله‌های گازی وقتی تشکیل می‌شوند که نور خورشید مقداری از مواد کما را یونیده می‌کند و سپس یک باد خورشیدی این مواد یونیده را از کما دور می‌کند.

دنباله‌های یونی معمولا کشیده‌تر و باریکترند.هر دوی این دنباله ها ممکن است تا میلیونها کیلومتر در فضا پراکنده شوند. وقتی که دنباله‌دار از خورشید دور می‌شود دم و کما از بین می‌روند و فقط مواد سرد و سخت درون هسته باقی می‌مانند. تحقیقات راجع به ستاره دنباله‌دار هیل پاب وجود نوعی دم را نشان داد که شبیه دنباله‌های تشکیل شده از غبار بود، ولی از سدیم خنثی تشکیل شده بود. (همانطور که گفتیم مواد موجود در هسته نوع کما و دنباله را تعیین می‌کنند).

 

منشأ دنباله‌دارها
دنباله‌دارها در دو جا بطور بارز یافت می‌شوند: کمر بند کوییپر و ابر اورت. دنباله‌دارهای کوتاه مدت معمولا از ناحیه‌ای به نام کمربند کوییپر می‌آیند. این کمربند فراتر از مدار نپتون قرار گرفته است. اولین جرم متعلق به کمربند کوییپر در سال 1922 کشف شد. این اجسام معمولا کوچک هستند و اندازه آنها از 10 تا 100 کیلومتر تغییر می‌کند. طبق رصدهای هابل حدود 200میلیون دنباله‌دار در این ناحیه وجود دارد که گمان می‌رود از ابتدای تشکیل منظومه شمسی بدون تغییر مانده‌اند.

دنباله‌دارهای با تناوب طولانی مدت از ناحیه‌ای کروی متشکل از اجرام یخ زده به نام ابر اورت سرچشمه می‌گیرند. این اجرام در دورترین قسمت منظومه شمسی قرار دارند و از آمونیاک منجمد ، متان ، سیانوژن ، یخ آب و صخره تشکیل شده‌اند. معمولا یک اختلال گرانشی باعث راه یافتن آنها به داخل منظومه شمسی می‌شود.
مشخصات فیزیکی
یک دنباله‌دار در مراحل اولیه ظهور خود به تکه‌ای ابر نورانی شبیه است، ولی هر چه در مسیر خود به خورشید نزدیکتر می‌شود، روشنایی آن نیز زیادتر می‌شود. دنباله اکثر آنها به حدی شفاف است که می‌توان نور ستارگان را از میان آن دید.


رأس ستاره دنباله‌دار
زمانی که یک ستاره دنباله‌دار پیدا می‌شود، در نخستین مرحله مانند نقطه‌ای کوچک از نور به چشم ما می‌آید، هرچند ممکن است که قطر واقعی آن هزاران کیلومتر باشد. این نقطه نور را راس یا هسته ستاره دنباله‌دار می‌گویند، که به نظر دانشمندان گروه بزرگی از اجسام خرد و سفت است که با گازهایی ترکیب یافته است.


دم ستاره دنباله‌دار
همچنان که ستاره دنباله‌دار به خورشید نزدیک می‌شود، معمولا دمی به دنبال آن کشیده می‌شود. این دم از گازهای بسیار رقیق و ذرات خردی درست شده است که از درون هسته ستاره دنباله‌دار تحت تاثیر خورشید بیرون می‌جهند. دمهای ستارگان دنباله‌دار از نظر شکل و اندازه گوناگون هستند، برخی کوتاه و ریشه مانند و برخی کشیده و باریک. معمولا طول آنها به نه میلیون کیلومتر می‌رسد و گاهی هم البته ممکن است به 160 میلیون کیلومتر برسد. بعضی از ستارگان دنباله‌دار هم اصلا دم ندارند.


گیسوی ستاره دنباله‌دار
گرداگرد هسته ، یک چیز دیگر هم هست به نام گیسو. گیسو ماده‌ای ابر مانند و تابنده است که گاهی قطرش به 240000 کیلومتر و بیشتر می‌رسد.


ماده ستاره دنباله‌دار
احتمالا دنباله‌دارها از گاز و سنگریزه تشکیل یافته‌اند که همه این مواد بصورت گلوله یخی درآمده‌اند. با نزدیک شدن آن به خورشید دما بالا می‌رود و گاز و غبار بصورت دنباله جریان می‌یابند و سرانجام با دور شدن از خورشید سر دنباله‌دار دوباره یخ می‌زند.


حرکت ظاهری ستاره دنباله‌دار
وقتی ستاره دنباله‌دار از خورشید دور می‌شود، نخست دمش پیشاپیش می‌رود و سپس سر آن. علت این امر آن است که فشار نور خورشید اجزای کوچکی از هسته ستاره را بیرون می‌راند و این خود باعث تشکیل دم در پیشاپیش راس آن می‌شود. در نتیجه هنگامی که ستاره دنباله‌دار از خورشید دور می‌شود، دم آن می‌بایست جلوجلو برود و در اثنای دور شدن از خورشید ستاره دنباله‌دار کم کم از سرعت خود می‌کاهد و از انظار ناپدید می‌شود. ستارگان دنباله‌دار ممکن است سالها از برابر چشم ما مخفی بمانند، ولی بیشتر آنها بالاخره به چشم ما خواهند آمد. آنها به گرد خورشید پیوسته در حرکت هستند، ولی برای یک دور گردش به دور خورشید ممکن است زمان زیادی در راه باشند.

مدار ستاره دنباله‌دار

بیشتر ستارگان دنباله‌دار در مدار بسته‌ای در حال حرکتند، یعنی بر روی مداری حرکت می‌کنند که ابتدا و انتهایش بر هم منطبق می‌باشد. این دنباله‌دارها (مانند ستاره دنباله‌دار هالی) بعد از یک پریود به نزدیکی زمین آمده و دوباره مشاهده شده‌اند.

مدارهای ستارگان دنباله‌دار دیگر سهمی یا هذلولی است و به احتمال زیاد اینها فقط یکبار در نزدیکی زمین ظاهر و روئیت گردیده و دور می‌زنند و سپس می‌روند و دیگر به نزدیکی زمین برنمی‌گردند.

به علت تأثیرات گرانشی ، دنباله‌دارها در حضیض سریعتر حرکت می‌کنند تا در اوج. دنباله‌دارها از مدت چرخششان یه دور خورشید طبقه بندی می‌شوند: دنباله‌‌دارها با مدت تناوب کوتاه و متوسط (مانند هالی با دوره تناوب 76 سال) بیشتر در بین خورشید و سیاره پلوتون به سر می‌برند.

ستاره دنباله‌ دار هالی

این دنباله‌دارها ابتدا در کمربند کوییپر هستند، ولی نیروی گرانش یکی از سیارات بخصوص مشتری آنها را نزدیک خورشید می‌راند و دوره تناوب آنها کمتر از 200 سال است. (شومیکر – لوی 9 یکی از این دنباله‌دارها بود که عاقبت در مشتری سقوط کرد). دنباله‌دارهای بلند مدت با تناوبی بیش از 200 سال که بیشتر در ابر اورت هستند. هیل *پاب نمونه‌ای از این دنباله‌دارها است که تناوبی برابر با4،000 سال دارد.

ستارگان دنباله‌دار بر اساس دوره تناوب مداری شان به دو دسته تقسیم می‌شوند: ستارگان دارای دوره تناوب مداری بیش از 200 سال و ستارگانی که دوره تناوب مداری شان کمتر از 200 سال می‌باشد. گروه اول ، ستارگان با دوره تناوب طولانی و گروه دوم ستارگان با دوره تناوب مداری کوتاه هستند.


تغییر مدار ستاره دنباله‌دار
دنباله‌دارهای جدید از دورترین بخشهای منظومه شمسی می‌آیند و بیشترشان فقط در مدت چند ماه خورشید را دور می‌زنند و سپس برمی‌گردند و گردش خود را در ورای سیاره پلوتو به انجام می‌رسانند. گردش آنها در مدارهایی بسیار پهن است و چندین هزار سال طول می‌کشد. برخلاف سیاره‌ها ، دنباله‌دارها می‌توانند مدارخود را با مدارهای کاملا جدید عوض کنند. آنها اجسامی با ثبات نیستند و هر گاه به سیاره‌ای بزرگ مانند مشتری بسیار نزدیک شوند، کشش گرانشی آن ، مدار دنباله را عوض می‌کند. این حادثه برای دنباله‌دار هالی اتفاق افتاده و از این رو تکرار بازگشت آن بیشتر شده است.

مرگ ستاره دنباله‌دار
با نزدیک شدن دنباله‌دار به خورشید دنباله‌اش بزرگتر می‌شود. دنباله همواره در جهت مخالف خورشید قرار می‌گیرد. فشار نور و حمله بادهای خورشیدی دنباله را به طرف مقابل می‌راند. هر موقع که دنباله از کنار خورشید می‌گذرد، از ماده‌اش کاسته می‌شود، یعنی اینکه ستاره دنباله‌دار با هر بار عبور از نقطه قرین خورشیدی مقداری از مواد خود را در اثر گرمای خورشید و نیروهای جذر و مدی از دست می‌دهد تا بالاخره ستاره دنباله‌دار از بین می‌رود، که برخی از ستاره‌های دنباله‌دار با دوره تناوب کوتاه به چندین تکه تقسیم شده و یا حتی از هم پاشیده‌اند.



:: بازدید از این مطلب : 1256
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 17 آذر 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد تسیاری

فرض کنید جرم ستاره ای درحدود 20 برابر جرم خورشید باشد بعد از طی مراحل تکامل وانفجار بصورت ابرنواختری, اگر جرم ستاره باقی مانده به سه برابر خورشید برسد از آنجاییکه این جرم برای تبدیل به ستاره نوترونی  شدن زیاداست ستاره بطور کامل متراکم شده و به یک سیاهچاله تبدیل خواهد شد.برطبق قوانین فیزیک واستنتاج منطقی عاقبت کار  یکتایی (Singularity) خواهد بود.یکتایی نقطه ای که شعاع آن صفر وچگالی آن بینهایت خواهد بود.هر چه به این جرم نزدیکتر شویم سرعت فرار از آن بیشتر خواهد شد و در فاصله ای که بانام شعاع شوارزشیلد شناخته میشود سرعت فرار از چنین جرمی با  سرعت نور برابر می شود.اندازه این شعاع ویژه به جرم ستاره بستگی مستقیم دارد برای ستاره ای با جرم خورشید مقدار آن 3 کیلومتر است این بدان معناست  برای اینکه خورشید به یک سیاه چاله تبدیل شود باید قطر آن به 3 کیلومتر کاهش بیابد.اگر کره ای با شعاع شوارزشیلد حول نقطه مرکزی رسم کنیم (نام این کره افق رویداد(Event horizon )می باشد)درون این کره سرعت فرار از سرعت نور بیشتر خواهد بود و از آنجاییکه هیچ جسمی توانایی حرکت باسرعت بیشتر از سرعت نور را ندارد ، هیچ جسمی توانایی گریز از این منطقه را ندارد.برطبق روابط فیزیکی معمول هیچ خبری از درون این کره در دسترس نمی باشد و نیروهای شدید کشندی درون این محیط موجب انفجار و از هم گسیختگی هر جسمی که به آن نزدیک شود می گردد.

برطبق نسبیت عام فضای اطراف افق رویداد به شدت تاب برمی دارد.مقدار تاب برداشتن به جرم سیاهچاله بستگی دارد وهر جرم بیشتر باشد مقدار آن بیشتر خواهد بود.از آنجاییکه سیاه چاله هیچ نوری از خود بیرون نمی دهد تنها براساس همین تغییر فضای اطراف آن است که ما می توانیم وجود آنرا بطور غیرمستقیم ردیابی کنیم.درواقع مابا مشاهده اثر آن بر مواد بیرون از افق رویداد میتوانیم تاحدودی آنرا تشخیص دهیم.سیاهچاله مواداطراف خود را به شدت جذب می کند واین مواد جذبی قبل از برخورد با آن به دلیل سرعت سقوط فوق العاده زیاد پرتوهای ایکس  گاما و امواج رادیویی گسیل می کنند.

سیاهچاله هایی که در یک دستگاه دوتایی قرار دارند از گازهای ستاره همدم خود گازدریافت می کنند واین گاز با نزدیک شدن به افق رویداد دراثر نیروهای شدید گرانشی گرم شده وشروع به تابش اشعه ایکس می کنند پس یک راه برای تشخیص سیاهچاله ها جستجوبرای یافتن ستاره های دوتایی است که منبع قوی امواج اشعه ایکس باشند.موادی که از ستاره همدم می آیند بطور مستقیم برسطح سیاهچاله سقوط نمی کنند بلکه ابتداتشکیل یک قرص برافزایشی می دهند مواد درون این قرص با حرکت سریع ومارپیچی به سیاهچاله نزدیک شده وبه مرور زمان میسوزند.عکسهای گرفته شده توسط تلسکوپ فضایی هابل در مواردبسیار زیادی نشاندهنده این قرص می باشد.

این گمان وجود دارد که در مرکز کهکشانها سیاهچاله های ابر سنگین وجود داشته باشد.از جمله در کهکشان خودمان.نحوه حرکت ابرهای گازی وشدت پرتوهای ارسالی از مرکز کهکشان خودمان از دلایل وجود چنین سیاهچاله ای می باشد. بررسی سرعت ستاره‌های نزدیک به مرکز کهکشان راه شیری که امروزه توسط تلسکوپ‌هابل قابل انجام است، بیانگر این واقعیت است که جرم هسته کهکشان بسیار بزرگ بوده که در یک ناحیه کوچک قرار دارد این نمونه می‌تواند وجود سیاهچاله در مرکز کهکشان‌ها را مورد تایید قرار دهد. همچنین مشاهده اشعه  گاما متغییر را می‌توان به عنوان شاهدی دال بر قبول سیاهچاله ابرجرم‌دار در مرکز کهکشان‌ها دانست. اخیرا" وجود سیاهچاله در مرکز  کهشکان M87  نیز مورد قبول منجمین قرار گرفته است.

چگالی متوسط یک سیاهچاله متناسب با  عکس مربع جرم آن است. برای یک سیاهچاله در حد جرم خورشید چگالی ده میلیون تن در سانتی مترمکعب  بدست می‌آید که چهل برابر چگال‌تر از مواد هسته‌ای است . در صورتی که برای یک سیاهچاله با جرم صد میلیون   برابر جرم خورشید چگالی یک گرم در سانتی مترمکعب  محاسبه می‌شود که برابر چگالی آب است. بنابراین شرایطی که می‌تواند یک سیاهچاله کوچک ایجاد گردد بسیار سخت تر از شرایطی است که یک سیاهچاله بزرگ می‌تواند تولید شود.

 

بطورکلی سیاهچاله ها به سه گروه تقسیم می شوند:

                             سیاهچاله‌های ستاره‌ای (Stellar Black Holes )


این دسته از سیاهچاله‌ها معمولا" از رمبش ستارگان بوجود آمده و جرم آنها بین 3 تا 100 برابر جرم خورشید است. بهترین کاندید برای مشاهده این دسته از سیاهچاله‌ها، سیستم‌های دوتایی منبع اشعه X است که یکی از دو شی مشاهده نمی‌شود. این دسته از سیستم‌های نجومی ‌از خود اشعه X تشعشع می‌کنند که از اوایل دهه 1970 مورد توجه قرار گرفتند.

اولین دوتایی کاندید از این گروه، Cygnus X-1 است که ستاره اپتیکی دوتایی یک ابرغول آبی است که جرم آن حدود 20 برابر جرم خورشید است و دور زوج نامرئی خود که جرم آن در حدود 40 برابر جرم خورشید است با پریود 6/5 روز می‌چرخد. فاصله آن از ما در حدود 2/2 کیلو پارسک است . در این سیستم دوتایی، جرم از ستاره قابل رویت دوتایی به درون سیاهچاله وارد می‌شود ولی به دلیل سرعت زاویه‌ای، این جرم به صورت شعاعی وارد سیاهچاله نشده بلکه گازها تشکیل یک دیسک داده که آنرا قرص برافزایشی (accretion disk) گویند.

دو دسته اشعه در طیف تابش این سیستم دوتایی که از قرص برافزایشی تابش می‌گردد دیده می‌شود که یکی از این دو، تابش جسم سیاه با دمای 31000K  بوده و دسته دوم اشعه X سخت تا انرژی 150K  است . در واقع طیف این دسته دوم اشعه که تا انرژی 150Kev  را هم داراست شاهدی بر وجود سیاهچاله بعنوان زوج نامرئی این دوتایی است. البته اگر این زوج ستاره نوترونی هم باشد اشعه X تولید می‌شود ولی نشان داده شده است که در این صورت اشعه X دارای انرژی حدود100K  نخواهد بود . اخیرا" اشعه گاما  پرانرژی هم برای این دوتایی مشاهده شده است که بر سیاهچاله بودن شی غیرقابل رویت این دوتایی تاکید می‌کند. تا کنون تعداد زیادی از این سیستم‌های دوتایی که می‌تواند شاهد وجود سیاهچاله باشد کشف شده است و امروزه یکی از زمینه‌های مشاهده‌ای کشف و بررسی این گونه دوتایی‌هاست.

 

                          2-سیاهچاله‌های ابرجرم دار (Supermassive Black Holes  )


جرم اینگونه سیاهچاله بین یک میلیون تا ده هزار میلیون برابر جرم خورشید است. اینگونه سیاهچاله‌ها در مرکز کهکشان‌ها از جمله کهکشان راه شیری قرار دارند.  شدت تابش از مرکز کهکشان‌های فعال که می‌تواند به خاطر ورود جرم به مرکز کهکشان باشد و کوچک بودن اندازه هسته این کهکشان‌ها بیانگر وجود سیاهچاله ابرجرم دار در مرکز آنهاست.

 

                                     3- سیاهچاله‌ها با جرم متوسط


شکاف بین جرم سیاهچاله‌های معمولی (3 تا 100 برابر جرم خورشید) و سیاهچاله‌های ابرجرم‌دار (با جرم یک میلیون تا ده هزار میلیون برابر جرم خورشید) منجمین را بر آن داشت که به دنبال سیاهچاله‌هایی با جرم(با جرم 100 تا 100هزار برابر جرم خورشید) هم باشند. این گونه سیاهچاله‌ها می‌توانند در مرکز خوشه‌های ستاره‌ای در نزدیکی مرکز کهکشان‌ها وجود داشته باشند. به دو روش می‌توان به دنبال شواهد تجربی برای این دسته از سیاهچاله‌ها بود. یکی از روش‌های مشاهده‌ای این گونه سیاهچاله‌ها یافتن منابع اشعه  با شدت زیاد  است. اخیرا" منابعی از اشعه X با این محدوده شدت با طیف انرژی چند ده الکترون ولت در مرکز خوشه‌های ستاره‌ای مشاهده شده است. این دسته از منابع اشعه  به منبع فوق درخشان پرتو ایکس یا  Ultraluminous X-ray source (ULXs)مشهور هستند. 

کلمه سیاهچاله از اینجا گرفته شده که هیچ پرتوی الکترومغناطیسی نمی تواند از آن ساطع شود درنتیجه سیاه دیده میشود.

 

 

 آیا سیاهچاله همیشه سیاهچاله باقی می‌ماند، یا به چیز دیگری تبدیل می‌شود؟

جسمی که سیاهچاله شد، دیگر تا ابد سیاهچاله خواهد بود. تنها تغییر مهمی که می‌تواند در سیاهچاله رخ بدهد، افزایش یافتن جرم آن بر اثر بلعیدن مواد مختلف است (شاید از ستاره‌ی نزدیکش، یا از گازهای مرکز کهکشان و یا فضانورد بخت‌برگشته‌ای که زیادی به آن نزدیک شده است!).

از دید نظری، سیاهچاله می‌تواند تبخیر شود. این موضوعی است که نخستین بار استفان هاوکینگ به آن پی برد. پدیده‌هایی در عرصه‌ی مکانیک کوانتومی وجود دارند که می‌توانند باعث شوند که سیاهچاله پرتوهایی از خود گسیل کند. همین موضوع باعث می‌شود که سیاهچاله انرژی از دست بدهد و بنابر فرضیه‌ی اینشتین، از دست دادن انرژی معادل است با کاهش جرم.

پس سیاهچاله می‌تواند لاغر هم بشود. البته این تابش هاوکینگ بسیار ضعیف است. به عنوان مثال، سیاهچاله‌ای که به اندازه‌ی خورشید جرم داشته باشد، 1067 سال طول می‌کشد تا تبخیر شود. این مقدار بسیار بیشتر از عمر کنونی عالم است. تازه، سیاهچاله‌های سنگین‌تر، بسیار دیرتر از این تبخیر خواهند شد. سیاهچاله‌ی مرکزی کهکشان ما، که بین 3 تا 4 میلیون برابر خورشید جرم دارد، بیشتر از یک میلیارد میلیارد برابر دیرتر تبخیر می‌شود.

 

 

 

 

 



:: بازدید از این مطلب : 278
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 17 آذر 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد تسیاری

ابر های عظیمی که عمدتآ از گازهای هیدروژن و هلیوم تشکیل شده اند و محل تشکیل ستارگان هستند .

انواع سحابی ها

سحابی نشری

سحابی بازتابی

سحابی تاریک

 


نور بیشتر سحابیهای نشری بصورت خطوط طیفی نشری می باشد.در این سحابیها اتمها توسط تابش ماوراءبنفش ناشی از ستاره یا ستارگان داغ یونیده شده وبدنبال این در نور مرئی تابش دوباره داشته ودیده می شوند.تابش دوباره به این شکل است که الکترونی که از اتم مادر جدا شده دوباره با آن ترکیب می شود ونور تولید می کند این نور تولیدی نه در همان طول موج نور ورودی بلکه با طول موج بلندتر ودر ناحیه مرئی طیف می باشد.سحابی نشری خود به چند دسته تقسیم می شوند.هیدروژن ماده غالب سحابی ها است . اگر ستاره عامل تحریک سحابی خیلی داغ باشد بیشترین تابش آن در منطقه ماوراءبنفش بوده وهمین موجب درخشندگی بیشتر سحابی حتی بیشتر از درخشندگی ظاهری خود ستاره خواهد شد.گرچه سحابی ها درخشنده به نظر می رسند این را باید بدانید که بسیار رقیق می باشند و مشخص شده که به طور نوعی هر کیلوگرم ماده در حجمی حدود هزار میلیون کیلومتر مکعب پخش شده است. سحابیهایی که باقیمانده یک انفجار ابر نواختری هستند معمولا" در منطقه رادیویی طیف قابل کشف هستند . اما در بعضی موارد نیز مانند سحابی خرچنگ در صورت فلکی ثور تابش می‌تواند در نور مرئی هم رخ می دهد. سحابی های سیاره ای هم که بدنبال فعالیت شدید ستاره ای بوجود می آیند ونور سحابی ناشی از تحریک مواد آن توسط ستاره مرکزی می باشد از جمله سحابیهای نشری به حساب می آیند.


سحابی تاریک

به توده گازی سرد گفته می شود که مدتی از مرگ ستاره آن گذشته است و ستاره دیگری نزدیک آن نیست که بتواند نوری را منتشر کند یا منعکس کنداین نوع سحابی فقط زمانی قابل دیدن است که ستاره یا سحابی درخشانی در پشت آن باشد از آن جا که این سحابی ها مانع عبور نور می شوند به صورت ابر های تاریک و سیاه مشاهده می شوند سحابی های تاریک تنها بخشی از مواد تاریک میان ستاره ای هستند که ما موفق به رصد آن شده ایم. از مشهور ترین این سحابی ها می‌توان به سحابی کله اسبی و گلبول اشاره کرد.

 

مشاهدات انجام گرفته بر روی دیگر کهکشان ها نشان می دهد که غبار در بازوان مارپیچ، به ویژه در لبه درونی آن ها، تمرکز یافته است. علاوه بر این، غبار در ابرهای مجزا نیز متمرکز شده است. این ابرها به صورت نواحی کم ستاره، یا سحابی های تاریک، در مقابل زمینه کهکشان راه شیری دیده می شوند. دو نمونه از سحابی های تاریک عبارتند از کیسه زغال در آسمان جنوبی و سحابی سر اسب در صورت فلکی جبار.


 
کیسه زغال (Coalsack) یک سحابی تاریک در کنار صورت فلکی صلیب جنوبی

سحابی های تاریک گاهی نوارهایی گسترده و مارپیچ می سازند، و گاهی نیز به شکل اجسامی کوچک و تقریبا کروی در می آیند. اجسام اخیر در مقابل زمینه ای روشن، مانند یک سحابی گازی، راحت تر دیده می شوند.بارت یان بوک این اجسام را گویچه یا گلبول نامید. وی این فرضیه را مطرح کرد که آن ها ابرهایی هستند که تازه در حال انقباض به سمت تشکیل ستاره می باشند.


 
سحابی اوریون-M42

خاموشی ایجاد شده توسط یک سحابی تاریک را می‌توان به کمک نمودار ولف توضیح داد و مورد مطالعه قرار داد.این نمودار بر مبنای شمارش ستارگان رسم می شود. در یک سحابی مورد نظر، تعداد ستاره‌ها را در یک درجه مربع و در یک بازه قدر،مثلا بین قدر ۱۴ و ۱۵ می شمرند و با تعداد ستارگان خارج از سحابی مقایسه می کنند. تعداد ستاره‌ها در خارج از سحابی ، به صورت یکنواخت به سمت قدر‌های ضعیف تر افزایش می‌یابد، در سحابی تاریک ، ابتدا ستارگان به همان صورت افزایش می‌یابد، اما پس از یک قدر معین تعداد ستاره‌ها به کمتر از آن چه خارج از ابر شمارش شده است سقوط می‌کند. علت این است که بیشتر ستاره‌های ضعیف در پشت سحابی قرار گرفته اند و روشنایی آنها به اندازه ی ثابت دلتا m کاهش می‌یابد. اکثر ستاره‌های روشن در جلو سحابی هستند و دچار خاموشی نمی شوند.


 


سحابی بازتابی

اگر ابری از غبار ، نزدیک یک ستاره روشن باشد، نور ستاره را پخش می‌کند . بدین ترتیب برخی‌ می‌توان ابر‌های مجزای غبار را به صورت سحابی‌های بازتابی روشن کرد. حدود ۵۰۰ سحابی بازتابی شناخته شده است. بیش‌ترین سحابی‌‌‌های بازتابی در نزدیکی خوشه‌‌‌ی پروین و ستاره‌‌‌ی غول قلب‌‌‌العقرب دیده می‌‌‌شوند. قلب‌‌‌العقرب، خود به وسیله‌‌‌ی یک سحابی بازتابی قرمز و بزرگ احاطه شده است. به عنوان مثال سحابی بازتابی 2068 NGC، نزدیک یک ابر غبار بزرگ و غلیظ، چند درجه به‌‌‌سمت شمال غربی سیف‌‌‌الجبار قرار دارد. این سحابی، که یکی از روشن‌‌‌ترین سحابی‌‌‌های بازتابی است، تنها موردی است که در فهرست مسیه به چشم می‌‌‌خورد (M78). در وسط سحابی، دو ستاره با قدری نزدیک به 11 وجود دارد. ستاره‌‌‌ی شمالی، سحابی را روشن می‌‌‌کند، در حالی ‌که دیگری احتمالاً در جلو سحابی است. یکی دیگر از سحابی‌‌‌های بازتابی روشن که خیلی هم مورد مطالعه قرار گرفته است، سحابی 7023 NGC در صورت فلکی قیفاووس است. این سحابی نیز با یک سحابی تاریک در ارتباط می‌‌‌باشد. در طیف ستاره‌‌‌ی روشن کننده (از رده‌‌‌ی طیفی Be) خطوط جذبی وجود دارد. ستاره‌‌‌هایی فروسرخ نیز در سطح سحابی کشف شده است؛ از این رو، احتمالاً این سحابی یک ناحیه‌‌‌ی تشکیل ستاره باشد.

در ساله ۱۹۲۲ ، ادوین هابل یک تحقیق بنیادی پیرامون سحابی‌های روشن در راه شیری را منتشر کرد. به دنبال مشاهدات گسترده نورسنجی و عکاسی ، او توانست به ۲ رابطه ی جالب دست یابد . نخست او دریافت که سحابی نشری ، تنها نزدیک ستاره‌های با رده طیفی قبل از B0 به وجود می آیند؛ در حالی‌ که سحابی‌های بازتابی ، نزدیک ستاره‌های رده طیفی B1 و بعد از آن یافت می شود.دوم اینکه ، هابل رابطه‌ای را بین اندازه ی زاویه سحابی ،R ، و قدر ظاهری ستاره روشن کنند ،m ، کشف کرد:


بنابر این ستاره هرچه روشن تر باشد ، قطر زاویه سحابی بازتابی، بیشتر است.معمولا اندازه سحابی در نوردهی طولانی‌ تر افزایش می‌یابد،چرا که مناطق ضعیف تر نیز ظاهر می شوند. بنابر این R را باید متناظر با یک حد معین از درخشندگی سطحی تعریف کرد. مقدار ثابت در رابطه ی هابل به این درخشندگی سطحی معین بستگی دارد.


می‌توان رابطه هابل را به صورت نظری نیز به دست آورد.بدین منظور باید فرض شود که روشنی ابر غبار، به صورت معکوس متناسب است با مجذور فاصله تا ستاره روشن کنند؛ و اینکه توزیع ابر‌ها در فضا یکنوخت می باشد.از رابطهٔ نظری هابل ، عبارتی برای ثابت سمت راست نیز به دست می اید. این ثابت به آلبدو و تابع فاز دانه‌ها مربوط می شود.

مشاهداتی که بر روی سحابی‌های بازتابی انجام گرفته نشان می دهد که آلبدوی دانه‌های بین ستاره ای نسبتا بالا است. البته هنوز با این شیوه امکان یافتن مقدار دقیق عددی میسر نشده است ، چرا که فاصلهٔ بین سحابی‌ها و ستاره‌های روشن کننده ی آن ها به خوبی‌ معلوم نیست. در سحابی‌های تاریک که آنقدر به یک سطح نزدیک نیستند که دیده شوند، این امکان نیز وجود دارد که درخشندگی سطحی آنها را به عنوان سحابی‌های بازتابی در نظر گرفت. این سحابی ‌ها می‌توانند نور پراکنده ی ستارگان راه شیری را بازتابش ‌نمایند.


 
سحابی اطراف ستاره مروپ؛ یک سحابی بازتابی در خوشه پروین.



سحابی بازتابی سر جادوگر یا آی‌سی ۲۱۱۸ در فاصله حدود ۹۰۰ سال نوری که در نزدیکی ستاره رجل‌الجبار قرار دارد و نور آن را منعکس می‌کند

در این سحابی ها مقدار توان بازتابندگی شدیدا با کاهش طول موج افزایش می یابد بنابراین سحابیهای بازتابی معمولا آبی رنگ به نظر می رسند. سحابی خوشه پروین و سحابی سر جادوگر از این نوع سحابی ها هستند.بیشترین سحابی بازتابی در نزدیکی‌ خوشه پروین و ستاره غول قلب العقرب دیده می‌شود.قلب العقرب، خود به وسیله ی یک سحابی بازتابی قرمز و بزرگ احاطه شده است.

سحابی سیاره ای

نواحی روشن از گاز یونیده، نه تنها کنار ستارگان تازه متولد شده، بلکه اطراف ستاره‌‌‌هایی که آخرین مراحل تحول خود را سپری می‌‌‌کنند نیز دیده می‌‌‌شود. سحابی سیاره‌‌‌ای عبارت است از یک پوسته‌‌‌ی گازی به‌‌‌دور یک ستاره‌‌‌ آبی داغ و کوچک. در بحث تحول ستاره‌‌‌ای دیدیم که در مرحله‌‌‌ی هلیوم‌‌‌سوزی، ممکن است ناپایداری‌‌‌هایی بروز کند. برخی ستارگان شروع به تپش می‌‌‌کنند، در حالی که در دیگر ستاره‌‌‌ها ممکن است تمام اتمسفر بیرونی به فضا پرتاب شود. در حالت اخیر، یک پوسته‌‌‌ی گازی که با سرعت 20 تا 30Kms-1 در حال انبساط است اطراف یک ستاره‌‌‌ کوچک و داغ (دمای 50000 تا 100000 کلوین) تشکیل خواهد شد. این ستاره‌‌‌ی کوچک، هسته‌‌‌ی ستاره‌‌‌ی اولیه است.

تابش فرابنفش ستاره‌‌‌ی مرکزی، گاز در حال انبساط را در سحابی سیاره‌‌‌ای به یون تبدیل می‌‌‌کند. بسیاری از خطوط نشری روشنی که در یک ناحیه‌‌‌ی دیده می‌‌‌شود، در طیف این گاز وجود دارد. البته سحابی‌‌‌های سیاره‌‌‌‌‌‌ای عموماً از بیش‌تر نواحی خیلی متقارن‌‌‌ترند و سریع‌‌‌تر منبسط می‌‌‌شوند. برای مثال، سحابی حلقوی معروف در صورت فلکی شلیاق، 57M، به‌‌‌وضوح در تصاویری که در مدت 50 سال گرفته شده منبسط شده است. در مدت چند ده هزار سال، سحابی‌‌‌های سیاره‌‌‌ای در محیط بین‌‌‌ستاره‌‌‌ای محو شده، ستاره‌‌‌ی مرکزی آن‌ها سرد، و به کوتوله سفید تبدیل می‌‌‌گردد.

سحابی‌‌‌های سیاره‌‌‌ای را در قرن نوزدهم به این نام خواندند، چرا که به‌‌‌صورت دیداری، برخی سحابی‌‌‌های کوچک کاملاً شبیه به سیاره‌‌‌هایی چون اورانوس به‌‌‌نظر می‌‌‌رسند. قطر ظاهری کوچک‌‌‌ترین سحابی شناخته شده تنها چند ثانیه قوسی است؛ در حالی که در بزرگ‌‌‌ترین آن‌ها، مانند سحابی مارپیچ (Helix Nebula)، ممکن است به یک درجه برسد.

اغلب، مانند نواحی H II ، روشن‌‌‌ترین خطوط نشری به گذارهای ممنوعه مربوط می‌‌‌شود. برای مثال، دلیل رنگ سبز در بخش‌‌‌های مرکزی سحابی حلقوی در صورت فلکی شلیاق، خطوط ممنوعه‌‌‌ی اکسیژن دو بار یونیده در 459.9nm و 500.7nm است. رنگ قرمز در بخش‌‌‌های خارجی، ناشی از خط آلفا بالمر هیدروژن 656.3nm و خط‌‌‌های ممنوعه‌‌‌ی نیتروژن یونیده ( 654.8nm و 658.3nm ) می‌‌‌باشد.

برآورد می‌‌‌شود که تعداد کل سحابی‌‌‌های سیاره‌‌‌ای در کهکشان راه شیری، 50000 باشد. تاکنون حدود 2000 سحابی سیاره‌‌‌ای رصد شده است.


سحابی‌های معروف


سحابی جبار
سحابی کله اسبی
سحابی نعل اسب
سحابی اسب تاریک
سحابی خرچنگ
سحابی جغد
سحابی چشم گربه
سحابی مار
سحابی اسکیمو
سحابی چپق
سحابی سه‌تکه
سحابی دمبل
مسیه ۱۶(M16)
سحابی امگا
سحابی رتیل
سحابی عقاب
سحابی هلیکس
جستاره ای وابسته
سحابی ستاره ای
سحابی حلقه
سحابی بزرگ حلقه‌زده
سحابی گازی
سحابی شکستی
سحابی برون‌کهکشانی
سحابی سیاره‌نما



:: بازدید از این مطلب : 487
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 16 آذر 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد تسیاری

ستاره ها گوی های بزرگی از گاز بسیار گرم اند که به واسطه ی نورشان می‌درخشند. دمای آن‌ها در سطح، هزاران درجه و در داخل، بسیار بیشتر است. در این دماها ماده نمی‌تواند به صورت های جامد یا مایع وجود داشته باشد.گازهایی که ستاره ها را میسازند، بسیار غلیظ تر از گازهایی است که معمولا بر سطح زمین وجود دارد.چگالی فوق العاده زیاد این گازها معلول فشارهای عظیم داخل ستاره ها است.

ستاره ها در فضا حرکت میکنند، اما حرکت آن‌ها به آسانی مشهود نیست.در طول یک سال ،هیچ تغییری را در وضعیت نسبی آنها نمی‌توان یافت.حتی در هزار سال نیز حرکت قابل ملاحظه ای در آنها مشاهده نمی شود. نقش و الگوی آنها در حال حاضر کم و بیش دقیقا همان است که هزار سال پیش بود.این ثبات، پیامد فاصله ی عظیمی است که میان ما و آنها وجود دارد.با این فواصل، چندین هزار سال طول میکشد که تغییر قابل ملاحظه ای در نقش ستار ها پدید آید.این ثبات ظاهری مکان ستاره ها موجب شده است که نام متداول "ثوابت" به آنها اطلاق شود.

 

ستاره

ستاره ها کراتی سوزان و متشکل از گاز های ملتهب هستند که بر خلاف سیارات از خود گرما و نور ساطع می کنند.خورشید ما یک ستاره است.با اینکه خورشید یک میلیون برابر بزرگتر از زمین است اما ستاره بزرگی به حساب نمی آید و در کیهان ستاره های بسیار بزرگتر از خورشید هم یافت می شود.پس از خورشید نزدیک ترین ستاره به ما بیش از 4 سال نوری فاصله دارد.فاصله برخی از ستاره هایی که در شب می بینیم به صدها هزار سال نوری هم می رسد.کوچکترین ستاره های درخشان کوتوله‌های سفید نام دارند.با این که این ستاره ها تقریبا هم اندازه زمین هستند جرم و چگالی زیادی دارند.از طرفی بعضی ستاره های در حال مرگ بسیار بزرگ و غول آسا هستند.بزرگی تعدادی از این ابرغول ها به 50 میلیون برابر خورشید می‌رسد.بعضی از ستاره ها که ما آنها را ابرنواختر می نامیم ناگهان به اندازه هزاران برابر خورشید می درخشند و سپس به تاریکی می گرایند و به ستاره نوترونی یا سیاهچاله تبدیل می شوند. در آغاز این بحث ابتدا بعضی از خصوصیات مشترک ستاره ها ذکر می شود و در ادامه با بررسی چرخه عمر آنها تفاوت های اصلی ستاره ها آشکار می شود.


دما و طیف

اگر شما یک میله فلزی را داغ کنید ابتدا رنگ آن قرمز می‌شود و اگر آن را بیشتر حرارت دهید رنگ میله به ترتیب زرد نارنجی سفید و در نهایت رنگشان آبی خواهد شد.این قضیه درباره ستاره ها نیز صادق است.بعضی از ستاره ها بسیار داغ و برخی سرد هستند.دمای ستاره ها را از روی رنگشان می‌توان تشخیص داد.یک ستاره آبی از رنگ زرد و آن هم از ستاره قرمز داغ تر است.اخترشناسان از روی رنگ یک ستاره می‌توانند به طور تقریبی دمای سطح آن را تعیین کنند.دمای سطح ستاره های زرد رنگ {مانند خورشید} حدود 6000 درجه و دمای سطح ستاره سرخ و تقریبا سرد حدود 3000 درجه است.از طرفی دمای سطحی ستاره های آبی رنگ بسیار بالا است و تا 50 هزار درجه سانتیگراد هم می رسد.

هر جسم داغ طیفی از امواج الکترومغناطیس ساطع می‌کند.البته چشم ما قادر است فقط بخشی از این طیف را در محدوده نور مرئی ببیند به همین دلیل دانشمندان برای مشاهده طیف کامل این امواج از وسیله ای به نام طیف نگار استفاده میکنند.اگر شما میله ای را کمی حرارت دهید و ان را نزدیک طیف نما نگه دارید بخش قرمز آن پر رنگ تر خواهد بود و اگر جسم را بیشتر حرارت دهید نوک نوار به رنگ آبی متمایل می شود.

با علم به اینکه هر اتم داغ و ملتهب امواجی با طول موج مشخص از خود ساطع می‌کند و اینکه اتم هر عنصر دقیقا همان طول موجی را از نور پیوسته جذب می کند که هنگام بر انگیخته شدن آن را تابش می‌کند اخترشناسان توانسته اند به کمک نوع خاصی از طیف نگارها به عناصر موجود در گاز های داخل جو ستاره های نزدیک مانند خورشید و همچنین توده گاز های سرد و شناوری که در سر راه تابش نور ستاره ها به زمین قرار دارند پی ببرند.


روشنایی ، درخشندگی و بزرگی

با نگاه کردن به آسمان شب می پندارید که همه ستاره ها در یک صفحه بزرگ و با فاصله های مساوی از سطح زمین قرار دارند در حالیکه بیشتر این ستاره ها میلیون ها کیلومتر از هم فاصله دارند.بعضی از ستاره ها روشن تر از بقیه به نظر می رسند در حالیکه ممکن است ستاره ایکه کم نور تر است از ستاره ی درخشان مجاورش بزرگتر باشد! دو عامل درخشندگی و فاصله از ما میزان روشنایی ستاره را تعیین می‌کند.


سرعت و جهت حرکت

ستاره ها هم مانند همه اجرام کیهانی حرکت میکنند.حرکت ستاره ها بر طول موج نور ارسالی آنها اثر می گذارد.درست شبیه صدای آژیر یک ماشین آتش نشانی که در هنگام نزدیک شدن به ما صدای زیر تری نسبت به زمان دور شدن از ما دارد این پدیده اثر دوپلر نام دارد.با اندازه گیری طیف ستاره ها و مقایسه آنها با طیف استاندارد می‌توان جهت و سرعت حرکت ستاره را اندازه گیری کرد.اگر طیف تابش شده از ستاره به سمت رنگ آبی جا به جا شود ستاره در حال نزدیک شدن به ما است و اگر این طیف به سمت رنگ قرمز حرکت کند به این معنی است که ستاره در حال دور شدن از ما است.


تحولات ستاره ها

پس از اثبات برابری جرم و انرژی از سوی آلبرت اینشتین دانشمندان تشخیص دادند که در تمامی ستارگان تغییر و تحول رخ می دهد.ستاره ها برای نورافشانی انرژی مصرف می کنند بنابراین باید مقداری از ماده خود را به انرژی تبدیل کنند. همان طور که آتش زغال با خاکستر شدن آخرین شراره هایش خاموش می شود ستاره نیز با پایان یافتن انبار عظیم سوخت هسته ای می میرد.امروز نیز ستاره های پیری را می بینیم که تاریک می شوند در حالیکه ستاره های دیگری نیز متولد می شوند تا جایگزین آنها شوند.هنوز هم ستاره های جوانی بسیار در میان گاز های سرد کیهانی در حال شکل گرفتن هستند.خورشید سنین میانی خود را به آرامی می گذراند و برخی از پیر ترین ستاره های در حال مرگ شناخته شده اند.اخترشناسان ستاره ها را موجودات زنده ای می دانند که در طول عمر خود مراحل تولد زندگی و مرگ را پشت سر می گذارند.این مراحل برای انسان حدود 70 سال طول می کشد اما در مورد ستاره ها از چند میلیون تا چند میلیارد سال متغیر است.بنابراین هیچکس نمی‌تواند رشد یک ستاره را از تولد تا مرگ آن دنبال کند پس این سوال مطرح می شود که دانشمندان چگونه عمر ستاره را محاسبه می کنند؟ تصور کنید در حالی که هیچ گاه درختی ندیده اید شما را به میان جنگل ببرند چه پیش می آید؟درختان گوناگونی از جوانه های کوچک تا درختان غول پیکر خواهید دید که در مراحل مختلف رشد خود قرار دارند.اگر اندکی دقت کنید می‌توانید به چرخه حیات درختان پی ببرید.اخترشناسان به روشی مشابه با استفاده از قوانین فیزیک و رصد گونه های مختلف ستارگان توانسته اند به سلسله حوادث زندگی یک ستاره پی ببرند.


تولد ستاره

به جز اجرام درخشانی که در آسمان تاریک شب دیده می شوند ابر های گازی و توده های غباری بسیاری هم در کیهان پخش شده اند.از آنجا که این توده های سرد شناور {سحابی ها} از خود نوری تابش نمی کنند اغلب نمی‌توان آن را دید.گاهی اوقات با عبور یک کهکشان و یا بر اثر امواج ضربه ای حاصل از انفجار یک ستاره بزرگ این ابر ها و غبارات گازی سرگردان به هم نزدیک می شوند و بر اثر جاذبه توده بزرگ تری را به وجود می آورند.

به تدریج و با متراکم شدن ذرات در مرکز توده نیروی جاذبه بیشتری به وجود می آید و در نتیجه گاز ها و ذرات بیشتری از اطراف به سمت مرکز جذب می شوند و شروع به چرخش به دور آن می کنند.به مرور زمان توده شکل قرص دواری به خود می گیرد و چرخش آن سریع تر می شود.هر چه قرص بزرگتر شود نیروی جاذبه آن افزایش می یابد و مانند یک جاروبرقی تمامی گاز ها و ذرات اطراف را به سمت مرکز خود می کشد.

با افزایش تراکم و فشار در مرکز قرص دمای گاز که قسمت اعظم آن را هیدروژن تشکیل می دهد مدام افزایش می یابد.با گذشت یک میلیون سال هسته ای داغ و چگال با دمایی حدود 1500 درجه در مرکز این قرص دوار شکل میگیرد که آن را پیش ستاره می نامند.طی میلیون ها سال ذرات و گاز های اطراف به سمت مرکز ستاره جوان جذب می شوند و دمای هسته همچنان بالا می رود تا به حدی برسد که برای شروع واکنش های هسته ای کافی باشد در این شرایط پیش ستاره آماده تبدیل شدن به یک ستاره واقعی می شود.

وقتی دمای پیش ستاره به 7 میلیون درجه سانتیگراد رسید اتم های هیدروژن هسته طی واکنش گداخت هسته ای{فیوژن} با هم ترکیب و به اتم هلیوم تبدیل می شوند.انرژی گرمایی حاصل از این واکنش هسته ای به همراه فشار ناشی از تراکم اتم ها در مرکز ستاره باعث بالارفتن دما و در نتیجه افزایش واکنش های هم جوشی هسته ای می شود.جذب گاز توسط پیش ستاره تا حدی ادامه می یابد که میان نیروی جاذبه {به طرف داخل} و فشار ناشی از انفجارات هسته ای{به طرف خارج} تعادل ایجاد می شود.پس از برقراری این تعادل ستاره نورانی شکل می گیرد.اما اگر جرم کافی از گاز ها و غبار در اطراف پیش ستاره نباشد ستاره ای هم شکل نمی گیرد و به جای آن کوتوله قهوه ای متولد می شود.


زندگی تا مرگ ستاره

در هسته هر ستاره ای که در Hسمان می درخشد واکنش های عظیم هم جوشی رخ می دهد تا ستاره مانند یک لامپ غول پیکر کیهانی از خود نور تولید کند.هنگامی که ستاره شکل می گیرد گرانش ان می کوشد تا گاز های خود را منقبض کند و در فرو کشد اما واکنش های هسته ای که در مرکز ستاره رخ می‌دهد چنان انرژی عظیمی به سوی خارج هسته ازاد می‌کند که از فرو پاشیدن ستاره جلوگیری می کند.

زمانی که ستاره {بر حسب جسمش} سوخت خود را تمام کرد و تمام هیدروژن هسته ان به هلیوم تبدیل شد وارد مرحله جدیدی از زندگی خود می شود.با افزایش دمای مرکز بر اثر واکنش های هسته ای ستاره سعی می کند تا هیلیوم تولید شده را به عناصر سنگین تری چون اکسیژن و کربن تبدیل کند.اگر ستاره به اندازه کافی بزرگ باشد ان گاه سوخت و جرم کافی برای ادامه عمل هم جوشی هسته ای خواهد داشت.در این صورت با رسیدن دمای درون ستاره به 700 میلیون درجه سانتیگراد اتم های کربن مرکز ستاره هم به نئون و منیزیم تبدیل خواهد شد.انرژی حرارتی عظیمی که در مرکز ستاره تولید می‌شود با انتقال به لایه های رویی موجب ادامه تبدیل عناصر در انجا خواهد شد.با انبساط لابه های بیرونی ستاره بزرگ و بزرگتر می‌شود تا به ابرغول سرخ رنگی تبدیل شود.

هنگامی که دمای مرکز ستاره به 2 میلیارد درجه سانتیگراد برسد هسته اتم های اکسیژن نیز به یکدیگر جوش میخورند و اتم های سیلیکون و گوگرد تولید می شوند.در حرارت بالای3 میلیارد درجه این عناصر به اهن تبدیل خواهند شد.اما از انجا که ساختار اتم اهن اجازه ذوب شدن هسته و تشکیل عناصر سنگین تر را نمی دهد این اخرین واکنشی است که می‌تواند در مرکز ستاره رخ دهد.

با پایان عمل همجوشی و با متوقف شدن تولید انرژی در مرکز ستاره گرانش ستاره بر فشار هسته غلبه می‌کند و در کمتر از یک صدم ثانیه هسته ستاره تحت فشار زیاد متلاشی می‌شود.دمای مرکز ناگهان به 100 میلیارد درجه سانتیگراد افزایش مییابد.لایه های بالایی با سرعتی حیرت انگیز به درون هسته فرو میری زند. بر اثر افزایش فشار و دمای ناگهانی ساختار اتم های مرکز درهم می شکند.الکترون ها از مدار خود به درون هسته اتم می افتند و در ترکیب با پروتون ها به نوترون تبدیل میشوند.بر اثر این واکنش انرژی بسیار زیادی ازاد می‌شود و ناگهان ستاره با انرژی فوق العاده زیادی منفجر می‌شود و همه مواد و گاز های ان با شدت باورنکردنی به فضای اطراف پرتاب میشوند.


خواص فیزیکی ستارگان

از طیفی كه از نور یك ستاره به دست می آید برای تعیین دمای سطح آن یعنی دمای لایه ای كه به "نور سپهر" موسوم است نیز استفاده می شود. دمای نور سپهر ستاره ها بسیار كمتر از دمای داخل آن هاست.

دمارا معمولا بر حسب مقیاس مطلق(یا كلوین)كه به صورت ᴷ نمایش داده می‌شود بیان می كنند. برای تبدیل مقیاس مطلق به سانتیگراد باید 273 درجه از اولی كم كرد. دمای نور سپهر ستاره ها در حدود هزاران درجه ی مطلق است.

دمای سطحی ستاره ها معمولا در حدود 5000 تا 7000درجه كلوین است. ستاره های فوق سوزان نظیر زتا-كشتی دم دمایی برابر با 30000 درجه كلوین دارند و قراینی وجود دارد حاكی از این كه دمای سطحی بعضی ستارگان به 50000 درجه كلوین می رسد.از سوی دیگر دمای سرد ترین ستاره شناخته شده (خی-دجاجه) كه ستاره متغیری است به هنگام مینیموم فقط 1800 درجه كلوین یا در حدود 1500 درجه سلسیوس است.


اجزای لازم برای شکل گیری ستارگان

مواد سازنده بدن هر یک از ما روزگاری به صورت گاز و غبار میان ستاره‌ای بوده است درواقع موادی که سرانجام ستارگان و منظومه‌های سیاره‌ای را پدید آورده‌اند.



:: بازدید از این مطلب : 181
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 16 آذر 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد تسیاری

شهاب سنگها تکه هایی (عموما"سرگردان )جدا شده از سیارکها،ماه،مریخ وحتی شاید دنباله داران با وزنهای بین چند گرم تا چندین تن هستند که از فضا به زمین می افتند . این اجرام تا زمانی که در فضا سرگردان باشند شهاب واره نامیده شده و وقتی که یکی از آنها به جو زمین برخورد می کند معمولا" در ارتفاع های بین 120 تا 90 کیلومتری سطح زمین درخشش مختصری یا ردی درخشان زود گذز  ایجاد می کند که شخانه یا شهاب نام می گیرد. شهاب سنگهای بسیار بزرگ که سیارکهایی کوچکند هنگام برخورد با زمین منفجر می شوند وحفره هایی به نام دهانه های برخوردی پدید می آورند.سقوط آنها ممکن است با ظهور آتشگوی وسپس موج انفجار همراه باشد.به ندرت نیز برخورد آنها چنان انفجار آمیز است که سیر تاریخ زمین را دگرگون می سازد.در سالهای اخیر شهابسنگها ودهانه های  برخوردی به سبب کشف غرابت ایریدیومی موجود در میان رسوبات مرزی کرتاسه- ترشیاری در کانون توجهات قرار گرفته اند.احتمالا" ۶۵ میلیون سال پیش یک شهابسنگ بزرگ (یا هسته یک دنباله دار)در محلی که اکنون شبه جزیره یوکاتان نامیده می شود با سطح زمین برخورد کرد ودهانه بزرگی به قطر ۱۸۰ کیلومتر پدید آورد.

 

برخی شهابسنگها شبیه سنگهای آتشفشانی زمین هستند.برخی دیگر شبیه آلیاژ آهن - نیکلی هستند که طبق باورهای امروزین هسته زمین را می سازند با این وجود بسیاری دیگر به هیچ چیز زمینی شباهت ندارند وممکن است بازمانده ماده اولیه ای باشند که منظوه شمسی از آن پدید آمد.بررسی این شهابسنگهای آغازین در آزمایشگاه ،دانشمندان را قادر می سازد تا با بخشی از غبار اختری که منظومه شمسی از جمله خورشید،زمین وحتی خود آدمی از آن پدید آمد کارکنند.این اجرام نمونه ای از بخش های دست نایافتنی منظومه شمسی هستند که احتمالا" هیچگاه هدف بازدید فضانوردان نخواهند بود زیرا هزینه چنین سفرهای اکتشافی بسیار گزاف است.

شهابسنگها را معمولا" به نام  محلی که هنگام سقوط در آن حوالی دیده شده ویا محل یافتن  آنها می نامند.سقوط شهابسنگها در برخی موارد شامل هزاران قطعه سنگ یا آهن است که وزن همه آنها به چندین تن می رسد ومعمولا" در نواحی وسیعی توزیع می شوند.چنین مواردی را بارش شهاب سنگی می نامند.قطعه قطعه شدن شهابسنگهای بزرگ ناشی از  اثرات حرارتی و فشاری جو زمین است.

شهاب سنگها به سه دسته زیر تقسیم می شوند:

      سنگی: که عموما" از جنس سیلیکات بوده ومانند صخره های زمینی هستند. یافتن شهابسنگ های سنگی مشکل تر است. زیرا از سیلیکات هایی مانند سیلیکات ها ی سنگ های زمینی تشکیل شده اند. گونه ای از این شهابسنگها یعنی شهابسنگهای سنگی یوکریت به احتمال بسیار قوی از سیارک وستا که یکی از شناخته شده ترین سیارک ها است کنده شده اند.

شهابسنگ های سنگی به دو نوع کندریت و آکندریت تقسیم می شوند. شهابسنگ های که دارای دانه های کندرول هستند کندریت و آنهایی را که فاقد کندرول باشند را آکندریت می نامند.

 

       سنگی آهنی : که تقریبا" مقدار آهن وسیلیکات آنها به یک اندازه است تعداد شهاب سنگهای یافت شده از این گروه نسبت به بقیه کمتر است. در آنها بلورهای سنگی در زمینه فلز دیده می شود و در مواردی سنگ و فلز با هم مخلوط شده اند.

     آهنی:سنگهایی که بطورکلی از نیکل و آهن تشکیل شده اند.این سنگها با توجه به نسبت این دو عنصر دارای چند زیر رده می باشد. شهابسنگ های آهنی بسیار کم در معرض هوازدگی قرار می گیرند. بنابر این چندین سال هم که از سقوطشان بگذرد باز هم شکل اولیه خود را حفظ می کنند. ولی شهابسنگ های سنگی را پس از چند سال به دشواری می توان از سنگ های زمینی تمیز داد.

 

بیشتر شهابسنگها نشانه هایی از  حرارت  وفشار های خاصی دارند وعقیده بر این است که تکه های اجرام بزرگتری مانند سیارکها بوده اند.گرچه شهابسنگهای مریخی و شهابسنگهای ماه هم شناسایی شده اند. مشاهدات طیفی از مدارک چنین عقیده هایی به حساب می آیند. این سنگها بر اثر برخوردهای فضایی شدید با سطح ماه یا مریخ به فضا پرتاب می شوند و پس از مدتی سرگردانی به دام گرانش زمین می افتند. تاکنون بیش از 30 شهابسنگ مریخی پیدا شده است. از آنجا که انسان هنوز ماموریت رفت و برگشتی به مریخ انجام نداده است تا نمونه هایی را به زمین بیاورد این سنگها تنها نمونه های مریخ روی زمین اند.

شهابسنگها از دید دیگری هم تقسیم می شوند:شهابسنگهای سقوط عینی یا Falls  که زمان سقوط مشاهده شده وپس از زمان کمی یافت می شوند  و شهابسنگهای یافته یا Finds   که مدت زمان زیادی پس از سقوط یافت می شوند.

شهابسنگهای سنگی بیشتر از دسته اول هستند بنابراین عقیده بر این است که عمده شهابسنگهای یافت شده  از این دسته باشند.شهاب سنگهای آهنی بیشتر از  دسته دوم هستند چراکه این سنگها تامدت زمانهای مدیدی پس از سقوط فرسوده وهوازده نمی شوند .

شهاب سنگهادارای ارزش بسیار هستند هم از دید دارندگان کلکسیون شهاب سنگ وهم از دید افراد متخصصی که روی منشا ء ومواد تشکیل دهنده آنها کار می کنند.هرچند مدتی چنین سنگهایی با زمین برخورد می کنند والبته بسیاری از آنها شاید هیچ وقت به دست انسانها نیافتند.

شهابسنگها به طور تصادفی در همه جای زمین از مناطق گرم استوایی تا مناطق سرد قطبی سقوط می کنند و جایی از سیاره میزبان بهتری برای آنها نیست. اما در پهنه یخزده و سفید پوش مناطق قطبی شهابسنگها را راحت تر از هر کجای دیگر می توان شناسایی کرد. چون در این مناطق بجز سنگ های آسمانی اغلب نشانی از سنگ دیگری نیست و جستجو گران آنها را می توانند از دوردست به خوبی شناسایی کنند. همچنین کویرهای شنی و صحراهای بسیار خشک نیز مانند صحرای آفریقا میزبانان بسیار خوبی برای شهابسنگ ها می باشند.

اگر ناظر سقوط یک شهاب سنگ را در چند صد متری خود ببیند احتمالا"نخواهد توانست آن را پیدا کند وآنهایی که به طور اتفاقی به ساختمانها یا خود رو ها می خورند آشکارا استثنایی هستند.سابقه موثقی از مرگ افراد بر اثر سقوط شهاب سنگ وجود ندارد هر چند شهاب سنگ ناخلایت در مصر هنگام سقوط در سال 1911 میلادی سگی را کشت.

طبق پیش بینی آماری به ازای هر سه شهاب سنگ که نزدیک قطبین سقوط می کنند،چهار سنگ نیز نزدیک به استوا می افتند،زیرا تمرکز گرانشی شهاب سنگها را به سوی نواحی استوایی سوق می دهد.

شهاب سنگها در تمام ساعات شبانه روز سقوط می کنند اما شمار آنها در بعد از ظهروشامگاه بیشتر است.زیرا هنگام چرخش زمین ،نیمکره ای که در آن زمان محلی از ظهر تا نیمه شب است با اجرامی مواجه است که در گردش مداری به دور خورشید از روبرو به زمین نزدیک می شوند. در این مواقع آنها آسانتر در میدان گرانش زمین به دام می افتند.بر عکس این اجرام از نیمکره ای که در آن زمان محلی از نیمه شب تا ظهر است دور می شوند.پس احتمال آنکه در میدان گرانشی زمین به دام بیافتند ضعیف است.بیشتر اجرام منظومه شمسی در همان جهت زمین بدور خورشید می گردند بنابراین هنگام مواجهه،اختلاف سرعت با زمین اندک است،یعنی فقط در حد چند کیلومتر در ثانیه.هر چه سرعت مواجهه کمتر باشد بخت آنکه جسم هنگام سقوط در جو زمین نسوزد و سالم به سطح زمین برسد بیشتر است.اجرام نادری که در جهت مخالف زمین بدور خورشید می گردند  احتمالا" یکراست به نیمکره ای که زمان محلی آن از نیمه شب تا ظهر است می خورند. در این رویا رویی ،سرعت نسبی زمین وجسم می تواند به 70 کیلومتر در ثانیه برسد.این اجرام با چنین سرعتی بخت ناچیزی برای بقاء دارند ودر جو می سوزند.

 

 

                                              شهاب سنگها چگونه بر زمین می افتند؟

شهاسنگها تا قبل از اینکه بر زمین سقوط کنند شهابواره نامیده می شوند.سرعت شهابواره ها هنگام مواجهه با زمین همواره از 2/11 کیلومتر در ثانیه(سرعت گریز از میدان گرانش زمین)بیشتر است.این مقدار تقریبا" 40 برابر  سرعت صوت است.وقتی شهابواره در ارتفاع 100-120 کیلومتر  است اصطکاک جوی چنان آن را داغ می کند که آتشگویی درخشان پدید می آورد.آنچه از این پس روی می دهد به سرعت،جرم،وسستی ماده شهابواره بستگی دارد.اجرام خیلی کوچک می سوزند وشهاب نام می گیرند.اما ریزترین آنها سالم می مانند وخرده شهابسنگ نامیده می شوند.شهابواره های سست بنیان نرسیده به ارتفاع 80یا90کیلومتری از هم می پاشند ودنباله هایی چندگانه برجای می گذارند.اجرام سختی که بیش از حدود10گرم وزن دارندتولید آتش گویی میکنندوممکن است بخشی از آنها تا ارتفاعات پایین تر دوام بیاورند.اجرام بزرگ تر آتشگویهایی می آفرینند که گاه به درخشانی خورشید اند.

هنگام عبور از میان جو گرداگرد شهابواره های کوچک تر از یک متر غلافی از گاز های ملتهب شکل می گیرد که قطر آن گاه تا 200متر هم میرسد.این غلاف براثر اصطکاک جوی که سطح شهابواره را ذوب وتبخیر میکندونیز عبور جسم از میان جو که به هوای اطراف بار الکتریکی میدهد پدید می آید.تمام گرمای حاصل حین ذوب وتبخیر از شهابواره دور میشود ودرون آن سرد باقی می ماند .با نفوذ شهابواره به ارتفاعات پایین تر،هوای چگال تر از شتاب آن میکاهد.اگر جسم تا سرعت های فروصوت سالم بماند آتشگوی اطراف آن خاموش می شود و باقیمانده تحت نیروی گرانش سقوط میکندوشهابسنگ نام میگیرد بقایای آخرین ماده مذاب روی سطح جسم جامد می شود ولایه ی نازک و معمولا" سیاهرنگ موسوم به لعاب سوختهمی سازد.یک آتشگوی در خشان ممکن است در صدها کیلومتر از مسیر پروازش مشاهده شود و در اغلب موارد تغییر رنگ دهد.آتشگویی با تلاشی شهابواره شعله ور میشود و مانند گویی تابناک، تندرو و دنباله دار به چشم  میرسد،مگر برای ناظرینی که آن را درست از روبرو میبینند.برای آنها دنباله دار ناپیداست ودر عوض آتشگویی به ظاهر ثابت می بینند که با حرکت به طرف آنها هرلحظه بزرگ تر می شودمعمولا" آتشگوی ها فقط برای چند ثانیه مرئی هستند اما ممکن است ردی (یا دنباله ای)از غبار در آسمان برجای بگذارندکه چند ده دقیقه دوام بیاورد.

اغلب همانطور که غرش رعد به دنبال برق شنیده می شود ظهور یک آتشگوی نیز با آثار صوتی همراه است ،علاوه بر این ممکن است اصوات اسرار آمیزی شبیه تاراق...توروق و هیس....هیس نیز همزمان  با ظهور آتشگوی شنیده شوند.از آنجا که صداهای اخیر همزمان با ظهور آتشگوی به گوش میرسند عامل آنها نیز  باید با سرعت نور حرکت کند یعنی به نوعی با امواج مغناطیسی مربوط باشد.اثرات صوتی آتشگوی های درخشان می تواند سبب لرزش وشکستن شیشه ها شودوحتی زمین را اندکی بلرزاند.به دنبال این ها ،صداهای وزوز و صفیر سوت احتمالا" خبر از سقوط اجرامی می دهد که از این پس باید شهابسنگ خوانده شوند.دلیل تکه تکه شدن بعضی از شهابسنگها حین سقوط بر زمین:

هنگامیکه شهابواره با سرعتی فراتر از صوتبه جو چگال زیرین نفوذ می کند هوای جلوی آن متراکم می شود در حالیکه در عقب آن خلاء تشکیل می گردد. شهابواره ها اغلب تحت این تنش دوام نمی آورند وترک می خورند ، بویژه اگر سستی هایی در آنهاوجود داشته باشد.چنین سستی هایی ممکن است درزها یا رگه های ضربه باشند که در فضا بر اثر برخورد سیارکها پدید می آیند.تلاشی ممکن است در چند مرحله صورت بگیرد وبارشی شهابسنگی از چند قطعه بزرگ وبسیاری قطعات کوچک تر پدید آورد.با این وجود معمولا" بیشتر جرم شهابسنگ در قطعه های بزرگ باق می ماند.قطعات  یا پاره های بارش در محوطه ای بیضی شکل روی زمین پراکنده می شوند وبزرگترین آنها روی خطی که از مسیر پرواز دورتراست به زمین می افتد.

 

 

شهاب سنگها از کجا می آیند؟

ما از همزمانی ظهور آتشگوی های درخشان وسقوط شابسنگها می دانیم که آنها از فضا می آیند اما برای شناسایی سرچشمه آنها در فضا،نیازمند تعیین مدار شهابواره ها قبل از مواجهه آنها با زمین هستیم.این موضوع نیازمند آگاهی از جهت وسرعت هر شهابواره در هنگام پرواز جوی است.جهت لی را می توان ب استفاده از دست کم ده مشاهده توسط راصدانی دقیق که در دو طرف مسیر پرواز بوده باشند دریافت.اما سرعت را فقط به کمک عکس هایی که با دوربینهای خاص تهیه شده باشند می توان انداز ه گیری کرد.تاکنون چند مورد  موفق در اندازه گیری مشخصات مداری شهاب سنگها انجام شده و  مشخص شده که تعدادی از آنها دارای سرچشمه با مدارهایی مشابه مدارهای خانواده ای  سیارکی با نام خانواده سیارکهای آپولو و به شکل مدارهای بیضوی از مدار زمین تا کمربند سیارکی هستند.کمربند سیارکی شامل تعداد بی شماری سیارات کوچک یا قطعت سیاره ای است که در مدارهای تقریبا" دایره ای بدور خورشید در گردشند.گهگاه گرانش مشتری یک سیارک را به مداری بیضیوار می کشاند.اگر این مدار بیضوی مدار زمین را قطع کند ممکن است سیارک یا تکه هایی از آن به زمین اصابت کندبعضی اجرام که در مدارهایی شبیه مدار سیارکهای آپولو حرک می کنند،از درون تلسکوپ ظاهری مه آلود دارنداینها دنباله دارهای کوتاه دوره(یعنی دنباله دارهایی که در محدوده داخلی منظومه شمسی حرکت می کنند وبه همین سبب به دفعات مشاهده می شوند)هستند  وآشکار است که آنها، یا پسمانده های آنها،نیز به زمین سقوط می کنند.دنباله دارهای دراز دوره مدارهای بیضی بسیار کشیده ای دارند وسرعتشان هنگام رویارویی با زمین آنچنان زیاد است که اثر اصطکاکی جو به تخریب کامل وحتی انفجار آمیز آنها می انجامد.با ان وجود دنباله داران دراز دوره م توانند در محدوده داخلی منظومه شمسی به دام بیافتند ومداری کوتاه دوره پیدا کنند.پس احتمالا" در مین ،هم مواد سیارکی وهم دنباله داری به شکل شهابسنگ وخرده شهابسنگ فرو می ریزند.علاوه بر منشاءشهایسنگی ودنباله داری،ترکیب سیزده شهابسنگ نشان می دهد که آنها از ماه هستند وهشت تای دیگر نیز منشاءمریخی دارند.

سرعت هیچ یک از آتشگوی ها،شهابها یا دنباله دارانی که تاکنون مشاهده شده اند از سرعت گریز از منظومه شمسی بیشتر نبوده است.سرعت گریز از منظومه شمسی عبارت است از سرعتی که جسم باید برای خنثی کردن گرانش خورشید داشته باشد تا از میدان گرانشی آن بگریزد و وارد فضای بین سیاره ای شود.بر عکس ،جسمی که از فضای بین ستاره ای وارد میدان گرانشی خورشید شود به طرف آن شتاب می گیرد.در این حال سرعت جسم برابر خواهد بود با سرعت آنها در فضای بین ستاره ای به اضافه سرعتی که بر اثر گرانش خورشید پیدا کرده است.بنابراین هرجمی که از بیرون به منظومه شمسی وارد شود با سرعی بیش از سرعت گریز حرکت خواهد کرد.چون تاکنون چنی شهابسنگی مشاهده نشده می توانیم بگوییم که شهابسنگهایی که بر زمین می افتند همگی به منظومه شمسی تعلق دارند.قابل ذکر است سرعت گریز از خورشید 618 کیلومتر در ثانیه است.

سالیانه چه تعداد شهاب سنگ بر سطح زمین می افتد؟

تحقیقات نشان می دهند سالانه در حدود 26000 شهابسنگ هر یک به وزن بیش از 100 گرم بر زمین سقوط می کنند. از این میان بیشتر آنها در اقیانوس ها که 70 درصد سطح زمین را پوشانده اند می افتند.از بقیه نیز فقط سقوط 5 تا 6 مورد مستقیما" مشاهده می شود ویا منجر به خسارت می شود.همین ها هستند که بازیابی شده ودر دسترس دانشمندان قرار می گیرند.نمونه هایی از تقریبا" 900 سقوط مشاهده شده با چشم در مموعه های شهابسنگی حفظ می شوند که بیشتر آنها نیز مربوط به دو سده اخیر هستند. به غیر از شهابسنگها،شهابها وخرده شهابسنگها نیز شاید سالانه 10000 تن به جرم زمین اضافه می کنند،البته این مفدار در 4550 میلیون سالی که از عمر زمین می گذرد چندان بر جرم آن(که شش ضربدر ده بتوان 21 است)نیفزوده است.

 

 

 

               چند پرسش وپاسخ درباره شهابسنگها

عمر شهابسنگ ها چقدر است؟
در زندگی هر شهابسنگ چهار دوره زمانی مجزا وجود دارد:
1- سن زمینی: منظور مدت زمانی است که از سقوط شهابسنگ بر سطح زمین می گذرد.
2- سن تابش پرتوهای کیهانی: دومین سن هر شهابسنگ دوره ای است که طی آن مانند جرمی کوچک در مداری به دور خورشید می گردید.
3- سن پیدایش: منظور مدت زمانی است که از آخرین رویداد عمده دمای زیاد در شهابسنگ می گذرد.
4- سن ماقبل پیدایش: تقریباً تمام عناصر به جز هیدروژن و هلیم در دل گونه های مختلف ستاره ها پدید آمده اند. این موضوع نه تنها درباره شهابسنگها بلکه در مورد هر آنچه در زمین یافت می شود و از جمله بدن خود ما صادق است. سن ما قبل پیدایش برای هر عنصر فاصله زمانی میان پیدایش آن در یک ستاره تا شرکت آن در تشکیل سیارات یا شهابسنگ ها است.

 

چگونه می توان شهابسنگ ها را از سنگهای زمینی تشخیص داد؟


شهابسنگ ها شگلهای گوناگونی دارند که این اشکال در شناسایی آنها به ما کمک می کنند. بسیاری از آنها رویه ای صاف دارند و فاقد لبه های تیزند. روی بعضی از آنها فرورفتگی ها و برجستگی های ملایمی به چشم می خورد. مثل اینکه روی آنها را با نوک انگشت فشرده اند. تا زمانی که شهابسنگ ها کاملاً در معرض هوازدگی قرار نگیرند در درون این فرورفتگی ها آثاری از پوسته سوخته و جوشیده شهابسنگ دیده می شود.
برای اینکه با اطمینان بسیار بدانید که کدام سنگ شهابسنگ است باید چند آزمایش انجام دهید:
1- چگالی سنگ را اندازه بگیرید. چگالی شهابسنگ ها حداقل 3/3 گرم در سانتی متر مکعب است. سنگی را که فکر می کنید شهابسنگ است را به دقت وزن کنید. اگر سنگ کوچک بود می توانید از یک جواهر فروش درخواست کنید آن را وزن کند. سپس حجم سنگ را محاسبه کنید. برای این کار می توانید آزمایش معروف ارشمیدس را انجام دهید. ظرفی را پر از آب کنید و سنگ را توی آن بیندازید. مقدار آبی را که بیرون می ریزد با سرنگ یا پیمانه ای که حجمش مشخص است اندازه بگیرید. حجم به دست آمده در واقع حجم سنگ است.. وزن را بر حجم تقسیم کنید تا چگالی بدست آید. اگر چگالی سنگ بیشتر از 3/3 گرم در سانتی متر مکعب بود احتمال آسمانی بودنش بیشتر است.
2- قطب نمایی را به سنگ نزدیک کنید. اگر عقربه قطب نما منحرف شد باعث خوشحالی است. چون هرچه خاصیت مغناطیسی سنگ بیشتر باشد احتمال شهابسنگ بودنش هم بیشتر است.
3- بخش کوچکی از سنگ را به آرامی با سمباده بسایید. در شهابسنگ های سنگی رگه ها یا دانه های درخشان فلزی دیده می شود. در شهابسنگ های آهنی نیز رگه ها به صورت شعاع های براق دیده می شوند که روی هم افتاده اند. دقت کنید که این شعاع های فلزی را با بلورها و رگه های درخشان کوارتز یا میکای سنگ های زمینی اشتباه نگیرید. با یک ذره بین با درشتنمایی 10 یا بیشتر این رگه ها را بررسی کنید و از زوایای مختلف به آنها نگاه کنید. سطح رگه ها باید مانند سطوح فلزی به نظر آیند. با سوزن تیزی روی آنها خط بکشید. اگر خش نیفتاد رگه ها فلزی اند و سنگ هم به احتمال بسیار زیاد شهابسنگ است.

 

آیا شهابسنگ ها ارزش مادی دارند؟


سیارک های موجود در کمربند سیارک ها حاوی مواد معدنی بسیار زیادی می باشند. طبق یک تخمین علمی ارزش تمام مواد معدنی موجود در کمربند سیارک ها برای هر انسان روی زمین معادل 100 میلیارد دلار است. البته شکی نیست که استخراج این معادن در حال حاضر بیش از این هزینه دارد. شهابسنگ هایی هم که به زمین سقوط می کنند دارای مقادیر بسیار ناچیزی از این مواد معدنی هستند که این مواد اطلاعات بسیار زیادی را از منظومه شمسی در اختیار دانشمندان قرار می دهد. به همین دلیل مراکز خرید و فروش شهابسنگ ها در برخی از کشورها دایر شده است که مشتریان اصلی این مراکز بیشتر اوقات موزه ها و مراکز پژوهشی اند که نمونه های مهم تازه یافت شده را خریداری می کنند. نشانی اینترنتی www.meteorite.com  و www.imo.net   نمونه ای از چنین مراکزی است که به خرید و فروش شهابسنگ ها می پردازد. همچنین در این سایت اطلاعات جامعی را درباره شهابسنگ ها می یابید.

بررسی ارزش اقتصادی دهانه های برخوردی،از داغ ترین عرصه های کاربرد این شاخه از علوم است.کشف تله های نفتی در ساختار برخوردی ایمز در تگزاس،الماس در ساختار غول پیکر پوپیگای فدراسیوم روسیه،طلا در حوضه های بوشولد و  ورده فورت در آفریقای جنوبی ونیکل در ساختار سادبری کانادا تنها گوشه ای از ارزش بالقوه نمودهای برخوردی است.


منابع:



:: بازدید از این مطلب : 390
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 16 آذر 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد تسیاری

سیارک‌‌‌ها گروه بزرگ و پراکنده از اجسامی را تشکیل می‌‌‌دهند که ‌‌‌دور خورشید می‌چرخند. قدیمی‌‌‌ترین و شناخته‌شده‌ترین آن‌ها، کمربند اصلی سیارک‌‌‌ها بین مریخ و مشتری با فاصله‌‌‌ی 2.2AU تا 3.3AU از خورشید می‌‌‌باشد. مدار دورترین سیارک‌‌‌ها، بسیار فراتر از پلوتون قرار دارد؛ در حالی که برخی از آن‌‌‌ها از زمین هم به خورشید نزدیک‌‌‌تر می‌‌‌شوند. قطر سیارک‌‌‌ها از صدها متر تا صدها کیلومتر متغیر است. بزرگ‌‌‌ترین سیارک، سِرس، در گروه سیاره‌‌‌های کوتوله جای می‌‌‌گیرد. مرز بین سیارک و شهاب‌واره مشخص نیست. ساختمان و ترکیب سیارک‌‌‌ها بسیار متفاوت است؛ از توده‌‌‌های یخی شبه‌‌‌دنباله‌‌‌دار و مواد سست گرفته، تا اجسام جامد سخت صخره‌‌‌ای یا آهنی-نیکلی.


 
تصویر سمت چپ، سیارک گاسپرا هست که توسط فضاپیمای گالیله گرفته شده است. قطر کوچکترین حفره آن 300 متر است. تصویر سمت راست، سیارک اروس است که فضاپیمای نییر از فاصله 200 کیلومتری تصویر آن را گرفته است. حفره بالایی در حدود 5 کیلومتر قطر دارد. این فضاپیما حدود یک سال دور اروس چرخید و در سال 2001 بر روی آن فرود آمد.

 

برای مشاهده‌‌‌ی سیارک به تلسکوپ نیاز است، چرا که حتی روشن‌‌‌ترین آن‌ها را نیز نمی‌‌‌توان با چشم غیر مسلح دید. هر چند با یک تلسکوپ بزرگ به سیارک‌‌‌ها نگریسته شود، آن‌ها نیز مانند ستارگان، نقطه‌‌‌هایی نورانی‌‌‌اند. تنها، حرکت آهسته‌‌‌ی آن‌ها در مقابل زمینه‌‌‌ی ستارگان نشان می‌‌‌دهد که آن‌ها عضوی از منظومه شمسی می‌‌‌باشند. چرخش سیارک، به یک تغییر منظم نور منجر می‌‌‌شود. در بیش‌تر موارد، دامنه‌‌‌ی تغییر نور خیلی کم‌تر از یک قدر است، و معمولاً دوره تناوب چرخش بین 4 تا 15 ساعت می‌‌‌باشد.

تا پایان سال 2006، تعداد سیارک‌‌‌های شماره‌‌‌گذاری شده بیش از 140000 بود. امروزه تعداد سیارک‌‌‌های فهرست بندی شده، ماهانه افزایش می‌‌‌یابد. برآوردها نشان می‌‌‌دهد که بیش از یک میلیون سیارک بزرگ‌‌‌تر از 1Km در منظومه شمسی وجود دارد.

مشخصات سیارک‌‌‌های کمربند اصلی را از همه بهتر می‌‌‌دانیم. جرم مجموع این سیارک‌‌‌ها کم‌تر از 1/1000 جرم زمین است. مرکز این کمربند سیارکی تقریباً در فاصله‌‌‌ی 2.8AU قرار دارد؛ چیزی که با پیش‌‌‌بینی قانون تیتوس-بُده(Titius–Bode Law ) منطبق است. بر اساس یک نظریه که در گذشته شهرت داشت، تصور می‌‌‌شد که سیارک‌‌‌ها بقایای انفجار یک سیاره باشند. این نظریه نیز، در کل مانند دیگر نظریه‌‌‌های فاجعه‌‌‌آمیز، کنار گذاشته شده است.

بر اساس نظریه‌‌‌ای که امروزه مورد قبول قرار گرفته است، سیارک‌‌‌ها هم زمان با سیاره‌‌‌های بزرگ تشکیل شدند. سیارک‌‌‌های نخستین، قطعه‌‌‌های بزرگی بودند که بیش‌تر آن‌ها بین مدار مریخ و مشتری، دور خورشید گردش می‌‌‌کردند. این قطعات هرگز نتوانستند یک سیاره‌‌‌ی بزرگ را بسازند، و از برخورد آن‌ها با یکدیگر، سیارک‌‌‌های کنونی به‌‌‌وجود آمدند. برخی از سیارک‌‌‌های بزرگ ممکن است همان اجسام اولیه باشند. عناصر مداری بعضی از سیارک‌‌‌ها بسیار شبیه به هم است. هر یک از این گروه‌‌‌ها را خانواده‌‌‌ی هیرایاما می‌‌‌نامند. احتمالاً آن‌ها بقایای جسم بزرگی هستند که به گروهی از سیارک‌‌‌های کوچک‌‌‌تر خرد شده است. تا کنون، ده‌‌‌ها خانواده‌‌‌ی هیرایاما (Hirayama Family ) را شناسایی کرده‌‌‌اند، که بزرگ‌‌‌ترین آن‌ها عبارت‌اند از: مجارها، فلوراس، اِئوس، تِمیس، و هیلداس (Hungarias, Floras, Eos, Themis, and Hildas ) (نام‌‌‌گذاری بر اساس نام سیارک اصلی در گروه انجام شده است).

توزیع سیارک‌‌‌ها درون کمربند سیارکی یکنواخت نیست. به‌‌‌نظر می‌‌‌رسد این سیارک‌‌‌ها از مناطقی معروف به شکاف‌‌‌های کرک‌‌‌وود (Kirkwood Gaps ) اجتناب می‌‌‌کنند. برجسته‌‌‌ترین این مناطق در فاصله‌‌‌هایی است که نسبت دوره تناوب یک سیارک به‌‌‌دور خورشید (بر اساس قانون سوم کپلر) به دوره تناوب مشتری، عبارت است از 1:3، 2:5، 3:7، یا 1:2. چنانچه سیارکی در این شکاف حرکت کند، در تشدید با مشتری خواهد بود، و حتی کوچک‌‌‌ترین اختلال با زمان بزرگ می‌‌‌شود. در نهایت، چنین جسمی ناچار است به یک مدار دیگر نقل مکان کند. البته تأثیرات تشدید به این سادگی نیست؛ گاهی اوقات یک مدار در تشدید قفل می‌‌‌شود. برای مثال، سیارک‌‌‌های تروایی (Trojan Asteroids ) در همان مداری حرکت می‌‌‌کنند که مشتری قرار دارد (تشدید1:1)، و گروه هیلدا (Hilda Group ) نیز در تشدید 2:3 است. 
 

بسیاری از گروه‌‌‌های سیارکی، خورشید را در خارج از کمربند اصلی دور می‌‌‌زنند. از جمله‌‌‌ی آن‌ها، سیارک‌‌‌های تروجان است که 60 درجه عقب‌‌‌تر یا جلوتر از مشتری حرکت می‌‌‌کنند. این سیارک‌‌‌ها نزدیک به نقاط ویژه‌‌‌ی L4 و L5 از پاسخ‌‌‌های مسئله‌‌‌ی سه جسم مقید قرار دارند. در این نقاط لاگرانژی، یک جسمِ بدون جرم می‌‌‌تواند نسبت به اجسام پرجرم اولیه (در اینجا خورشید و مشتری) ساکن باقی بماند. در حقیقت، این سیارک‌‌‌ها حول نقاط ساکن نوسان می‌‌‌کنند؛ اما می‌‌‌توان نشان داد که مدار میانگین نسبت به اختلالات پایدار است.

یک گروه بزرگ دیگر، سیارک‌‌‌های آموری-آپولویی (Apollo-Amor Asteroids ) است. حضیض مدار سیارک‌‌‌های آپولویی درون مدار زمین، و حضیض سیارک‌‌‌های آموری بین مدار زمین و مریخ قرار دارد. این سیارک‌‌‌ها، با قطر کم‌تر از 30Km، همه کوچک‌‌‌اند. معروف‌‌‌ترین آن‌ها اِروس (433)است. این سیارک در اوایل قرن بیستم برای تعیین طول واحد نجومی مورد استفاده قرار گرفت. در نزدیک‌‌‌ترین موقعیت به زمین، فاصله‌‌‌ی آن تنها 20 میلیون کیلومتر است، و این فاصله را می‌‌‌توان مستقیماً با استفاده از اختلاف منظر مثلثاتی اندازه گرفت. برخی از سیارک‌‌‌های آموری-آپولویی ممکن است بقایای دنباله‌‌‌دارهای کوتاه‌‌‌دوره باشند که همه‌‌‌ی عناصر فرّار خود را از دست داده‌‌‌اند.

یک احتمال کم وجود دارد که برخی از سیارک‌‌‌های عبوری به زمین برخورد کنند. بر اساس برآوردها، برخورد یک سیارک بزرگ که منجر به فاجعه‌‌‌ی سراسری شود، ممکن است در هر یک میلیون سال یک بار رخ دهد. برخورد اجسام کوچک‌‌‌تر، با اثر تخریبی شبیه به یک بمب هسته‌‌‌ای، ممکن است در هر قرن یک بار اتفاق افتد. تعداد سیارک‌‌‌های نزدیک زمین (Near-Earth Asteroids)، با قطر بیش از 1Km، بین 500 تا 1000 عدد برآورد شده است؛ اما احتمالاً ده‌‌‌ها هزار جسم کوچک‌‌‌تر وجود دارد. برنامه‌‌‌هایی آغاز شده است که در آن‌ها تمام سیارک‌‌‌های نزدیک زمین شناسایی و فهرست‌‌‌بندی می‌‌‌شوند، و احتمال برخوردهای پرخطر پیش‌‌‌بینی می‌‌‌گردد.

سیارک‌‌‌های دور، سومین گروه بزرگ را خارج از کمربند اصلی سیارکی، تشکیل می‌‌‌دهند. نخستین سیارک متعلق به این گروه، کایرن (2060) است که در سال 1977 کشف شد. اوج مدار کایرن به مدار اورانوس نزدیک است، و حضیض آن اندکی داخل مدار زحل قرار می‌‌‌گیرد. سیارک‌‌‌های دور خیلی کم‌‌‌نورند، لذا یافتن آن‌ها مشکل است.

در دهه‌‌‌ی 1950، جرارد کویپر پیشنهاد کرد که ممکن است بقایایی شبه دنباله‌‌‌دار، که از زمان تشکیل منظومه شمسی به جا مانده‌‌‌اند، در ورای مدار نپتون وجود داشته باشد؛ و این بقایا، علاوه بر ابر اورت که در فاصله‌‌‌ی دورتری قرار دارد، منبعی برای دنباله‌‌‌دارها باشد. پس از این، شبیه‌‌‌سازی‌‌‌های رایانه‌‌‌ای از چگونگی تشکیل منظومه شمسی نشان داد که باید قرصی از بقایای خرد، در لبه‌‌‌ی بیرونی منظومه شمسی به‌‌‌وجود آمده باشد. این قرص را امروزه به کمربند کویپر می‌‌‌شناسند. 
 

نخستین سیارک فرانپتونی، 1992 QB1، در سال 1992 کشف شد. تا آغاز سال 2006، هزار سیارک مشابه را شناسایی کرده‌‌‌اند. برآورد می‌‌‌شود که تعداد اجسام کمربند کویپر با قطر بیش از 100Km، بیش‌تر از70000 باشد. برخی از آن‌ها ممکن است حتی از پلوتون نیز بزرگ‌‌‌تر باشند. اجسام کمربند کویپر از مراحل اولیه‌‌‌ی برافزایش منظومه شمسی باقی مانده‌‌‌اند. تعدادی از اجسام فرانپتونی، در تشدید دوره تناوب مداری 3:2 با اورانوس هستند؛ یعنی شبیه به تشدید پلوتون.

برای مدت‌‌‌های طولانی، اندازه‌‌‌ی سیارک‌‌‌ها را نمی‌‌‌دانستند. ادوارد اِ بارنارد از رصدخانه‌‌‌ی لیک در دهه‌‌‌ 1980 به صورت دیداری، قطر سِرس، وِستا، جونو و پالاس (Ceres, Vesta, Juno, and Pallas ) را تعیین کرد. عملاً تا پیش از دهه‌‌‌ی 1960، زمانی که شیوه‌‌‌های غیرمستقیم نورسنجی و طیف‌‌‌نگاری به‌‌‌کار گرفته شد، هیچ نتیجه قابل اعتماد دیگری وجود نداشت. علاوه بر این، از دهه‌‌‌ی 1980، چندین اختفای ستاره‌‌ای نیز که عامل آن‌ها سیارک‌‌‌ها بوده‌‌‌اند، مشاهده شده است. 
 

نخستین تصاویر سیارک‌‌‌ها به اوایل دهه‌‌‌ی 1990 باز می‌‌‌گردد. در سال 1991، فضاپیمای گالیله از کنار سیارک گاسپرا عبور کرد. این فضاپیما، در مسیر طولانی خود تا مشتری، در سال 1993 از کنار سیارک ایدا گذشت. بالاخره در سال 2001، فضاپیمای نییِر (NEAR) پس از یک سال گردش به‌‌‌دور اِروس روی آن فرود آمد.

تصاویر سیارک‌‌‌هااجسامی نامنظم و پر از دهانه را نشان می‌‌‌دهد که سطح آن‌ها را سنگ‌‌‌پوشه و صخره‌‌‌های خرد شده فرا گرفته است. برخی از سیارک‌‌‌ها ممکن است زمانی دو جسم جدا بوده‌‌‌اند که سپس با هم ادغام شده‌‌‌اند. در سال 1992، سیارک توتاتیس از فاصله‌‌‌ی تنها 4 میلیون کیلومتری زمین عبور کرد. تصاویر راداری یک منظومه‌‌‌ی دو جسمی را نشان می‌‌‌داد که در آن هر عضو با دیگری در تماس بود. احتمالاً تعداد سیارک‌‌‌های دوگانه نسبتاً زیاد است، و تعبیر منحنی نوری برخی از سیارک‌‌‌ها حاکی از وجود اجسامی دوقلو می‌‌‌باشد. نمونه‌‌‌ی دیگری از یک سیارک دوقلو، ایدا است که یک «قمر» دارد، جسم کوچک‌‌‌تری که در دام گرانش آن افتاده است.

ترکیب سیارک‌‌‌های کمربند اصلی، شبیه به شهاب‌‌‌سنگ‌‌‌های سنگی، آهنی، و سنگی-آهنی است. بیش‌تر سیارک‌‌‌ها را بر اساس خواص نورسنجی و قطبش‌‌‌سنجی، در سه گروه جای می‌‌‌دهند؛ C، S و M و 95% از این سیارک‌‌‌های رده‌‌‌بندی شده به رده‌‌‌های C و S تعلق دارند. سیارک‌‌‌های سرشار از فلز رده‌‌‌ی M نادرترند.

حدود 75% سیارک‌‌‌ها در رده‌‌‌ی C قرار دارند. این سیارک‌‌‌ها، با سپیدایی هندسی 0.06 و کم‌تر از آن، تیره‌‌‌اند، و مقادیر زیادی کربن را در خود جای داده‌‌‌اند (علت نام رده‌‌‌ی C نیز همین است). آن‌ها به شهاب‌‌‌سنگ‌‌‌های سنگی شباهت دارند. ماده‌‌‌ی آن‌ها تفریق نشده است و از این رو جزء قدیمی‌‌‌ترین اجسام منظومه شمسی به‌‌‌حساب می‌‌‌آیند. در سیارک‌‌‌های سرشار از سیلیکات رده‌‌‌ی S، بازتاب‌‌‌پذیری بیش‌تر است، و طیف آن‌ها به شهاب‌‌‌سنگ‌‌‌های آهنی-سنگی نزدیک می‌‌‌باشد. طیف آن‌ها، علائمی از سیلیکات‌‌‌هایی چون زبرجد ( Olivine ) را نشان می‌‌‌دهد، مانند فوستریت Mg2SiO4 یا فایالایت Fe2SiO4 . سیارک‌‌‌های نوع M فلز بیش‌تری دارند که اکثر آن آهن و نیکل است. این سیارک‌‌‌ها، دست کم تا حدی، تحت تأثیر تفریق قرار گرفته‌‌‌اند.

مشکل بتوان ترکیب و حتی اندازه‌‌‌ی اجسام فرانپتونی را تعیین کرد. آن‌ها کم‌‌‌نور و تاریک‌‌‌اند، و به‌‌‌دلیل دمای پایینشان، بیشینه‌‌‌ی تابش جسم سیاه اطراف 60 میکرومتر قرار دارد. مشاهده‌‌‌ی این طول موج روی زمین تقریباً غیر ممکن است. حتی برآورد سپیدایی، و از آنجا قطر جسم، بسیار غیر قابل اطمینان می‌‌‌باشد.

رنگ اجسام فرانپتونی از آبی-خاکستری است تا قرمز. به نظر می‌‌‌رسد که توزیع (این رنگ‌‌‌ها) یکنواخت باشد. با وجود این، ظاهراً اجسامی که میل مداری آن‌ها پایین است، قرمز رنگ هستند؛ و اجسام با میل مداری بالا آبی‌‌‌اند. اجسامی که میل مداری آن‌ها پایین است، مدارهایی دارند دست نخورده، که تحت تأثیر اختلال قرار نگرفته است. نکته‌‌‌ای که از این موضوع به ذهن متبادر می‌‌‌شود آن است که این اجسام، آثار به‌جامانده از جمعیت نخستین کمربند کویپر هستند.

تعبیر و رمزگشایی از طیف این اجسام با ابهام صورت می‌گیرد، و احتمالاً این طیف‌‌‌ها ترکیب کل جسم را روشن نمی‌‌‌کنند. سطح آن‌ها را تابش شدید، باد خورشیدی، و شهاب‌‌‌سنگ‌‌‌های ریز، تغییر می‌‌‌دهد، و ممکن است بین لایه‌‌‌های زیرین و سنگ‌‌‌پوشه‌‌‌ی رویین تفاوت زیادی باشد.

احتمالاً اجسام کوچک فرانپتونی از مخلوطی از سنگ و یخ، با مقداری ماده‌‌‌ی آلی در سطح، ساخته شده‌‌‌اند. ترکیب آن‌ها مشابه دنباله‌‌‌دارها است. چگالی بالای برخی از اجسام بزرگ (2000 تا 3000 کیلوگرم بر متر مکعب) نشان می‌‌‌دهد که مانند پلوتون، درصد بالایی از محتوای آن‌ها غیر یخی است.


تاریخچه

در سال ۱۷۷۲ که رابطه بوده-تیتوس برای اولین بار منتشر شد، ظاهرا وجود یک جرم ناشناخته که باید در مداری به شعاع 2/8 واحد نجومیخورشید را دور بزند پیشگویی شد.از اینکه سایر ارقام مندرج در رابطه بوده-تیتوس با فواصل واقعی سیارات شناخته شده توافق بسیار نزدیکی داشت، ظن قوی این بود که فاصله این جرم نیز 2/8 واحد نجومی است. تحقیقات در این زمینه آغاز شد. اما تا سال 1801 بی ثمر باقی ماند. در این سال کاملا به طور تصادفی جوزپه پیاتسی مدیر رصدخانه پالرمو جرم ستاره مانند کوچکی را مشاهده کرد که در نقشه ستارگان وی ثبت نشده بود. پیاتسی طی چند شب رصد متوالی متوجه شد که موضع این جسم در میان ستارگان اندکی جابه جا می شود.وی نخست تصور کرد که این جسم، دنباله‌دار است اما با ادامه رصد و محاسبه مشخص شد که این جسم کوچک در مداری به شعاع متوسط 2/76 واحدنجومی خورشید را دور می زند. او پنداشت که سیاره گمشده را یافته است و آن را،الهه کشت و کار(سرس)نامید. یک سال بعد، هاینریش آلبر اخترشناس آلمانی، جسم دیگری در مدار شبیه به سرس یافت و آن را پالاس نامید. کشف دومین جرم آسمانی، این تصور را که سرس سیاره گمشده است، زائل کرد، اما سررشته ای به دست داد مبنی بر اینکه شاید اجرام دیگری از همین گونه وجود داشته باشد. کشف سرس و پالاس آغاز یک رشته اکتشافات سیارک ها بود.


نامگذاری سیارک ها

همینکه مدار سیارکی مشخص می‌گردد، عددی به ترتیب زمان کشف بدان نسبت داده می‌شود و به دنبال آن نامی می‌آورند که نام را معمولاً کاشف بر می‌گزیند مثلاً ۱ سرس. در آغاز نامهای زنانه از اسطوره های یونان و روم انتخاب می‌شد.بعدها نامهایی از نمایشنامه‌های شکسپیر و اپراهای واگنر برگزیده شدند. بسیاری از سیارک‌ها را کاشفان به نامهای زنان، دوستان و حتی سگها و گربه‌های خود نامیدند. همواره نامهایی مونث به کار رفته‌است، جز در مورد چند سیارک که مدارهایی نامتعارف دارند نامهای مذکر نهاده شده‌است.


پیدایش سیارک ها

به گمان برخی پژوهشگران، سیارک ها در حین انفجار یک تک ستاره به وجود آمده اند. اما اگر چنین باشد، ما باید در آرایش انواع آن ها انتظار بی نظمی بیشتری داشته باشیم. نظر منطقی آن است که اجسام کوچکتر بیشماری بر اثر برافزایش در سراسر سحابی خورشیدی تشکیل شده است. بسیاری از این اجسام کوچکتر بر اثر گرانش به هم متصل شده و سیارات را به وجود آورده اند، اما مقداری از آن ها کماکان مجزا از یکدیگر باقی مانده اند. همچنین ممکن است بر معدودی از اجرام بزرگتر نیرو های وارد آمده و آن ها را به صورت قطعاتی از هم گسیخته باشد. در این صورت، ماهیت فلزی و متراکم تر سیارک های نوع ام.و بی نظمی شکل های سیارک های کوچکتر قابل توضیح خواهد بود. به طور کلی، سیارک های کوچکتر خود گرانش کافی ندارند تا خودشان را به شکل اجسام کروی در آورند؛ از این رو فقط بزرگترین سیارک ها کروی شکل اند. دیگر منشأ ممكن سیارک ها، به ویژه سیارک های با خروج از مرکز نسبتا زیاد، احتمالا ستاره های دنباله داری بوده اند که گاز هایشان را رها کرده و هسته سنگی خود را بر ملا کرده اند.

با شناسایی انواع سیارک ها این پرسش مطرح می شود که: آیا انواع شهاب سنگها به طریقی با انواع سیارک ها وابسته اند؟ آیا سیارک ها منبع شهابسنگ ها به شما می آیند؟ منحنی های نمایش تغییرات بازتابش بسیاری از سیارک ها با منحنی های بازتابش بعضی از شهاب سنگ ها چنان همانندی دقیق دارند که پرسش مذکور را در ذهن ما ایجاد می کند.



:: بازدید از این مطلب : 252
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 16 آذر 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد تسیاری

کَهکِشان راهِ شیری، نوار شیری‌رنگی است که در شب‌های تیره در نواحی بدون آلودگی نوری در آسمان دیده می‌شود. این نوار در حقیقت مکان هندسی ستارگان تشکیل‌دهنده قرص کهکشان ما است که از آسمان به طور دوبعدی دیده می‌شود.

نور این نوار از هزاران هزار ستاره‌‌ سرچشمه می‌‌‌گیرد. ستارگان آنچنان به‌‌‌صورت فشرده در کنار هم قرار گرفته‌‌‌اند که چشم انسان قادر نیست آنها را به‌‌‌صورت نقاط نورانی از هم تفکیک نماید. این نمایی از کهکشان ما، یعنی کهکشان راه شیری است که به‌‌‌دلیل وجود ابرهای غبار، ساختاری تماشایی از خود به نمایش می‌‌‌گذارد. روشنایی نوار یکنواخت نیست.


این کهکشان، کهکشانی است مارپیچی و متناهی که بخشی از گروه کهکشان‌های همجوار می‌باشد. این کهکشان یکی از میلیاردها کهکشان، در جهان قابل مشاهده است.

نام آن ترجمه کلمهٔ لاتین via lacetea است که دلیل این نام‌گذاری دیده شدن نوارهٔ کم‌رنگی از نور تشکیل شده توسط ستاره ‌های وابسته به کهکشان است که از زمین این‌گونه دیده می‌شود. برخی منابع به طور قاطع راجع به این موضوع اعلام نظر کرده‌اند که عبارت راه شیری منحصرا اشاره به نواره نوری دارد که خود کهکشان در شب تولید می‌کند، در حالی که نام کهکشان راه شیری باید برای اشاره به خود کهکشان هم به‌کار رود. با این حال، معلوم نیست گستردگی این قرار داد چگونه است، و عبارت راه شیری به طور مداوم در هر دو مفهوم استفاده می‌شود.

در اوایل قرن 17، گالیله به کمک نخستین تلسکوپ خود دریافت که راه شیری از تعداد بی‌‌‌شماری ستاره تشکیل شده است. در اواخر قرن 18، ویلیام هرشل تلاش نمود تا به‌‌‌وسیله‌‌‌ی شمارش ستارگان، اندازه و شکل کهکشان را مشخص کند. اما این کار تا اوایل قرن بیستم محقق نشد، یعنی زمانی که ستارهشناس هلندی ژاکوباس کاپتین (Jacobus Kapteyn) توانست به اولین برآورد اندازه راه شیری دست یابد. اندازه‌‌‌ی واقعی کهکشان و محل خورشید در آن، از مطالعات هارلو شاپلی (Harlow Shapley ) بر روی توزیع فضایی خوشه‌‌‌های کروی در دهه‌‌‌ی 1920 مشخص شد.

کهکشان راه شیری، از روی زمین که در یکی از شاخه‌های بازوهای مارپیچی کهکشان قرار دارد هم‌چون نواری مه‌آلود و سفید و روشن در بالای آسمان در سراسر فلک به نظر می‌رسد.

این نور از ستاره ها و دیگر موادی که در درون سطح هموار کهکشان قرار دارند سرچشمه می‌گیرد.

قطب شمال کهکشانی در بُعد (طول جغرافیایی) ۱۲ ساعت و ۴۹ دقیقه واقع شده‌است و میل آن +27.4° و نزدیک به ستارهٔ بتا گیسوی برنیکه است. قطب جنوبی کهکشان نزدیک به ستارهٔ آلفا حجار قرار گرفته‌است.

مرکز کهکشان در راستای صورت فلکی قوس قرار دارد، و در اینجاست که راه شیری، درخشان‌ترین نور خود را دارد.

با این وجود، به دلیل غبار تنها یک دهم راه تا آنجا را می‌‌‌بینیم. در سمت مخالف آسمان، راه شیری کمتر نمایان است، نشانه‌‌‌ای بر این‌‌‌که ما در نزدیکی لبه کهکشان زندگی می‌‌‌کنیم؛ و بالاخره این حقیقت که ما نواری از نور را می‌‌‌بینیم به ما می‌‌‌گوید که ستارگان، غبار و گازی که کهکشان ما را می‌‌‌سازند به شکل قرصی تخت قرار گرفته‌‌‌اند. شکل زیر بهترین تصویری است که از این کهکشان در پهنۀ تمام آسمان گرفته شده است. این تصویر، ترکیبی است از تصاویری که از آسمان شب در نقاط مختلف زمین گرفته شده و آسمان شب را مانند نقشه‌‌‌ای که تمام کره زمین را نشان می‌‌‌دهد، پوشش داده است. در میان تصویر، کهکشان راه شیری قرار دارد، و مرکز کهکشان، در صورت فلکی قوس، بصورت بادکرده درست در وسط تصویر به نمایش در آمده است.

در پایین و سمت راست نسبت به مرکز، دو کهکشان مجاور، یعنی ابرهای کوچک و بزرگ ماژلانی، دیده می‌‌‌شود. صورت فلکی شکارچی (Orion) در سمت راست و درست زیر مسیر کهکشان قرار گرفته است، و کهکشان آندرومدا (امرأةالمسلسله) در دو سوم راه به سمت چپ تصویر، به‌‌‌صورت خطی باریک، در زیر راه شیری دیده می‌‌‌شود.

 
تصویر پانارومای راه شیری

سطح هموار راه شیری به خاطر انحراف محور گردش زمین، در حدود ۶۰ درجه به سمت دایرة البروج منحرف شده‌است. این سطح کهکشانی در سنجش با استوای آسمانی در شمالی‌ترین حالت خود از صورت فلکی ذات الکرسی می‌گذرد و در جنوبی‌ترین حالت از صورت فلکی چلیپا گذر می‌کند.این امر نشان‌دهنده انحراف بالای صفحهٔ استوایی زمین و صفحه دایرةالبروج نسبت به صفحهٔ کهکشانی است.

کهکشان راه شیری از دید ناظر زمینی در صورتهای فلکی قوس ، عقرب ،قنطورس، چلیپا، شاه تخته، بادبان، کشتیدم، ذات الکرسی، قیفاووس و چلپاسه، ماکیان، روباهک، پیکان، عقاب، مارافسای، سپر، مشاهده می شود .این واقعیت که راه شیری آسمان شب را به دو نیم کرهٔ مساوی تقسیم می‌کند، نشان دهندهٔ این است که منظومه شمسی نزدیک صفحهٔ کهکشانی قرار گرفته‌است.کهکشان راه شیری به دلیل فضای میان ستاره ای که سطح کهکشان را پر کرده‌است درخشندگی نسبتا کمی دارد، که همین امر مانع می‌شود که ما مرکز روشن کهکشان را ببینیم، و به دلیل آلودگی نوری دیدن آن از هر نقطهٔ شهری یا برون شهری سخت است.

در هنگام مطالعه‌‌‌ی ساختار کهکشان راه شیری، مناسب‌‌‌تر است که از یک دستگاه مختصات کروی استفاده کنیم؛ به گونه‌‌‌ای که صفحه‌‌‌ی اصلی دستگاه، صفحه‌‌‌ی تقارن راه شیری باشد. بر اساس تعریف، این صفحه همان صفحه‌‌‌ی تقارن توزیع هیدروژن خنثی است، و هم‌خوانی نسبتاً خوبی با صفحه‌‌‌ی تقارنی دارد که به‌‌‌وسیله‌‌‌ی توزیع ستارگان در همسایگی خورشید (تا چند هزار پارسک) تعریف می‌‌‌شود.

 


اندازه، شکل و ساختمان راه‌‌‌شیری

اندازۀ کهکشان برای نخستین بار توسط هارلو شاپلی (Harlow Shapley) محاسبه شد. او فاصله تا 100 خوشه کروی مربوط به کهکشان راه شیری را اندازه گرفت و دریافت که توزیعی کروی دارند.

منطقی بود که مرکز این توزیع باید مرکز کهکشان باشد. شاپلی فاصلۀ خورشید تا مرکز کهکشان را 000/30 سال نوری برآورد نمود و قطر کهکشان را 000/100 سال نوری به‌‌‌دست آورد.

ما هم‌‌‌اکنون می‌‌‌دانیم که خورشید در فاصله 27.7 هزار سال نوری از مرکز کهکشان قرار دارد؛ و با اندازه‌‌‌گیری‌‌‌های طیف‌‌‌نگاری صورت‌‌‌گرفته به منظور مشاهدۀ حرکت آن نسبت به سحابی‌‌‌های کروی، به این نتیجه رسیده‌‌‌ایم که خورشید با سرعت 220km/s در حال گردش به‌‌‌دور مرکز کهکشان است و حدود هر 230 ملیون سال یک‌‌‌بار دور آن می‌‌‌گردد. به نظر می‌‌‌رسد که قسمت‌‌‌های مرکزی کهکشان مانند یک جسم صلب می‌‌‌چرخد، بنابراین با دور شدن از مرکز، سرعت چرخش بیشتر می‌‌‌شود. با اندازه‌‌‌گیری سرعت چرخش ستارگان و گاز به‌‌‌دور مرکز کهکشان، بر حسب فاصلۀ آنها از مرکز، منحنی چرخش کهکشانی تولید می‌‌‌شود.

اما ساختمان آن چگونه است؟ هیدروژن خنثی (HI) یک خط طیفی رادیویی با طول‌‌‌موج تابش می‌‌‌کند. رصدهای رادیویی این خط در امتداد صفحۀ راه شیری نشان می‌‌‌دهد که تراکم گاز در قرص کهکشان یکنواخت نیست، بلکه در ابرهایی متمرکز شده‌‌‌اند که سرعت دور یا نزدیک شدن آنها با استفاده از جابجایی دوپلری در طول‌‌‌موج مشاهده شده تعیین می‌‌‌گردد. با استفاده از این اطلاعات می‌‌‌توان محل این ابرهای گازی را ترسیم نمود و با اینکار، طرحی از بازوان مارپیچی ظاهر می‌‌‌شود. به عبارتی ما در یک کهکشان مارپیچی زندگی می‌‌‌کنیم که تصور می‌‌‌شود کاملاً شبیه به کهکشان مجاورمان آندرومدا باشد.


ساختار کهکشان ما

ساختار کهکشان راه شیری همانند کهکشان‌های رده Sb یا Sc رده بندی هابل است.در مؤلفه مسطح آن(صفحه کهکشان)بیشتر ستارگان و تمام مواد بین ستاره ای متمرکز شده اند.توده بسیار بزرگ مرکزی عمدتا ً شامل ستارگان پیر است و نهایتا ً هاله ای رقیق در اطراف کهکشان وجود دارد که ستارگان پیر و خوشه های کروی را دربر می گیرد.این ویژگیها در تمام کهکشان های مارپیچی مشترک است.

با شمارش ستارگان در جهت های عمود بر صفحه کهکشان،می‌توان نمای جانبی آن را ترسیم کرد،یعنی نمایی که کهکشان را از لبه نشان می‌دهد.این کار،با شمارش انواع مختلف ستارگان در نواحی روشن و صاف فضای درون کهکشانی عملی می‌شود و آنچه مد نظر قرار می گرد این است که به موازات دور شدن نقشه برداری از خورشید ،گونه های مختلف ستارگان با چه آهنگی کاهش می یابند.خوشبختانه اثرات جذب میان ستاره ای در این مورد ناچیز و به راحتی قابل تصحیح است.بنابراین، بدون حذف هیچ یک از اجزای مهم،نتایج نسبتا ً کاملی بدست می آید.

شکل زیر نتیجه ای است از این نقشه برداری و نشان می‌دهد که در جهت عمود بر صفحه کهکشان،گونه های مختلف ستارگان به طور متفاوتی توزیع شده اند.ستارگانی که دمای بالا و درخشندگی مطلق زیادی دارند،همانند گاز و غبار میان ستاره ای در صفحه کهکشان تمرکز یافته اند و ستارگان کم نورتر که ستارگان پیر نیز از آن جمله اند،پیوند بسیار آزادانه ای با صفحه دارند.این موضوع را می‌توان ناشی از دو علت دانست:نخست اینکه همبستگی بین توزیع اجرام بالای صفحه کهکشان و سن آنها،احتمالاً نشانگر آن است که در زمان های اولیه تاریخ کهکشان،پهن بودن سیستم نسبت به حالت فعلی کمتر بوده است. 
 

محاسبات مدل های تکامل کهکشان این گمان را تایید می‌کند و نشان می‌دهد که در زمان های بسیار پیش،یعنی تقریبا ًدر یک میلیارد سال نخست تاریخ کهکشان،این سیستم ستاره ای از فروریزش یک جسم تقریبا ً کروی حاصل شده است.بنابراین، شکل گیری هر ستاره طی ساهای نخست،در آرایه ای تقریبا ً کروی بوده است.

ولی فروریزش به طرف صفحه کهکشان نسبتا ً سریع اتفاق افتاده است و ازاین رو اکثر ستارگان آن در صفحه نازک سیستم شکل گرفته اند.دومین اثری که می‌تواند پیش آید این است که حتی اگر ستاره ای در صفحه شکل بگیرد،هیچ الزامی نیست که در همان موقعیت و مکان خود باقی بماند.زیرا اگر در فرایند شکل گیری حرکتی حتی با زاویه بسیار کوچک نسبت به صفحه،بدان اعمال شود ستاره را تا فاصله معینی از صفحه بیرون می برد و مدار آن در درون و بیرون صفحه حالت مارپیچی به خود می گیرد.بنابراین،عموما ً توزیع گسترده تری را در بالا و پایین صفحه نسبت به دیگر ستارگان نشان می‌دهد.به ویژه در مورد ستارگانی که کاملاً بیرون ماده میان ستاره ای شکل گرفته اند،یعنی ستارگان بسیار جوانی که درخشندگی و دمای بسیار زیادی دارند،فرصت آن نخواهد بود که در اثر این پدیده در یک مسیر نوسانی و آن هم در حد فاصل زمان تشکیل و رصدشان توسط ما،بیرون رانده شوند.پس ستارگان بسیار جوان می باید تنها در این صفحه دیده شوند.یعنی در بخشی از کهکشان که گاز و غبار میان ستاره ای پدید آورنده ستارگان وجود دارد.

با اندازه گیری تابش های رادیویی هیدروژن خنثی و نیز اندازه گیری اپتیکی اجرام جوان،مارپیچی بودن کهکشان راه شیری اثبات شده است.بررسی کهکشان‌های دیگر نشان می‌دهد که دلیل درخشان بودن بازوهای مارپیچی ،وجود تعداد نسبتا ً زیاد اجرام بسیار نورانی همانند ستارگان ابرغول نوع O و B ،خوشه های بزرگ ستارگان نورانی،جمعیتهای ستاره ای و نواحی HII (ابرهای گازی نورانی)در آنهاست.همچنین نقشه برداری رادیویی از کهکشان‌های نزدیک معلوم می‌کند که هیدروژن خنثی در بازوهای مارپیچی تمرکز یافته است.با توجه به دلایل ذکر شده، اخترشناسان براین عقیده اند که تمرکز ظاهری این اجرام در همسایگی نزدیک خورشید،نشانگر مارپیچی بودن کهکشان در ناحیه اطراف ماست.به علاوه رصدهای رادیویی سرتاسر کهکشان نشان می‌دهد که نمای بیرون کهکشان ما نیز همانند دیگر کهکشان‌های مارپیچی است.

برای توصیف ساختار مارپیچی کهکشان ما و دیگر کهکشان‌های مشابه،فرضیه های زیادی ارائه شده اند.یکی از موفق ترین آنها،نظریه ایست که توسط سی.سی.لین پیشنهاد شده است.طبق این نظریه،حرکت تلاطمی بزرگ مقیاس در کهکشان انتشار یابد و شکل گیری ستارگان را تحت تاثیر قرار دهد.شرح ریاضی نظریه،منجر به اثبات خصوصیات دقیق بازوهای مارپیچی شده است و به نظر می رسد که حداقل با اندازه گیری های به عمل آمده توسط تلسکوپ ها مطابق است.


مؤلفه‌‌‌های ساختاری راه شیری

دیدیم که چگونه می‌‌‌توان ساختار کهکشان راه شیری را به صورت کلی به‌‌‌وسیله‌‌‌ی یک هاله‌‌‌ی نسبتاً کروی از ستارگان پیر، و یک قرص متشکل از گاز و ستارگان جوان و میان‌‌‌سال، توصیف نمود. در یک تصویر مفصل‌‌‌تر، ویژگی‌‌‌های کوچک‌‌‌مقیاس بیش‌تری را می‌توان تشخیص داد. 
قرص ضخیم

در طرح سنتی که ستارگان کهکشان را به یک سری جمعیت تقسیم می‌‌‌کرد مشخص نشد که آیا این جمعیت‌‌‌ها، از لحاظ کیفی، دسته‌‌‌هایی متفاوت از یکدیگرند، یا اینکه صرفاً در امتداد یک دنباله‌‌‌ی پیوسته قرار دارند. به‌‌‌دنبال ارتقاء کیفیت مشاهدات و افزایش تعداد آن‌ها، روشن گردید که آنچه به‌‌‌عنوان جمعیت میانی 2 (Intermediate Population II) تعریف می‌‌‌شد، یک مؤلفه‌‌‌ی مجزا از راه شیری است. فراوانی عناصر و حرکت ستارگان در این مؤلفه به‌‌‌گونه‌‌‌ای است که آن‌‌‌را به‌‌‌وضوح از قرص قدیمی نازک جدا می‌‌‌سازد. در حال حاضر به این جمعیت، قرص ضخیم کهکشانی می‌‌‌گویند. در برخی کهکشان‌‌‌های دیگر نیز یک قرص ضخیم کشف شده است، اما به‌‌‌نظر نمی‌‌‌رسد که این ویژگی در تمام کهکشان‌‌‌های قرصی شکل وجود داشته باشد. 


میله‌‌‌ی کهکشان

درصد بالایی از تمام کهکشان‌‌‌های قرصی شکل، میله‌‌‌ای هستند. توزیع نور در مرکز این کهکشان‌‌‌ها به‌‌‌صورت کشیده است. اولین نشانه از اینکه شاید این مورد درباره‌‌‌ی راه شیری نیز صادق باشد در اندازه‌‌‌گیری‌‌‌های سرعت هیدروژن خنثی یافت شد؛ چیزی که با حرکت گاز در یک مدار دایره‌‌‌ای ناسازگار بود. در سال 1971، شِین نشان داد که در صورت وجود یک میله‌‌‌ی مرکزی که از مرکز کهکشان به‌‌‌سمت بیرون نشانه رفته باشد، حرکت گاز را می‌‌‌توان توجیه نمود.

از راه مشاهده‌‌‌ی ستارگان، شناسایی یک میله دشوارتر است. این کار نخستین بار با استفاده از ماهواره‌‌‌ی COBE انجام شد. این ماهواره، علاوه بر ترسیم زمینه‌‌‌ی ریزموج کیهانی ، توانست نقشه‌‌‌ی آسمان را در طول موج‌‌‌های فروسرخ رسم کند. در این نقشه، نور غالب به ستارگان پیر تعلق دارد. به‌‌‌دلیل دورنماى سه بعدى (Perspective)، انتهای نزدیک‌‌‌تر میله در طول کهکشانی مثبت، اندکی متفاوت از دیگر انتهای میله به‌‌‌نظر می‌‌‌رسد. چنین عدم تقارنی در نقشه‌‌‌ی فروسرخ وجود داشت و با میله‌‌‌ای با نسبت محوری 0.6 سازگار بود. تأیید بعدی بر وجود میله، به‌‌‌دنبال ترسیم توزیع مرکزی ستارگان پیر با استفاده از فواصل نورسنجی فروسرخ نزدیک به دست آمده است.


ساختار مارپیچ

به‌‌‌نظر می‌‌‌رسد که راه شیری یک کهکشان مارپیچ باشد. با وجود این، هنوز یک توافق کلی بر روی جزئیات این الگوی مارپیچ حاصل نشده است. برای مثال در سال 1976، وای ام جِئورجلین و وای پی جِئورجلین فاصله‌‌‌ی نواحی را از راه مشاهدات رادیویی و اپتیکی تعیین کردند. در ناحیه‌‌‌ی اپتیکی، شیوه‌‌‌ی آن‌ها مستقل از فرض‌‌‌های پیرامون قانون چرخش کهکشان است. سپس آن‌ها چهار بازوی مارپیچ را بر نواحی منطبق نمودند.

تحقیقات بعدی، با استفاده از شیوه‌‌‌های متعدد اپتیکی رادیویی، تأیید کرده است که یک الگوی چهار بازویی، بهترین توجیه برای ساختار مارپیچ در نزدیکی خورشید است . زاویه‌‌‌ی شیب مارپیچ (Pitch Angle of The Spiral؛ زاویه¬ی بین مماس بر یک بازوی مارپیچ در یک کهکشان مارپیچ و خط عمود بر راستای مرکز کهکشان. این کمیت میزان فشردگی بازوهای مارپیچ را نشان می¬دهد.) در این مدل حدود 11.3 درجه است. سه بازو از محل میله‌‌‌ی کهکشان شروع می‌‌‌شوند.

علت این ساختار مارپیچ مدت‌‌‌ها است که مورد بحث می‌‌‌باشد. به‌‌‌دلیل چرخش تفاضلی، یک اختلال کوچک در قرص به‌‌‌سرعت به شکلی مارپیچ گسترش می‌‌‌یابد. اما به دنبال چند چرخش کهکشانی، یعنی چند صد میلیون سال، چنین ساختار مارپیچی ناپدید خواهد شد.

یک گام مهم در مطالعه‌‌‌ی ساختار مارپیچ عبارت بود از نظریه‌‌‌ی موج چگالی (Density Wave Theory ) که در دهه‌‌‌ 1960 به‌‌‌وسیله‌‌‌ی چیا چیائو لین و فرانک اچ شو ارائه گردید. این‌گونه فرض می‌‌‌شود که ساختار مارپیچ، یک تغییرات موجی در چگالی قرص باشد. این الگوی مارپیچ به‌‌‌صورت یک جسم صلب، و با یک سرعت زاویه‌‌‌ای کوچک‌‌‌تر از چرخش کهکشان، می‌‌‌چرخد؛ و در همین اثنا، ستارگان و گاز درون قرص نیز از میان موج عبور می‌‌‌کنند.

نظریه‌‌‌ی موج چگالی به یک روش طبیعی توضیح می‌‌‌دهد که چرا اجسام جوان، مانند ابرهای مولکولی، نواحی HII و ستاره‌‌های جوان درخشان، در بازوهای مارپیچ یافت می‌‌‌شوند. در هنگامی که گاز از میان موج عبور می‌‌‌کند، به‌‌‌شدت فشرده می‌‌‌شود. در این زمان، گرانی درونی ابرهای گازی اهمیت بیش‌تری پیدا می‌‌‌کند و باعث رمبش ابرها و تشکیل ستاره می‌‌‌شود.

حدود 10 میلیون سال طول می‌‌‌کشد تا ماده از میان یک بازوی مارپیچ عبور کند. در این مدت، ستاره‌‌های روشن تحول خود را به پایان رسانده‌‌‌اند، تابش فرابنفش آن‌ها متوقف شده است، و نواحی ناپدید شده‌‌‌اند. ستاره‌‌های کم‌‌‌جرم‌‌‌تری که در بازوهای مارپیچ به‌‌‌وجود آمده‌‌‌اند، به‌‌‌وسیله‌‌‌ی سرعت خاص خود به درون قرص منتشر می‌‌‌شوند.


توزیع ستارگان در کهکشان ما

ما کهکشان را به صورت مارپیچی پهن شده تصور کردیم. اما، مشاهده ی انواع خاصی از ستارگان درون آن دلالت دارد بر اینکه کهکشان را می‌توان دست کم به چهار ناحیه آشکارا متفاوت تقسیم کرد. احتمالا کهکشان پیش از ورود به شکل فعلیش دستخوش تغییراتی شده است، شاید بتوانیم از بررسی این نواحی سررشته ای از این تغییرات را بع دست آوریم.

نخست، به انواع ستارگانی توجه میکنیم که آنها را مسن ترین ستارگان میدانیم؛ ستارگانی نوعا ازخوشه های کروی . قبلا اثبات کردیم که عمر سپری شده ی چنین خوشه هایی بر مبنای این شواهد است که آنها گاز و غبارشان را در مرحله ی تشکیل ستاره مصرف کرده اند و ستارگان پرجرم ترشان در جریان تکامل، از رشته ی اصلی دور شده اند. اخترشناسان ستارگانی را که در خوشه های کروی قرار دارند به عنوان اشیای جمعیت II نام میبرند. از جمله، RR شلیاقیها، قیفاووسیان نوع II و متغیرهایی که دوره ی طولانی دارند. خوشه های که یک هاله ی تقریبا کروی به دور مرکز کهکشان تشکیل می دهند، ممکن است هنوز شکل اولیه ی ابری را که کهکشان راه شیری از آن تشکیل شده ایت حفظ کرده باشند (در شکل هاله ای را که با حرف A مشخص شده است ببینید).

یک منظومه ی واسط میان هاله ی کروی خوشه های کروی و قرص پهن شده وجود دارد که در آنجا ستارگان جدید تشکیل می شوند. این منظومه ی واسط در شکل به صورت هاله ی نیم تخت، با حرف B نشان داده شده است. این واسط مرکب از متغییرهایی با دوره ی نمیه طولانی، شبه غولها، کوتوله های سفید، کوتوله های نوع G تا M و سحابی های سیاره ای است. انواع این اشیا را نیز نسبتا مسن می دانیم. این اشیا با نحوه ی توزیعشان، شکل ابر کهکشانی را در زمانی که هنوز در جریان فرایند پهن شدن ناشی از چرخش بوده است، بروز میدهند.

ناحیه ی سوم منظومه ی قرص پخت است (در شکل ناحیه ی C). این ناحیه با ستارگان بسیار داغ جوان (از نوع O، B و A)، قیفاووسیان نوع I، ابرغولها، خوشه های باز، و گاز و غبار بین ستاره ای مشخص می شود. هر یک از این انواع، نمایانگر ستارگان جوان یا ماده ای هستند که ستارگان جوان از آن تشکیل شده اند. باید بگوییم که هسته ی کهکشان راه شیری از اشیای مسن تر جمعیت II، ستارگان RR شلیاقی، خوشه های کروی، سحابی های سیاره ای و کوتوله های نوع M ترکیب یافته است؛ از این رو می‌توان هسته را باز هم به صورت ناحیه ی متمایز دیگری از قرص کهکشان طبقه بندی کرد.

آخرین ناحیه که به آن تاج (Corona) کهکشان می گویند، ممکن است تا فاصله ای در حدید 300000 سال نوری از مرکز کهکشان، امتداد داشته باشد. این ناحیه نخست با مشاهده ی مستقیم آَشکارسازی نشده، بلکه از اثر گرانشی آن بر حرکت ستارگان لبه ی خارجی کهکشان مرئی به وجودش پی بردند. وجود چنین تاج پرجرمی توضیح برخی پرسش ها را میسر می‌کند؛ از جمله آنکه چرا ستارگان بیرونی تر سریعتر از ستارگان درونی تر حرکت میکنند، و چرا ستارگانی که سرعت زیادی دارند نمی‌توانند از کهکشان بگریزند. برآوردهای جرم تاج از حد یک تریلیون جرم خورشید تجاوز می‌کند.

وجود تاج کهکشانی مستقیما به وسیله ی یک ماهواره ی حساس به تابش فرابنفش، به نام اکسپلورر فرابنفش بین المللی [International Ultraviolet Explorer یا IUE] که آن را در سال 1978 به فضا پرتاب کردند، تایید شد. مولفه ی خاصی که این سفینه وجودش را حس می کند، گاز های داغ است. دمای این گازها از مرتبه ی 100000 کلوین است که با خطوط جذبی مربوط به اتم های کربن سه بار یونیده و اتم های سیلیسیم پنج بار یونیده، مشخص شده است. ماهوار ی IUE طیف یک ستاره ی به خصوص را در ابر ماژلانی بزرگ ثبت کرد که خودش کهکشانی در فاصله ی حدود 160000 سال نوری است. خطوط جذبی موجود در طیف این ستاره، نه تنها وجود تاجی از گاز های داغ در اطراف کهکشان راه شیری را نشان می دهد، بلکه مجموعه خطوطی از آن با اندکی انتقال دوپلر نیز، وجود تاجی از گاز های داغ را در اطراف ابر ماژلانی بزرگ آشکار می کند. این امر ممکن است دلالت بر این واقعیت داشته باشد که وجود یک تاج به طور کلی خاص کهکشان هاست. اگر چنین نتیجه گیری درست باشد، در برآوردی که از جرم کل عالم می کنیم، تاثیر بسزایی خواهد داشت. گاز های داغ تنها جزء تشکیل دهنده ی تاج های کهکشانی نیستند، ابر های غباری سرد، ستارگان مرده ی پیر، سیاهچاله ها، ستارگان کم جرم (درخشندگی کم) و نوترینو ها نیز ذکر معدودی از اجزای ممکن دیگر است.
 
دانستیم که خوشه های کروی توزیعی تقریبا کروی شکل (A) در اطراف هسته ی راه شیری ایجاد میکنند و آنها از جمله مسن ترین اشیای مربوط به کهکشان با شمار می آیند. بعضی از متغیرها، شبه غولها، کوتوله های سفید و سحابی های سیاره ای (ناحیه ی B) عمر و توزیع متوسط دارند. ناحیه ی قرص (C) با اشیایی جوان تر (ستاره های نوع B و O)، قیفاووسیان نوع I، ابرغولها، خوشه های باز، غبار و گاز بین ستاره ای مشخص می شود.

آیا این تغییر شکل ها نمایانگر تکامل کهکشان ها، به معنی متداول این واژه است؟ آیا این امر به آن معنی است که کهکشان های بیضوی به مارپیچی تکامل می یابند؛ یا بنا بر بعضی اظهار نظر ها، جریان برعکس است؟ احتمالا چنین نیست، اما قطعا یک دلالت دارد بر اینکه کهکشان راه شیری در مراحل بسیار ابتدایی کروی بوده و به علیت چرخش در یک میلیارد سال اول، وجودش به طور چشم گیری پهن شده و به صورت موجودیتی جدا در فضا شکل گرفته است.


هسته کهکشان ما

هسته ی کهکشانمان را نمی‌توانیم با وسایل نوری مشاهده کنیم. دخالت ابر های غبار، نور هسته را عملا چنان در پس خود مستور می کنند که فقط یک تریلیونیم نور بالقوه آن ار این ابر ها میگذرند. اما امروزه ما هسته را در طول موج های رادیویی، در فروسرخ و در پرتو های X مشهاده میکنیم. قویترین منبع گسیل امواج رادیویی و فروسرخ در یک ناحیه ی بسیار محدود از صورت فلکی قوس می افتد که اندازه قطر آن 30 تا 40 سال نوری و جرمش 1 تا 10 میلیارد جرم خورشیدی برآورد می شود. در همان قلب هسته، ممکن است یک سیاهچاله بسیار پر جرم شامل یک میلیارد جرم خورشیدی وجود داشته باشد. ماده ای که روی چنین شیء فرو می ریزد، ممکن است واکنش هایی شدید برای تولید پرتو های X ایجاد کند و پدیده های مشاهده شده ای را که در پی می آید به راه اندازد. مثلا، یک سیستم شبه بازو از نواحی H-I یافت می شود که با سرعت 100 تا 200 کیلومتر بر ثانیه از هسته دور می شود. این نواحی شامل گاز است که جرم کل آن تا 2 میلیون جرم خورشیدی برآورد می شود. همچنین، "حلقه"ای از ابر های مولکولی در فاصله ی تقریبا 600 میلیون سال نوری از مرکز وجود داارد که با سرعت 150 کیلومتر بر ثانیه منبسط می شود. در این برها جرمی معادل 100 میلیون جرم خورشیدی یافت می شود. فقط مستلزم توضیحی برحسب یک نیروی اخراج کننده در هسته ی کهکشان ماست.


دوران کهکشان ما

شکل کهکشان ما حاکی از آن است که دوران می کند؛در واقع امکان ندارد که کهکشان بتواند بدون دوران به صورت یک قرص مسطح باقی بماند.محور دوران،عمود بر صفحه ی استوای کهکشان است.این حرکت کلی کهکشان،بر حرکات انفرادی ستاره های آن افزوده می شود؛و از این لحاظ به دوران زمین بر گرد محورش شباهت دارد،در حالی که انواع گوناگون حرکت بر سطح آن صورت می پذیرد.ولی تفاوت بزرگی میان این دو دوران موجود است.کهکشان به صورت یک جسم صلب دوارن نمی کند.هر ستاره به دور مرکز کهکشان به دور مرکز کهکشان،کم و بیش چون سیاره ای بر گرد خورشید دوران می‌کند؛منتها سرعت مداری هر ستاره را جرم آن بخش کهکشان که در داخل مدار ستاره است معین می کند نه جرم کل کهکشان؛در نتیجه سرعت مداری ستاره ها در کهکشان مانند سرعت مداری سیاره ها نیست که هرچه از مرکز دورتر شویم،کاهش یابد.کهکشان در نزدیکی مرکز،تقریبا مانند یک جسم صلب دوران می کند ولی با افزایش فاصله رفتار پیچیده ای دارد که در زیر نیز شرح داده می شود.سرعت مداری خورشی در کهکشان در کهکشان در حدود 250 کیلومتر بر ثانیه است.چنین به نظر می رسد که از نقطه ای به بعد سرعت مداری ستاره ها تقریبا ثابت می شود.ستاره های کناره ی مرئی کهکشان هم همان سرعت ثابت را دارند.

بنابراین دوره ی تناوب حرکت مداری ستاره ها به فاصله ی ستاره از مرکز بستگی دارد.در مورد خورشید این دوره ی تناوب از رابطه ی p=(2π×d)/v به دست می آید که در آن d فاصله ی خورشید از مرکز کهکشان(برابر سی هزار سال نوری)و v=250km/s سرعت مداری خورشید است. مقدار p در حدود 224000000 سال به دست می آید،یعنی 224000000 سال طول می کشد تا خورشید یک دور کامل را بپیماید.بنابراین خورشید در طول عمر 4.5 بیلیون ساله ی خود فقط در حدود بیست بار به دور مرکز کهکشان گردیده است.

منحنی سرعت دوران ستاره ها و اجرام دیگر کهکشان ما بر حسب فاصله آن ها از مرکز کهکشان،با رصد های دقیق(از روی میزان جا بخ جایی دوپلری طیف)به دست آمده.تا فاصله ای در حدود یک کیلو پارسک(سه تا چهار هزار سال نوری)از مرکز کهکشان،سرعت ستاره ها سریعا زیاد می شود و 150km/s می رسد.سپس آهنگ افزایش کند می شود تا حوالی 10 کیلو پارسک(که در حدود فاصله ی خورشید از مرکز کهکشان است) به بیشترین مقدار خود می رسد.از آن پس به کنی بسیار نزول می کند و در فواصل دورتر تقریبا ثابت می ماند.این تخت شدن منحنی سرعت در فاصله های زیاد،در حرکت ناحیه HII کهکشان های مارپیچی دیگر نیز مشاهده شده است.با اندازه گیری جا به جایی دوپلری خط طیفی آلفای ئیدروژن ناحیه های HII (که به رنگ قرمز سیر است)،منجمان نشان داده اند که سرعت حرکت این ناحیه ها تا فاصله های چند ده کیلوپارسک ثابت می ماند.

چنین توضیع سرعتی بر حسب فاصله،دال بر آن است که جرم کهکشان ما (و کهکشان های دیگر)عمدتا در قسمت های مرکزی آن گرد نیامده است،بلکه توزیع آن تا فواصلی که چند برابر قرص مرئی کهکشان است،ادامه پیدا می کند.جرمی که از روی این توزیع سرعت برای کهکشان ما حساب می شود بسیار بیشتر از آن است که از جمع اجرام مشاهده شده و منیر کهکشان به دست می آید.اگر همه ی ستاره ها،سیارات،گاز و غبار میان ستاره ای،سیاه چاله ها،کتوله های قهوه ای و جز این ها را به حساب آوریم،فقط 10 درصد جرمی به دست می آید که دینامیک حرکت ستاره ای برای کهکشان ما مقرر می کند! 90 درصد دیگر،چیست؟این معضل یک وجه از مسئله ی معروف «ماده ی تاریک» است.


پیدایش و تحول راه شیری

مانند همه‌‌‌ی کهکشان‌‌‌ها، تصور بر این است که راه شیری از رمبش یک ناحیه از جهان، با چگالی بیش از میانگین، به‌‌‌وجود آمده است. رد پاهایی از این رویداد در ویژگی‌‌‌های ستارگان محلی با سنین مختلف، باقی مانده است. این آثار، اطلاعاتی را پیرامون چگونگی تشکیل راه شیری در اختیار ما قرار می‌‌‌دهند که نمونه‌‌‌ی آن برای دیگر کهکشان‌‌‌ها در دسترس نیست.


سن ستارگان

روشن‌‌‌ترین راه مطالعه‌‌‌ی تحول راه شیری، بررسی سن ستارگان است. دسته‌‌‌بندی سنتی که راجع به جمعیت ستارگان در بخش 17-2 گفته شد متناظر است با ستارگانی با سنین مختلف. مسن‌‌‌ترین عضو، یعنی هاله‌‌‌ی ستاره‌‌ای، یک توزیع نسبتاً کروی از ستارگانی با سن بین 12 تا 14 میلیارد سال به‌‌‌وجود می‌‌‌آورد و کهن‌‌‌سال‌‌‌ترین بخش راه شیری به حساب می‌‌‌آید.

در مقابل، جمعیت 1 که به دو دسته‌‌‌ی پیر و جوان تقسیم می‌‌‌شود، شامل ستارگانی است که سن آن‌ها کم‌تر از 10 میلیارد سال می‌‌‌باشد. این ستاره‌‌ها نخست در یک لایه‌‌‌ی نازک به‌‌‌وجود آمدند. اما برخورد این لایه با بازوان مارپیچ و ابرهای گوناگون مولکولی به ضخیم شدن آن انجامیده است.

همان‌گونه که اشاره کردیم، قرص ضخیم با سنی حدود 10 تا 12 میلیارد سال، بین این دو جمعیت قرار دارد. جمعیت میانی دیگر در کهکشان راه شیری عبارت است از برآمدگی مرکزی که میله‌‌‌ی کهکشان را در بر می‌‌‌گیرد و ستاره‌‌هایی با سن 7 تا 11 میلیارد سال را شامل می‌‌‌شود.


غنی‌‌‌سازی شیمیایی

تاریخچه‌‌‌ی تشکیل راه شیری در ستاره‌‌های مسن‌‌‌تر آن نهفته است. بیش‌ترین اطلاعات در این زمینه را می‌‌‌توان از ترکیب شیمیایی ستارگان، یا به عبارت دیگر، فراوانی عناصر و ایزوتوپ‌‌‌های سنگین‌‌‌تر از هلیوم ، به‌‌‌دست آورد.

در زمان تشکیل نخستین ستارگان، تنها هیدروژن و هلیوم وجود داشت. به دنبال تحول در نسل‌‌‌های پی در پی ستاره‌‌ها، واکنش‌‌‌های هسته‌‌‌ای به تولید عناصر سنگین انجامید. بادهای ستاره‌‌ای یا انفجارهای ابرنواختری، برخی از این عناصر را به گاز بین‌‌‌ستاره‌‌ای بازگرداند. سپس، عناصر سنگین در نسل‌‌‌های بعدی ستارگان وارد شدند و به‌‌‌تدریج فراوانی فلزی را در محیط بین ستاره‌‌ای افزایش دادند.

بعضی از ستارگان جرم کمی داشتند، و سن آن‌ها به‌‌‌اندازه‌‌‌ای طولانی شد که هنوز هم وجود دارند. ترکیب شیمیایی این ستارگان، فراوانی عناصر را در محیط بین ستاره‌‌ای در زمان تولد آن‌ها نشان می‌‌‌دهد. بدین ترتیب مطالعه‌‌‌ی فراوانی شیمیایی ستارگان با سنین مختلف، اطلاعاتی را پیرامون تاریخ تشکیل ستارگان راه شیری در اختیار ما می‌‌‌گذارد. این اطلاعات هم شامل نرخ زایش ستارگان در یک دوره‌‌‌ی مشخص می‌‌‌شود و هم جرم و دیگر‌‌‌ مشخصه‌‌‌های آن ستارگان را پس از تولد در بر دارد.

یکی از شاخص‌‌‌های فراوانی فلزی در ستارگان که معمولاً مورد استفاده قرار می‌‌‌گیرد، نسبت جرم آهن به جرم هیدروژن است. اندازه‌‌‌گیری در واحدهای لگاریتمی و نسبت به مقادیر خورشید صورت می‌‌‌پذیرد. تصویر عمومی این است که فراوانی فلزی به‌‌‌سرعت در یک میلیارد سال نخستین بالا رفت و پس از آن رشدی آهسته داشته است. کم‌ترین مقادیر Fe/H مربوط به ستارگان پیر هاله و حدود 5- می‌‌‌باشد. تاکنون مدل‌‌‌های بسیاری ارائه گردیده که در آن‌ها تحول شیمیایی راه شیری و دیگر کهکشان‌‌‌ها توضیح داده شده است؛ ضمن اینکه به چگونگی تشکیل ستارگان و سقوط گاز از بیرون نیز اشاره دارند. به‌‌‌صورت ویژه، در مدل‌‌‌های ساده، توضیح رشد اولیه و سریع فراوانی فلزی دشوار است. این مشکل، یعنی کم بودن ستاره‌‌های قدیمی قرص که از لحاظ فلزی فقیر باشند، به مشکل کوتوله‌‌‌ی G معروف شده است؛ چرا که قدیمی‌‌‌ترین ستارگان رشته‌‌‌ی اصلی هنوز از رده‌‌‌ی G هستند. سر راست‌‌‌ترین راه برای اجتناب از مشکل کوتوله‌‌‌ی G این است که فرض کنیم برافزایش بخش بزرگی از گاز بین‌‌‌ستاره‌‌ای پس از تشکیل پیرترین ستارگان رخ داده است.


پیدایش راه شیری

عقیده بر این است که کهکشان‌‌‌ها زمانی تشکیل می‌‌‌شوند که ابرهای گازی با چگالی بیش از حد میانگین، تحت نیروی گرانی خود، رمبش می‌‌‌نمایند. با فشرده شدن گاز، ستارگان درون آن متولد می‌‌‌شوند. پس از رمبش، ابر در یک حالت شبه ایستا قرار می‌‌‌گیرد و تحول با سرعتی آهسته‌‌‌تر ادامه می‌‌‌یابد. ستاره‌‌های در حال تحول، گازی را که از نظر شیمیایی غنی شده است به فضای بین‌‌‌ستاره‌‌ای باز می‌‌‌گردانند. در آنجا، این گاز با گاز به‌جامانده از قبل مخلوط شده، فرآیند تشکیل ستارگان ادامه می‌‌‌یابد.

دو مدل رقیب وجود دارد که هر یک به نوعی روند پیدایش کهکشان‌‌‌ها را به‌‌‌تصویر می‌‌‌کشد. در مدل رمبش یکپارچه (Monolithic Collapse Model ) فرض بر این است که کهکشان‌‌‌ها به‌‌‌صورت به‌‌‌هم چسبیده، در رمبش یک ابر پرجرم به‌‌‌وجود می‌‌‌آیند. این ابر شامل توده‌‌‌ی موادی است که کهکشان‌‌‌ها را می‌‌‌سازد. در تصویر سلسله‌‌‌مراتبی (Hierarchical) بیش‌تر ستارگان در ابرهایی بسیار کوچک‌‌‌تر به‌‌‌وجود می‌‌‌آیند و سپس در کنار هم قرار گرفته، کهکشان‌‌‌ها را می‌‌‌سازند. در فصل بعد به بررسی شواهد هر یک از این دو مدل در کهکشان‌‌‌های دیگر می‌‌‌پردازیم.

مورد راه شیری نشان می‌‌‌دهد که نباید اختلاف بین این دو مدل را ساده انگاشت. برخی ویژگی‌‌‌های ساختار کهکشان، انطباق طبیعی‌‌‌تری با یک نظریه‌‌‌ی یکپارچه دارد. برای مثال، رمبش سریع هاله و به‌‌‌دنبال آن، برپایی تدریجی قرص، با این تصویر منطبق است. الگوی فراوانی‌‌‌های شیمیایی نیز همگن است؛ به‌‌‌گونه‌‌‌ای که با الگوی تشکیل یکنواخت ستارگان در طول تاریخ کهکشان سازگاری بیش‌تری دارد.

از مشاهدات دیگر، یک گذشته‌‌‌ی سلسله‌‌‌مراتبی به ذهن متبادر می‌‌‌شود. برای مثال، الگوهای فراوانی ستاره‌‌ای در قرص ضخیم متفاوت از الگوهای قرص باریک پیر است. طبیعی‌‌‌ترین راه توضیح این است که قرص ضخیم از برافزایش یک یا چند کهکشان کوچک اقماری، هر یک با گذشته‌‌‌ای متفاوت در ساخت ستاره، به وجود آمده است. یک نشانه‌‌‌ی مهم از سقوط کهکشان‌‌‌های اقماری، وجود سیستم‌‌‌هایی چون کهکشان کوتوله‌‌‌ی قوس است. به نظر می‌‌‌رسد این کهکشان در حال متلاشی شدن به‌‌‌وسیله‌‌‌ی راه شیری باشد.


مطالعه ی کهکشان ما به کمک تلسکوپ های رادیویی

مطالعه امواج رادیویی 21 سانتیمتری،که از ئیدروژن میان ستاره ای گسیل می شود،بر دانش ما نسبت به ساختار کهکشان به میزان زیادی افزوده است.

ئیدروژن خنثی وقتی تابشی به طول موج 21 سانتیمتر گسیل می‌کند که اسپین الکترون آن تغییر جهت دهد.

انرژی اتم ئیدروژنی که اسپین الکترون آن هم جهت با اسپین پروتون باشد اندکی بیش از اتمی است که اسپین الکترون آن در خلاف جهت اسپین پروتون است. وقتی الکترون از آرایش نخست به آرایش دوم «وارو بزند»،یک کوانتوم انرژی الکترومغناطیسی گسیل می کند که طول موج آن 21 سانتیمتر است.

مطالعه توزیع ئیدروژن در کهکشان ما،اندازه و شکل آن را،به صورتی که از روش های پیشین به دست آمد،تایید می‌کند. تحقیقاتی که با استفاده از امواج 21 سانتیمتری انجام شده حاکی از آن است که بخش عمده ی این ئیدروژن محدود به لایه ی نسبتا نازکی به قظطر 1000 سال نور استکه ظاهرا در بعضی نواحی،خاصه در بازوهای مارپیچی،متمرکز است.



:: بازدید از این مطلب : 387
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 14 آذر 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد تسیاری

با وجودی که پلوتون سیاره نیست و در سال 2006توسط انجمن ستاره شناسی بین المللی که مرجع نامگذاری اجرام آسمانی است،سیاره کوتوله معرفی شده است،قمرهایی که حول محور آن می گردند را شناسایی و معرفی کرده اند.تا سال 1978تصور می شد که پلوتون بسیار بزرگ تر است.در آن سال جیم کریستی کشف کرد که آن چه ما تابه حال از طریق تلسکوپ پلوتون فرض می کردیم،مجموع 2 شیئ است و به این علت ستاره شناسان آن ها را یک جسم دیده اند که بسیار زیاد به یکدیگر نزدیک اند. کارن(شارون) که بزرگ ترین قمر پلوتون است نیز تقریبا” به بزرگی خود این سیاره کوتوله است.کارن و پلوتون همیشه در یک طرف و جهت نسبت به یکدیگر قرار دارند،یعنی هیچ گاه چرخشی در مقابل هم نداشته اند.

اعتقاد بر این است که کل سیستم اقمار پلوتون بر اثر برخورد این سیاره کوتوله با سیاره ای دیگر از منظومه شمسی شکل گرفته است.به گفتهٔ تیم لید مارک از مؤسسه سِتی در کالیفرنیا :”این اقمار به صورت یک سری از مدارهای منظم ولی تودرتو در اطراف پلوتون فرم گرفته اند.”

کارون (شارون):

در سال 1978توسط جیم کریستی کشف شد.چون اندازه اش بزرگ و تقریبا” نصف پلوتون است،گاهی اوقات به عنوان یک سیستم سیاره دوگانه با پلوتون شناخته می شد.

 

نیکس و هیدرا:


این اقمار کوچک در سال 2005 توسط تیم محقق تلسکوپ فضایی هابل کشف شدند.این تیم برای مطالعه سیستم پلوتون با استفاده از تصاویر ارسالی توسط این تلسکوپ،تشکیل شده بود.

 

کِربِروس:

در سال 2011 کشف شد.این قمر بین مدار نیکس و هیدرا قرار دارد.

 

اِستیکس:

وجود این قمر در سال 2012 کشف شد و توسط سفینه افق های جدید در سال 2015 مشاهده گشت.


این عکس توسط تلسکوپ فضایی هابل وابسته به ناسا گرفته شده است.این تصویر،پنج قمر پلوتون را در حال گردش حول محور این سیاره کوتوله نشان می دهد.p4 p5, آن زمانتازه کشف شده بودند.بعدها بانام های کربوس و استیکس معرفی شدند.این تصویر و تصاویر مشابه آن کمک های بسیار زیادی به تیم تحقیقی که در سال 2015 تشکیل شد،کرد. سفینه ای با نام افق های جدید توسط ناسا در آن سال به سمت پلوتون ارسال شد و توانست حقایق جدیدی دربارهٔ این سیاره کوتوله به دانشمندان ارائه دهد.



:: بازدید از این مطلب : 271
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 13 آذر 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد تسیاری

با توجه به فاصله زیاد نپتون از زمین، دیدن و شناسایی اقمار این سیاره بسیار مشکل بود و در واقع غیر ممکن. تا قبل از اینکه ناسا در سال 1989 ماهواره ای برای کشف رموز این سیاره به فضا بفرستد، بسیاری از اقمار آن کشف نشده بود. امروزه 13 قمر در اطراف نپتون شناسایی شده است که تعدادی از آن ها را این جا نام می بریم. با این حال این امکان وجود دارد که اقمار دیگری نیز در اطراف این سیاره در حال چرخش باشند که هنوز کشف نشده اند.


اقمار داخلی نپتون

نایاد:

نزدیک ترین قمر به سطح نپتون است. شکل منظم آن، نایاد را بیش تر شبیه یک سیارک کرده است. این قمر در سال 1989 توسط ویجر2 کشف شد.

تالاسا:

این قمر نیز در سال 1989 توسط ویجر2 کشف شد اما برعکس نایاد، شکلی نامنظم دارد.

 

دسپینا و گالاتیا:

سومین و چهارمین قمر از سطح نپتون هستند که همزمان با دو قمر قبلی و باز هم توسط ویجر2 کشف شده اند.

 

اقمار خارجی نپتون

لاریسا:

قمر پنجم از سطح نپتون می باشد که توسط هارولد رِیت سِما کشف شده است. این قمر کوچک پر از گودال است که با داشتن این سطح ناهموار احتمال قدیمی بودن آن بسیار است.

پروتئوس:

با وجودی که زیاد بزرگ نیست، دومین قمر نپتون از نظر بزرگی به شمار می رود. با نگاه به تصویر بالا فاصله زیاد آن را خواهید دید. علت این فاصله را می توان نیروی گرانش ضعیف بیان کرد، همان علتی که باعث نداشتن شکل مدور این قمر شده است.

تریتون:

در سال 1846 توسط ویلیام لاسِل کشف شد. این قمر که در مقایسه با اقمار گفته شد هدر فاصله دورتری نسبت به سیاره نپتون قرار دارد، بزرگ ترین قمر این سیاره است. دانشمندان بر این باورند که تریتون سال ها پیش توسط نپتون جذب شده است اما سؤال این جاست، تریتون از کجا آمده است؟ بسیاری محققان معتقدند تریتون سیاره ای دور در منظومه شمسی بوده است که نهایتا” از مدار خود خارج شده و به سمت نپتون مایل گشته است. این قمر برخلاف جهت دیگر اقمار نپتون به دور این سیاره می گردد. با تحقیقات انجام شده مشخص گشته که تریتون به آرامی به سطح این سیاره نزدیک و نزدیک تر می شود و در زمان بسیار طولانی این قمر به نپتون خواهد رسید.

نِرِئید:

خارجی ترین و سومین قمر از نظر بزرگی است که در سال 1949 توسط کوییپِر کشف شد. مدار چرخش این قمر به دور نپتون کمی عجیب و غریب است زیرا در یک مدار بیضی کشیده و طولانی حرکت می کند. این مدار عجیب باعث می شود که فرضیه سیارک و یا ستاره دنباله دار بودن این قمر، بیان شود.

نام دیگر اقمار نپتون:

لائومدیا ، هالیمد، نسو، سامات، سائو .



:: بازدید از این مطلب : 300
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 13 آذر 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد تسیاری

اورانوس27 قمر دارد. پنج تا از آن ها بسیار بزرگ اند، در حالی که بقیه بسیار کوچک اند .

بسیاری از اقمار کوچک، احتمالا” سیارک ها و یا ستاره های دنباله داری هستند که یا توسط جاذبه اورانوس دربند شده اند و یا در فاصله ای بسیار نزدیک در اطراف اورانوس سرگردانند.

مانند دیگر غول های گازی کهکشان، اورانوس نیز دارای حلقه ای در اطراف خود می باشد. برخی از قمرهای کوچک بعنوان اقمار چوپان در لبه های این حلقه قرار گرفته و از ورود هرگونه گرد و غبار و یا تکه های یخ به جو این سیاره جلوگیری می کنند.

اقمار چوپان چگونه در لبه های حلقه قرار گرفته اند؟

سؤال خوبی است. هنگامی که این اقمار اولین بار توسط اورانوس جذب شدند و یا برای اولین بار شکل گرفتند، در لبه حلقه نبوده اند. حتی ممکن است حلقه ای در کار نبوده باشد. در طول میلیون ها سال، گرد و غبار و تکه های یخ در بیرون از جو این قمرها در حال فرار بودند، زیرا این گرد و غبار ها در داخل و یا بین اقمار بودند. به عبارت دیگر ،می توان گفت: حلقه در مکان هایی که قمرهای چوپان در حال چرخش بوده اند، شکل گرفته اند.

در صورتی که اقمار چوپان با فاصله بیشتر نسبت به یکدیگر و یا نزدیک تر به هم بودند، چه اتفاقی می افتاد؟

همان طور که گفته شد بر اساس شواهد، این اقمار باعث بوجود آمدن این حلقه شده اند، اگر این اقمار دورتر از هم بودند، حلقه گسترده تر و اگر نزدیک تر به یکدیگر بودند، حلقه تنگ تر بود.

اقمار داخلی:

اورانوس 10 قمر دارد که نسبت به بقیه اقمار به سطح این سیاره نزدیک ترند و آن ها را اقمار داخلی می نامند.

کوردِلیا:


نزدیک ترین قمر به سطح اورانوس است. کوردلیا توسط  ویجر2 در سال 1986 کشف شد. این قمر جزء اقمار چوپان و روی حلقه اپسیلون اورانوس  می باشد.

اوفِلیا:


قمر دوم اورانوس است. مانند کوردلیا از اقمار چوپان به شمار می رود و در بیرون از حلقه اپسیلون قراردارد. این قمر نیز توسط ویجر2 در سال 1986 کشف شد.

 

کِرِسیدا ، پُرتیا :

این دو قمر نیز از اقمار چوپان و کشف شده توسط ویجر2 در سال 1986 می باشند.

 

دِزدِمونا ،ژولیت ، بِلیندا و پاک:

این چهار قمر هم شرایطی برابر با 3قمر پیشین دارند، یعنی در بیرون از حلقه هستند و در سال 1986 توسط ماهواره ویجر2 کشف شده اند.

بیانکا:


این قمر دنیای کوچک  یخی است که مانند دیگر اقمار اورانوس ممکن است روزی سیارک و یا ستاره دنباله داری بوده است که توسط جاذبه اورانوس جذب شده باشد. این قمر در سال 1986 توسط ویجر2 یافته شده است.

اقمار بزرگ:

همان طور که قبلا” هم گفته شد اورانوس 5 قمر دارد که از بقیه بزرگ  ترند.

میراندا:

یازدهمین قمر از سطح اورانوس می باشد و دنیای بسیار جالبی است زیرا نیمی از آن از یخ و نیمی دیگر از سنگ ساخته شده است. در قسمتی از این قمر یک صخره بزرگ به بلندی  5 کیلومتر وجود دارد. میراندا در سال 1948 توسط  کوییپِر کشف شد.

 

آریِل:


در سال 1851 توسط ویلیام لاسِل کشف شد. همان طور که در عکس می بینید آریل از پیوستن چندین دره به یکدیگر ساخته شده است. این دره ها احتمالا” از یخ زدگی و ترک خوردگی سطح داخلی اورانوس به وجود آمده اند. سطح صاف بعضی از قسمت های این قمر، دانشمندان را به این مسأله رسانده که در زمانی نه چندان دور سطح آن بازسازی شده است.

 

اومبریل:

سطح به شدت ناموزون این قمر اطلاعاتی به دانشمندان می دهد. این بدان معناست که اومبریل مدت زیادی است که تشکیل شده و بازسازی نشده است. بازسازی زمانی انجام می شود که لایه ای جدید روی لایه قدیمی را بپوشاند. این اتفاق بر روی زمین توسط فوران آتشفشان ها صورت می گیرد.

 

تیانا:

در سال 1787 توسط  هرشل کشف شده است. تیانا بزرگ ترین قمر اورانوس می باشد. اعتقاد بر این است که این قمر مدت ها قبل یک اقیانوس مایع بزرگ بوده است و بر اثر سرد شدن تیانا سطح آن یخ زده و بعد از یخ زدگی سطح داخلی ترک هایی روی آن ایجاد شده است. این ترک ها امروز دره های غول پیکری را بر روی سطح این قمر تشکیل داده اند.

اوبرون:

دومین قمر اورانوس از نظر بزرگی است. مانند تیانا در سال 1787 توسط ویلیام هرشل کشف شد. در اوایل تاریخ اوبرون بسیار فعال بوده اما امروزه یخ زده باقی مانده است . البته نیمی از آن را هم سنگ تشکیل می دهد.

دیگر اقمار اورانوس:

کالیبان، استفانو ، ترینکولو ، سایکوراکس ،مارگارت ، پروسپرو ، استِبس ،ماب ،پِرتیدا ،کوپید، فرانسیسکو و فردیناند ،دیگر اقمار اورانوس هستند که اطلاعات زیادی از آن ها در دسترس نیست. البته دانشمندان هنوز در حال مطالعه و دریافت مطالب جدید درباره این سیاره و اقمارش می باشند.



:: بازدید از این مطلب : 321
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 13 آذر 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد تسیاری

تعداد قمرهای کشف شده کیوان تا الان 62 عدد میباشد

علاوه بر حلقه ها، زحل دارای 25 قمر به قطر تقریبی 10کیلومتر و چندین قمر کوچکتر نیز می باشد. تیتان یکی از معدود اقمار موجود در منظومه شمسی است که دارای جو می باشد. اتمسفر این قمر حاوی حجم زیادی نیتروژن است.

قمر هایپریون ( Hyperion ) بیشتر شبیه به یک استوانه چاق است تا یک کره.

تیتان از لحاظ بزرگی دومین قمر و یکی از سه قمری است که در منظومه شمسی دارای جو هستند. احتمال می‌رود که قسمت اعظم آن از سنگ و بقیه از یخ تشکیل شده باشد. جوی که دائما سطح تیتان را پوشانده است، حاوی نیتروژن و سایر مواد شیمیایی است.


چند قمر معروف سیاره زحل به همراه عکس آنها: 


میماس (mimas)

 

 


تیتان (titan)


 


دیون (Dion)


 


انسلادوس ( Enceladus)


 


هایپریون ( Hyperion )


 


تتیس (Tethys)


 


 



:: بازدید از این مطلب : 201
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 13 آذر 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد تسیاری

مشتري،‌ چهار قمر بزرگ و تعداد زيادي قمر كوچك دارد(تاكنون 60 قمر شناسايي شده است ). نخستين بارگاليله، در سال 1610، با استفاده از تلسكوپ 20، چهار قمر بزرگ مشتري، ايو(كه از نظر آتشفشاني فعال است)، اروپا، گانيمدا(بزرگترين قمر مشتري،‌سمت چپ تصوير) و كاليستو را كشف كرد. اين اقمار به نام قمرهاي گاليله شناخته مي شوند.

قمرهاي مشتري(به ترتيب فاصله از مشتري) عبارتند از: متيس،‌آدراستيا، آمالتيا، تب، ايو، اروپا،‌گانيمدا(بزرگترين)، كاليستو(دومين قمر بزرگ)، لدا(كوچكترين قمر)، هيماليا، ليسيتيا، الارا، آنانك، كارم، پاسيفايي، سينوپ و بسياري قمرهاي ديگر كه به تازگي كشف شده اند و هنوز نامي براي آنها انتخاب نشده است.

 
متيس

 

متيس، نزديكترين قمربه مشتري است. قطرمتيس، 25 مايل(40 كيلومتر) است و در فاصله 79500 مايلي(128000 كيلومتري) مشتري و در حلقه اصلي اين سياره به دور آن مي چرخد. متيس و قمر بعدي، آدراستيا، احتمالا منبع گرد و غبار اين حلقه هستند. جرم متيس، 9 در ده به توان شانزده كيلوگرم است. 294780/0 روز زمين طول مي كشد تا اين قمر يك دور حول مشتري بچرخد. سرعت چرخش آن، از سرعت چرخش مشتري حول محورش بيشتر است. متيس، در سال 1980، توسط استفان سينوت(وياجر2) كشف شد.

 

آدراستيا

 

آدراستيا دومين قمر نزديك به مشتري است. قطر آدراستيا، 12 مايل(20كيلومتر) است و در فاصله 80000 مايلي(129000 كيلومتري) مشتري و در حلقه اصلي اين سياره به دور آن مي چرخد. آدراستيا و قمر اول، متيس، احتمالا منبع گرد و غبار اين حلقه هستند. جرم آدراستيا، 91/1 در ده به توان شانزده كيلوگرم است. 29826/0 روز زمين طول مي كشد تا اين قمر يك دور حول مشتري بچرخد. سرعت چرخش آن، از سرعت چرخش مشتري حول محورش بيشتر است. آدراستيا، در سال 1979، توسط دي.جويت و اي.دانيلسون(وياجر2) كشف شد.

 

آمالتيا

 

آمالتيا، سومين قمر نزديك به مشتري و سرخترين جسم منظومه شمسي است. قطر آمالتيا، 83×91×145 مايل(134×146×232كيلومتر) است و در فاصله 112700 مايلي(181300 كيلومتري) مشتري و در حلقه گوسامر اين سياره به دور آن مي چرخد. آمالتيا و تب، احتمالا منبع گرد و غبار اين حلقه هستند. جرم آمالتيا، 2/7 در ده به توان بيست و يك كيلوگرم است. 49817905/0 روز زمين طول مي كشد تا اين قمر يك دور حول مشتري بچرخد(هميشه يك سمت آن رو به مشتري است).آمالتيا بيش ازگرمايي كه از خورشيد مي گيرد، از خود گرما ساطع مي كند. آمالتيا، در سال 1892، توسط ادوارد امرسون برناردكشف شد

.

تب

 

تب، چهارمين قمر نزديك به مشتري است. قطرتب، 56×68 مايل(90×110كيلومتر) است و در فاصله 138000 مايلي(222000 كيلومتري) مشتري مي چرخد. آمالتيا و تب، احتمالا منبع گرد و غبار حلقه گوسامرهستند. جرم تب، 8 در ده به توان هفده كيلوگرم است. 6745/0 روز زمين طول مي كشد تا اين قمر يك دور حول مشتري بچرخد(هميشه يك سمت آن رو به مشتري است). تب، در سال 1980، توسط استفان سينوت(وياجر2) كشف شد.


اقمار گاليله  

                                
ايو

 

ايو قمري بزرگ و صخره اي است كه از نظر ولكانيكي فعال مي باشد. ازاين آتشفشان، سولفور مذاب خارج مي شوددر نتيجه سطح مشتري بسيار رنگارنگ است. اين قمر دروني ترين قمر از اقمار چهارگانه گاليله بوده و از نظر بزرگي سومين آنهاست. قطرآن 1942 مايل(3636 كيلومتر) است و تقريبا هم اندازه ماه مي باشد. ميانگين فاصله ايو از مشتري، 220000 مايل(422000 كيلومتر) مي باشد. جرم آن 93/8 در ده به توان بيست و دو مي باشد. 77/1 روز زمين طول مي كشد تا اين قمر يك دور حول مشتري بچرخد. در اطراف مشتري و نزديك مدار ايو، ابر پلاسمايي گردي وجود دارد(پلاسماي ايو ناميده مي شود) كه به علت ميدان مغناطيسي قوي مشتري تشكيل شده است و همانطور كه مي چرخد، يونها را از ايو مي گيرد. ايو مانند يك ژنراتور الكتريكي عمل مي كند. ايو، در سال 1610، توسط گاليله و ماريوس(جداگانه)كشف شد.

 

 

اول رومر(1710-1644) منجم دانماركي نخستين كسي بود كه در سال 1676-1675 نشان داد كه سرعت نور، محدود است. اول با مشاهده گرفتگي ايو قمر مشتري به هنگام تغيير فاصله مشتري از زمين ، به اين نتيجه رسيد. وي متوجه شد كه دوره چرخش مدار ايو،‌20 دقيقه اختلاف دارد و نتيجه گرفت كه اين اختلاف بايد به علت فاصله بينهايت زيادي باشد كه نور براي رسيدن به زمين طي مي كند. بر طبق محاسبات وي، سرعت نور حدود 225000كيلومتر بر ثانيه است(در واقع سرعت نور كمي بيشتر از اين حد است و حدود 299792 كيلومتر بر ثانيه مي باشد).

 

اروپا

 

اروپا ،‌ قمربزرگ، چگال و يخي مشتري است. اروپا، صافترين جسم منظومه شمسي است. سطح آن پوشيده از نشانهايي طويل و متقاطع است(اما كراترهاي اندكي دارد)روي سطح آن اسيد سولفوريك منجمد هم يافت مي شود. . قطرآن كمتر از2000 مايل(3138 كيلومتر) و كوچكتر از ماه است. 55/3 روز زمين طول مي كشد تا اين قمر يك دور حول مشتري بچرخد. يعني فاصله اروپا از مشتري،حدود 420000 مايل(670900كيلومتر) است. جرم آن 80/4 در ده به توان بيست و دو مي باشد. اروپا در سال ، 1610، توسط گاليله و ماريوس(جداگانه)كشف شد.

گانيمدا

 

گانيمدا، قمربزرگتر، خارجي ترويخي مشتري است كه پوشيده از كراترهاي برخوردي و گسلهاي موازي است. . قطر آن حدود3400 مايل(5268كيلومتر) است و در فاصله 664000 مايلي(1070000 كيلومتري) مشتري مي چرخد. گانيمدا داراي ميدان مغناطيسي است و احتمالا هسته اي از آهن مذاب دارد. 75/171 ساعت(15/7 روز زمين) طول مي كشد تا اين قمر يك دور حول مشتري بچرخد. جرم آن، 48/1 در ده به توان بيست و سه كيلوگرم است.گانيمدا، در سال 1610، توسط گاليله و اس.ماريوس(جداگانه)كشف شد. گانيمدا بزرگترين قمر در منظومه شمسي است. به علاوه از سيارات تير و پلوتون هم بزرگتر مي باشد.

 

كاليستو

 

كاليستو ، قمر بزرگ، يخي، تيره رنگ،‌كم چگال و خارجي مشتري است كه پوشيده از كراترهاي برخوردي و مواد خارجي است. قطرآن حدود 3000 مايل(4800 كيلومتر) مي باشد و دومين قمر بزرگ مشتري است و تقريبا هم اندازه تير مي باشد. بزرگترين كراترهاي برخوردي منظومه شمسي، والهالا، در كاليستو قرار دارد و داراي لكه هاي درخشاني به عرض 600 كيلومتر مي باشد و حلقه هايي دارد كه تقريبا تا 3000كيلومتري خارج آن قرار دارند. كاليستو، در فاصله 1170000مايلي(1883000 كيلومتري) مشتري مي چرخد. جرم آن، 08/1 در ده به توان بيست و سه كيلوگرم است. 8/400ساعت=7/16 روز زمين طول مي كشد تا اين قمر يك دور حول مشتري بچرخد. كاليستو، در سال 1610، توسط گاليله و اس.ماريوس(جداگانه)كشف شد.

 

لدا

لدا، نهمين و كوچكترين قمرمشتري است. قطرآن،9/9 مايل(16كيلومتر) است و به طور ميانگين، در فاصله 11094000 مايلي(6900000 كيلومتري) مشتري مي چرخد. جرم لدا، 68/5 در ده به توان پانزده كيلوگرم است. 72/238 روز زمين طول مي كشد تا اين قمر يك دور حول مشتري بچرخد. لدا، در سال 1974، توسط چارلز كول كشف شد.

 

هيماليا

هيماليا، دهمين قمرمشتري است. قطرآن،110 مايل(170كيلومتر) است ودر فاصله 7000000 مايلي(11480000كيلومتري) مشتري مي چرخد. جرم هيماليا، 5/9 در ده به توان هيجده كيلوگرم است. 5662/250 روز زمين طول مي كشد تا اين قمر يك دور حول مشتري بچرخد. هيمايا، در سال 1904، توسط سي.پرين كشف شد

 

ليسيتا

ليسيتا، يازدهمين قمرمشتري است. قطرآن،15 مايل(24كيلومتر) است ودر فاصله 7200000 مايلي(11720000كيلومتري) مشتري مي چرخد. جرم ليسيتا، 8 در ده به توان شانزده كيلوگرم است. 22/259 روز زمين طول مي كشد تا اين قمر يك دور حول مشتري بچرخد. درباره ليسيتا مطالب بسيار كمي شناخته شده است. ليسيتا، در سال 1938، توسط اس.نيكولسون كشف شد.

 

الارا

الارا، دوازدهمين قمرمشتري است. قطرآن،50 مايل(2480كيلومتر) است ودر فاصله 7250000 مايلي(11737000كيلومتري) مشتري مي چرخد. جرم الارا، 8 در ده به توان هفده كيلوگرم است. 6528/259 روز زمين طول مي كشد تا اين قمر يك دور حول مشتري بچرخد. درباره الارا مطالب بسيار كمي شناخته شده است. الارا، در سال 1905، توسط سي.پرين كشف شد.

 

آنانك

آنانك، سيزدهمين قمرمشتري است. قطرآن،5/12 مايل(20كيلومتر) است ودر فاصله 13100000 مايلي(21200000كيلومتري) مشتري مي چرخد. جرم آنانك، 4 در ده به توان شانزده كيلوگرم است. 631 روز زمين طول مي كشد تا اين قمر يك دور حول مشتري بچرخد(در خلاف جهت مشتري مي چرخد). درباره آنانك مطالب بسيار كمي شناخته شده است. آنانك، در سال 1951، توسط اس.نيكولسون كشف شد.

 

كارم

كارم، چهاردهمين قمرمشتري است. قطرآن،5/18 مايل(30كيلومتر) است ودر فاصله 13800000 مايلي(22600000كيلومتري) مشتري مي چرخد. جرم آنانك، 9 در ده به توان شانزده كيلوگرم است. 692 روز زمين طول مي كشد تا اين قمر يك دور حول مشتري بچرخد(در خلاف جهت مشتري مي چرخد). درباره كارم مطالب بسيار كمي شناخته شده است. كارم، در سال 1938، توسط اس.نيكولسون كشف شد.

 

پاسيفايي

پاسيفايي، پانزدهمين قمرمشتري است. قطرآن،22 مايل(36كيلومتر) است ودر فاصله 14600000 مايلي(23500000كيلومتري) مشتري مي چرخد. جرم پاسيفايي، 2 در ده به توان بيست و سه كيلوگرم است. 735 روز زمين طول مي كشد تا اين قمر يك دور حول مشتري بچرخد(در خلاف جهت مشتري مي چرخد). درباره پاسيفايي مطالب بسيار كمي شناخته شده است. كارم، در سال 1908، توسط پي.ملوت كشف شد.

 

سينوپ

سينوپ، شانزدهمين قمرمشتري است. قطرآن،5/17 مايل(28كيلومتر) است ودر فاصله 14700000 مايلي(23700000كيلومتري) مشتري مي چرخد. جرم سينوپ، 8 در ده به توان شانزده كيلوگرم است. 758 روز زمين طول مي كشد تا اين قمر يك دور حول مشتري بچرخد(در خلاف جهت مشتري مي چرخد). درباره سينوپ مطالب بسيار كمي شناخته شده است. سينوپ، در سال 1914، توسط اس.نيكولسون كشف شد.

 

 جي1 

هفدهمين و خارجي ترين قمر، اس1999جي1، كوچكترين قمر شناخته شده اي است كه به دور مشتري مي چرخد. قطرآن،3مايل(5كيلومتر) است ودر فاصله 15 ميليون مايلي(24 ميليون كيلومتري) مشتري مي چرخد. 774 روز زمين طول مي كشد تا اين قمر يك دور حول مشتري بچرخد(در خلاف جهت مشتري مي چرخد). اين قمر، در سال 2000، توسط رابرت اس. مك ميلان( در برنامه فضايي دانشگاه آريزونا) كشف شد

 



:: بازدید از این مطلب : 173
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 13 آذر 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد تسیاری

در سال ۱۸۷۷ میلادی، هنگامی که شیپارلی به دقت در حال ترسیم کانال ها بر روی نقشه هایش بود. یک ستاره شناس آمریکایی به نام آساف هال نیز در حال مشاهده مریخ بود. او از نوعی تلسکوپ انعکاسی جدید ۶۶ سانتی متری، واقع در رصدخانه نیروی دریایی ایالات متحده در شهر واشنگتن استفاده کرد. ستاره شناس، سالها به دنبال قمرهای مریخ بودند. یوهانس کپلر در قرن هفدهم میلادی اعلام کرده بود که مریخ باید دو قمر داشته باشد. او معتقد بود که در ورای منظومه شمسی، یک الگوی ریاضی نهفته است. طبق این الگو، تعداد قمرهای سیاراتی که پس از زمین قرار دارند، باید افزایش یابد؛ به این ترتیب که تعداد آنها هر دفعه باید دوبرابر شود. باتوجه به اینکه  زمین دارای یک قمر است و در زمان کپلر تصور می شد که سیاره مشتری چهار قمر دارد، بنابراین طبق ریاضیات حاکم بر این تئوری، مریخ باید دو قمر داشته باشد.


قمرهای جدید
آساف هال در ابتدای اوت ۱۸۷۷ میلادی مشاهدات طاقت فرسایی را برای یافتن اقمار مریخ آغاز کرد. در آن زمان، نزدیکی سیاره مشکلاتی ایجاد می کرد. مریخ آن قدر نزدیک بود که به هنگام مشاهده آن توسط تلسکوپ، درخشندگی قابل توجهش، اشکالی در دید ایجاد می کرد. هال در یازدهم اوت متقاعد شد که چیزی نمی تواند بیابد؛ ولی همسرش به او اصرار کرد که بار دیگر نگاه کند، بالاخره در آن شب، او متوجه چیزی شد. آن جرم آسمانی، خیلی کوچک بود؛ ولی قطعا وجود داشت. سپس آسمان ابری شد.
در شانزدهم اوت، آسمان دوباره صاف شد و هال توانست قمر را به وضوح مشاهده کند. در روز هفتم اوت، هال با پیدا کردن قمر دوم به هیجان آمد. به این ترتیب، نظریه دوبرابر شدن اقمار درست به نظر می رسید. دانشمندان همچنان تصور می کردند که سیاره مشتری دارای چهار قمر و سیاره زحل دارای هشت قمر است. اما آنها در سال ۱۸۹۲ میلادی قمر پنجم مشتری و در سال ۱۸۹۸ میلادی قمر نهم سیاره زحل را کشف کردند. به این ترتیب، نظریه کپلر برای همیشه منسوخ شد.


ترس و وحشت
آساف هال، اقمار مریخ را به صورت نقاطی نورانی و متحرک مشاهده کرد ولی تصاویری که در سال ۱۹۶۹ میلادی توسط فضاپیمای مارینر و وایکینگ ارسال شد، نشان داد که اقمار دوقلوی مریخ، ظاهری بسیار ناهنجار و بی قاعده دارند. هال این اقمار را به افتخار اسبهای کالسکه خدای جنگ در افسانه یونان، فوبوس ( به معنای ترس) و دیموس( به معنای وحشت) نامید.
آساف هال نتوانست اندازه اقمار مریخ را تعیین کند. مشاهدات بعدی نشان داد که ابعاد قمر بزرگتر، یعنی فوبوس، تقریبا ۲۸×۲۳×۲۰ کیلومتر است. فوبوس خیلی به مریخ نزدیک است و در فاصله ۹۳۸۰ کیلومتری آن قرار دارد. نزدیکی زیاد باعث می شود که این قمر با سرعت زیاد حول مریخ بچرخد، به طوری که هر چرخش کامل آن، هفت ساعت و ۵۱ دقیقه طول می کشد.
دیموس هم مانند فوبوس دارای یک مدار دایره ای شکل است؛ ولی در فاصله ۲۳۵۰۰ کیلومتری مریخ قرار دارد. ابعاد و اندازه دیموس دقیقا برابر ۱۶×۱۲×۱۰ کیلومتر است و ۳۱ ساعت و پنج دقیقه طول می کشد تا یکبار به دور مریخ بچرخد. فوبوس و دیموس، هر دو تاریک اند و به خاطر وجود دهانه های آتشفشانی، شبیه شهاب سنگ های آبله گون اند. قطر بزرگ ترین دهانه آتشفشان در فوبوس هشت کیلومتر است. هال بعد از مرگ همسرش، این دهانه را استیکنی نامید.


جذب در فضا
فوبوس و دیموس، خیلی قدیمی اند. این امکان وجود دارد که دو قمر، همزمان با مریخ شکل گرفته باشندو در اثر تجمع همان ذرات فضایی که مریخ را به وجود آورده اند، پدید آمده باشند. البته دیدگاه دیگری نیز وجود دارد که بیشتر مورد تایید است. طبق این نظریه، اقمار مریخ، قطعات جدا شده از یک انفجار قدیمی  در نقطه ای از فضایند. این سیارک ها،پس از مدتی سرگرانی در فضا، جذب میدان گرانشی مریخ شده اند. برای آن که مریخ بتواند سرعت سیارک های عبوری را کم کند و آن ها را در مدار خود نگاه دارد، باید دارای جو بزرگتر و چگالی بیشتری نسبت به جو و چگالی کنونی باشد تا به صورت یک ترمز عمل کند. هم اکنون، هر دو قمر مریخ، به طور همزمان به دور سیاره گردش می کنند. قمرهای مریخ نیز همانند قمر زمین، همیشه از یک سمت خاص رو به مریخ اند.
جرم هر سیاره را می توان از روی تناوب های مداری و نیز فاصله سیاره از قمرها محاسبه کرد. به این ترتیب، ما به کمک فوبوس و دیموس دریافته ایم که جرم مریخ فقط ۱۱ درصد جرم زمین و حجم آن ۱۶ درصدحجم زمین است. این، بدان معناست که چگالی متوسط مریخ کمتر از زمین است؛ بنابراین بعید است که دارای یک هسته فلزی به بزرگی هسته فلزی زمین باشد.
فوبوس و دیموس تقریبا حول خط استوای مریخ در حال گردش اند. اگر فردی بر روی مریخ بایستد، نسبت به یک بیننده خارجی، شانس کمتری برای دیدن اقمار مریخ دارد؛ زیرا هر دو قمر به سیاره مریخ نسبتا نزدیک اند. یک ناظر مریخی برای دیدن دیموس نباید در موقعیتی بیش از ۸۲ درجه شمالی یا جنوبی خط استوا قرار بگیرد و برای دیدن فوبوس نباید نزدیک تر از ۶۹ درجه شمالی یا جنوبی باشد.



:: بازدید از این مطلب : 199
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 12 آذر 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد تسیاری


آغاز دور جديد مأموريت هاي ناسا به منظورازسرگيري مطالعات کره ماه، باعث شده تا به بررسي خصوصيات شگفت انگيزي از کره ماه پرداخته شود که شايد تکرار هميشگي اين حقايق، از ميزان توجه، نسبت به ارزش هاي علمي آن کاسته باشد.در همين راستا مدارگرد اکتشافي ماه که طي هفته هاي اخير به فضا پرتاب شد سطح ماه را با جزئياتي بي سابقه، نقشه برداري و ثبت خواهد کرد و حتي قادر خواهد بود مسير حرکت کاوشگرهايي را که تاکنون روي اين کره، حرکت کرده اند، به ثبت برساند.مدارگرد ديگر اين مأموريت نيز در دو مرحله با حفره shacketon در قطب جنوبي ماه برخورد خواهد کرد تا دانمشندان بتوانند مواد پرتابي حاصل از اين برخورد را مورد مطالعه قرار دهند.تمامي اين هزينه ها و تلاش ها با هدف کشف اطلاعات بيشتر و جديد تر از قمر زمين است تا دانشمندان بتوانند ساختار اصلي اين کره، تاريخچه دقيق آن و احتمال وجود آب در حفره هاي تاريک و مرموز آن را هرچه دقيق تر بررسي کنند.نوشتار پيش رويتان برگرداني از مقاله نشريه Live science پس از آغاز مأموريت هاي جديد ناسا در راستاي بازگرداندن انسان به کره ماه است که به معرفي 10 حقيقت شگفت انگيز در کره ماه پرداخته است.

ضربه بزرگ
 
گفته مي شود کره ماه در نتيجه برخوردي شکل گرفته است که از آن با عنوان ضربه بزرگ ياد مي شود.بر اساس نظريه اخترشناسان براي توضيح اين پديده، حدود 4/6 ميليارد سال پيش، جسمي عظيم در ابعاد سياره مريخ اندکي پس از شکل گيري خورشيد و منظومه خورشيدي با زمين برخورد مي نمايد که درنتيجه آن ابري ازصخره هاي تبخير شده مرکب ازاجرام کيهاني و قسمتي از زمين به مدارخارجي زمين پرتاب مي شود.اين ابر به تدريج سرد و فشرده شده و حلقه اي کوچک را از اجرام جامد تشکيل داد که با فشرده شدن اين اجرام دريکديگرماه کنوني شکل گرفت.

زمین عامل طلوع ماه

هر روز و طي زمان هاي متغير، ماه از سمت شرق طلوع کرده و در سمت غرب غروب مي کند، فرآيندي که شباهت زايدي به روند حرکتي خورشيد و ديگر ستاره ها دارد.زمين درحال چرخش بر محور خود در جهت شرق است که اين پديده باعث نمايان شدن اجرام کيهاني و ناپديد شدن آنها درمدت زمان معيني مي شود.کره ماه نيز طي هر 29/5 روزسفري مداري حول زمين انجام مي دهد که اين حرکت تدريجي، رو به شرق آسمان است و در نتيجه آن، طلوع ماه در برخي روزها با 50 دقيقه تأخير صورت مي گيرد.اين شيوه حرکتي هم چنين مي تواند دليل طلوع گاه به گاه، زود هنگام ماه در موقع عصر و يا در طول روز را توضيح مي دهد.

عدم وجود وجه تاريک
 
برخلاف آنچه به نظر مي آيد، ماه هيچ وجه تاريکي ندارد و اين بخش تاريک، تنها سمت دورافتاده اي است که امکان مشاهده آن از زمين وجود ندارد.دليل اين پديده به زمان هاي بسيار قبل باز مي گردد چرا که در گذشته هاي دور،تأثيرات گرانشي زمين باعث کندشدن چرخش ماه حول محورخود شده است.به محض اينکه کندي چرخش ماه به حدي رسيد که با دوره چرخش آن به دور زمين منطبق شد،تأثير گرانشي زمين نيز روي ماه تثبيت گرديد.به همين دليل اکنون ماه در يک دوره زماني، يک بار به دور زمين چرخيد و يک بار حول محور خود حرکت مي کند و به دليل اينکه هر دو اين چرخش انجام مي شوند، زمينيان تنها قادر به مشاهده يک وجه از کره ماه هستند.

کمبود گرانش
 
کره ماه از نظر ابعادي 27 درصد زمين است اما جرمي کمتر از همين مقدار زمين دارد که علت گرانش موجود در کره ماه به اندازه 1/6 گرانش کره زمين، همين موضوع است.بر اين اساس در صورتي که تکه سنگي در کره ماه از بالا به پايين پرتاب شود، سرعت سقوط آن بسيار کمتر از سرعت سقوط همان سنگ در زمين خواهد بود.هم چنين در صورتي که مثلا وزن انساني روي زمين 68 کيلوگرم باشد.همان شخص در کره ماه فقط 11 کيلوگرم وزن خواهد داشت.

کوچک و بزرگ شدن قرص ماه
 
برخلاف باور بسياري از انسان ها، مدار حرکت ماه به دور زمين بيضوي شکل است و نه دايره.به همين دليل فاصله ميان مرکز زمين و مرکز ماه طي هر يک از دوره هاي کامل چرخش ماه، تغيير مي کند.هنگامي که ماه در نزديک ترين فاصله خود به زمين يا اصطلاحاً «نقطه حضيض»قرار مي گيرد، فاصله اين دو جرم کيهاني از يکديگر، به 363 هزار و 300 کيلومتر مي رسد در حالي که
اين فاصله در نقطه مقابل معروف به «نقطه اوج»، يعني در دورترين فاصله ممکن به 405هزار و 500 کيلومتر افزايش پيدا مي کند، به اين ترتيب زماني که ماه در نزديک ترين فاصله خود از زمين کامل مي شود، 14 درصد بزرگتر ديده مي شود و درخشش آن 30 درصد فزوني مي يابد.

تاريخچه حفره هاي ماه
 
حفره هاي موجود در سطح ماه مي توانند به وضوح مبين گذشته سخت اين کره باشند.به دليل نبود تقريباً مطلق اتمسفر در ماه و کم بودن فعاليت هاي دروني اين کره، تعداد حفره هاي به وجود آمده در اثر برخوردهاي شديد طي ميليارد ها سال در ماه، رکود منحصر به فردي را به ثبت رسانده اند.با تخمين تاريخ حفره هاي ماه، دانشمندان دريافته اند که سياره زمين به همراه قمر خود حدود چهار ميليارد سال پيش، زير بمباران هاي شديد کيهاني بوده اند.

کره ماه کروي نيست
 
درحقيقت قمر زمين، شکل کروي و دوار ندارد بلکه تخم مرغي شکل است.در صورتي که ماه با دقت مورد بررسي قرار گيرد، مي توان دريافت که مرکز ماه در واقع مرکز هندسي اين قمر به شمار نمي رود و در واقع با مرکز واقعي کرده، نزديک به دو کيلومتر فاصله دارد.

ماه لرزه
 
فضانوردان آپولو در جريان سفر خود به کره ماه با استفاده از لرزه نگار، دريافتند اين جرم خاکستري، ماده اي مرده به شمار نمي رود بلکه ماه لرزه هاي کوچکي از کيلومترها پايين تر از سطح خارجي ماه سرچشمه مي گيرند ولي اين گونه به نظر مي رسد که اين زلزله ها تحت تأثير کشش گرانشي زمين به وجود به وجود مي آيند.
شکستگي هاي کوچک و فوران گاز از نشانه هاي وجود ماه لرزه در اين کره درخشان است.
با اينکه به اعتقاد دانشمندان، ماه نيز داراي هسته اي داغ و مذاب مشابه زمين است اما اطلاعات به دست آمده توسط کاوشگر ناسا در سال 1999 نشان مي دهند اين سياره داراي هسته اي بسيار کوچک است که تنها دو تا چهار درصد از جرم کلي ماه را در برمي گيرد و اين ابعاد، دربرابراندازه هاي هسته زمين که 30 درصد از جرم کلي کره خاکي را تشکيل مي دهد، کاملاً ناچيز است.

کشش اقيانوس ها
 
عامل اصلي جزر و مد اقيانوس ها و درياهاي زمين، صرف نظر از تأثيرات اندک خورشيد، کره ماه است.گرانش ماه باعث ايجاد کشش اقيانوس هاي زمين مي شود.درهر ماه تازه و هر زمان که ماه کامل مي شود.خورشيد، زمين و کره ماه در يک رديف قرار مي گيرند که اين پديده جزر و مد بيشتري را نسبت به شرايط عادي به وجود مي آورد و برعکس.زماني که ماه در تربيع اول يا آخر قرار دارد.خفيف ترين جزر و مد به وجود مي آيد.چرخش 29/5 روزي ماه به دور زمين کاملاً دوره اي نيست و در نزديک ترين موقعيت ماه نسبت به زمين، جزر و مدها به حالت جهشي، افزايش پيدا کرده و بيشتر مي شوند که به اصطلاح جزر و مد جهشي حضيضي خوانده مي شوند.از ديگر تأثيرات جالب توجه کشش هاي قمري، ربايش بخشي از انرژي زمين طي اين جزر و مدها توسط ماه است که بروز اين پديده، کاهش 1/5 ميلي ثانيه اي سرعت زمين در هر قرن را به دنبال دارد.

خداحافظ ماه
 
با توجه به آنچه گفته شد، ماه هر سال مقاديري از انرژي زمين را ربوده و از آن براي بالاکشيدن چهار سانتيمتري خود در بالاترين مدارش استفاده مي کند.محققان معتقدند ماه هنگامي که در حدود 6/4 ميليارد سال پيش شکل گرفت، فاصله اي برابر 22 هزار و 530 کيلومتر از زمين داشت که اين فاصله اکنون به 450 هزار کيلومتر افزايش پيدا کرده است.از سوي ديگر، با توجه به اينکه سرعت چرخش زمين رو به کندي مي رود.به همين دليل روزهاي رو به طولاني تر شدن گذاشته اند.به تدريج صعود کشندي سياره زمين در ميان يک خط فرضي، بين مرکز زمين و ماه انباشته خواهد شد و به اين ترتيب، تغييرات چرخش سياره اي زمين متوقف مي شود تا جايي که يک روز زميني برابر يک ماه مي شود.در صورت وقوع چنين پديده اي که احتمال آن به ميلياردها سال آينده نسبت داده شده است.يک ماه زمين بسيار طولاني شده و کره ماه به تدريج فاصله خود را از زمين افزايش خواهد داد تا روزي براي هميشه از زمينيان خداحافظي کند!



:: بازدید از این مطلب : 804
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 12 آذر 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد تسیاری

پلوتون یک سیاره کوتوله است و در فاصله بسیار دوری از خورشید قرار دارد. این سیاره کوتوله  بخشی از مدار خود را که کمربند کوییپر (Kuiper) نام دارد، در اختیار مجموعه ای از اجرام یخی شبیه به خود گذاشته است. از زمان کشف این جرم در سال 1930، مردم  دوست داشتند که آنرا سیاره نهم منظومه شمسی بنامند. با این حال به دلیل ابعاد کوچک و مدار عجیبش، بسیاری از دانشمندان، هم گروهی پلوتون با سیاراتی مانند زمین و مشتری را زیر سوال بردند. در سال 2006، این مناظره، انجمن ستاره شناسی بین المللی (مرجع نامگذاری اجرام آسمانی) را بر آن داشت که بطور رسمی پلوتون را در گروه سیارات کوتوله معرفی کنند. این سیاره از زمین بدون تلسکوپ دیده نمی شود.

فاصله پلوتون از خورشید تقریبا 39 واحد نجومی است. میانگین فاصله آن از خورشید 5.869.660.000 کیلومتر می باشد. پلوتون در مداری بیضی شکل به دور خورشید در حرکت است. در قسمتهایی از این مدار فاصله پلوتون تا خورشید از فاصله نپتون تا خورشید کمتر است. این سیاره به مدت 20 سال زمینی در داخل مدار نپتون می ماند. این پدیده هر 248 سال زمینی یکبار روی می دهد. این زمان معادل یکسال پلوتویی است. آخرین باری که پلوتون به داخل مدار نپتون وارد شد، 23 ژانویه 1979 تا 11 فوریه 1999 بود. پلوتون علاوه بر گردش به دور خورشید، دور خودش نیز (حول محور عمودی فرضی) می چرخد. یکبار گردش سیاره کوتوله به دور خود حدود 6 روز زمینی طول می کشد.

ستاره شناسان به دلیل دور بودن این سیاره کوتوله از زمین، هنوز اطلاعات زیادی درباره آن به دست نیاورده اند. قطر آن 2300 کیلومتر یعنی کمتر از یک پنجم قطر کره زمین تخمین زده می شود. سطح این سیاره کوتوله از سردترین مناطق موجود در منظومه شمسی و احتمالا حدود 225- درجه سانتیگراد است.بیشتر پلوتو قهوه ای رنگ است. به نظر می رسد که این سیاره عمدتا" ازمتان یخ زده تشکیل شده  و جوی از متان دارد. به خاطر چگالی کم آن ستاره شناسان فکر می کنند که جنس بیشتر پلوتون از یخ است. دانشمندان تردید دارند که نوعی از حیات در این سیاره کوتوله وجود داشته باشد.

در سال 1905، پرسیوال لاول (Percival Lowell)، ستاره شناس آمریکایی نیروی گرانشی را کشف کرد که بر دو سیاره نپتون و اورانوس تاثیر می گذاشت. در سال 1915، او مکان سیاره پنهان را پیش بینی کرده و جستجوی خود برای یافتن آنرا در رصد خانه آریزونا آغاز نمود. او از یک تلسکوپ برای رصد قسمتهایی از آسمان که او وجود سیاره جدید را در آن نواحی پیش بینی کرده بود، سود برد. متاسفانه پرسیوال در سال 1916 و قبل از کشف سیاره فوت کرد. 13 سال بعد یعنی در سال 1929، کلاید تومبا (Clyde W. Tombaugh)، یکی از دستیاران لاول در رصدخانه، از پیش بینی های او استفاده کرده و با استفاده از تلسکوپ قدرتمندتری به مشاهده نواحی خاص در آسمان پرداخت. سرانجام در سال 1930، تومبا سه عکس از این سیاره(که اکنون سیاره کوتوله نامیده می شود) تهیه کرد. سیاره ای جدید که به یاد خدای مرگ رومیان باستان، پلوتون نامیده شد. البته دو حرف اول پرسیوال لاول نیز به افتخار وی آغازگر نام سیاره پلوتون می باشند. در سال 1978، ستاره شناسان رصدخانه نوال (Naval) در آریزونا موفق به کشف قمر پلوتون یعنی کارون (Charon) شدند. قطر این قمر 1210 کیلومتر است.

در سال 1969، ستاره شناسان نخستین تصاویر دقیق از سطح پلوتون را منتشر کردند. این تصاویر که توسط تلسکوپ فضایی هابل تهیه شده بود، 12 منطقه تیره و روشن را در سطح پلوتون نشان می داد. مناطق روشن، که شامل کلاهک ها قطبی هستند، احتمالا نیتروژن یخ زده می باشند. مناطق تیره نیز به طور حتم متان منجمد است که به دلیل پرتوهای فرابنفش خورشیدی دچار تغییرات شیمیایی شده است.

در سال 2005، یک گروه از ستاره شناسان که به بررسی تصاویر هابل می پرداختند، دو قمر ناشناخته پلوتون را کشف کردند. این اقمار که بعدها هایدرا (Hydra) و نیکس (Nix) نامیده شدند، قطری حدود 160کیلومتر دارند و در خارج از مدار کارون قرار گرفته اند.

در سال 2006، ناسا سفینه افقهای جدید (New Horizons) را با هدف رسیدن به پلوتون به فضا ارسال نمود.

چرا پلوتون از منظومه شمسی اخراج شد؟

برای خواندن این خبر به ادامه مطلب بروید.

 

 



:: بازدید از این مطلب : 1023
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 12 آذر 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد تسیاری

نپتون آخرین سیارهٔ گازی سامانهٔ خورشیدی است. این نام به عنوان خدای دریا و همزاد اورانوس نامگذاری شده است.

نپتون در بيشتر اوقات از نظر فاصله از خورشید هشتمين سياره منظومه شمسی ست (در زمان های كوتاهي دورترين سياره از خورشيد مي شود). نپتون يكي از دو سياره اي ست كه نمي توان آن را بدون تلسكوپ ديد. سياره ديگر كه همين ويژگي را دارد، پلوتون است.

 

اين سياره غول آسا و سرد جوی مه آلود و بادهاي قوي دارد. اين غول گازي 11 ماه دارد كه به دور آن مي گردند. حلقه هايي هم دارد كه روي هم توده شده اند. رنگ آبي نپتون ناشي از گاز متان (CH4) در جوش است. اين مولكول نور قرمز را جذب مي كند.

 

نپتون اولين سياره اي بود كه وجودش به طريق رياضي پيش بيني شد (به اين طريق كه به نظر مي رسيد مدارسياره اورانوس به وسيله يك شيء ناشناخته آشفته مي شود. اين شواهد به اين نتيجه منتهي شد كه يك غول گازي ديگر نيز وجود دارد كه موجب اين آشفتگي در مدار اورانوس می شود). 

 

اندازه

 قطر نپتون 30775 مايل (49528 كيلومتر) است. اين ميزان 88/3 برابر قطر زمین است. اگر نپتون يك سياره توخالي بود 60 تا سياره به اندازه زمين در آن جا مي گرفت.

 نپتون بعد از مشتری، زحل و اورانوس چهارمين سياره بزرگ منظومه شمسي ست.

 

 جرم و تراكم و جاذبه

 جرم نپتون حدود 02/1 ضربدر 10 به توان 26 كيلوگرم است. یعنی حدود 17 بار سنگين تر از جرم زمين است. اما تراكم آن نسبت به تراكم زمين زياد نيست. با اين كه نپتون سياره بزرگي ست ولي جاذبه نپتون فقط 19/1 برابر جاذبه زمين است (نيروي جاذبه اي كه از سطح يك شيء خارج مي شود با جرمش و معكوس مربع شعاعش تناسب دارد). 

 به اين تربيب وزن يك شخص 100 پوندي روي نپتون 119 پوند مي شود.

 

 طول روز و سال در نپتون

 نپتون در حدود هر 165 سال زميني يك بار به دور خورشيد مي گردد. در حالي كه زمين در هر سال يك بار به دور خورشيد مي گردد. يعني طول هر سال در نپتون 165 سال زميني ست.

 همان موقع که نپتون به دور خورشيد مي گردد، دور محورش هم مي چرخد. محور يك خط فرضي ست كه از وسط مركز سياره مي گذرد. نپتون هر 16 ساعت و هفت دقيقه يك بار دور محورش مي چرخد. يعني طول روز روي نپتون معادل 16 ساعت و هفت دقيقه زميني است.

 

 مدار نپتون و فاصله از خورشيد

 فاصله نپتون تا خورشيد 30 برابر فاصله زمين تا خورشيد است. متوسط اين فاصله 06/30 AU  يا واحد نجومی ست.

 نپتون در يك مدار بيضي شكل دور خورشيد مي گردد. متوسط فاصله نپتون از خورشيد حدود 2793100 مايل (449506000 كيلومتر) است.

 محور نپتون در مسيري كه به دور خورشيد مي پيمايد قائم (زاويه 90 درجه) نيست و از صفحه مدارش به دور خورشيد يا موقعيت قايم 28 درجه كج شده (چند درجه بيشتر از كجي محور زمين). اين باعث شده نپتون فصل داشته باشد. هر فصل در نپتون 40 سال طول مي كشد. قطب ها هر 40 سال يكي در ميان در تاريكي و بعد در روشنایی فرو مي روند.

 مدار نپتون جدا از مدار پلوتون است ولي به خاطر اين كه مدار پلوتون بسيار بيضي ست به مدت 20 سال در هر 248 سال زميني، اين نپتون است كه به جاي پلوتون به دورترين سياره منظومه شمسي نسبت به خورشيد تبديل مي شود. از سال 1979 تا سال 1999 پلوتون در داخل مدار نپتون بود. تا سال 2226 پلوتون در خارج مدار نپتون خواهد بود و بعد مجدداً در داخل آن قرار مي گيرد.

 

 دما

 به طور متوسط دماي نپتون 48 كلوين است.

 

 كشفيات

 وجود نپتون در سال 1846 بعد از محاسباتي كه آشفتگي در مدار اورانوس را نشان مي داد، پيش بيني شد. تا اين زمان ستاره شناسان فكر مي كردند اورانوس دورترين سياره از خورشيد در منظومه شمسي ست. تا اين كه متوجه شدند كه اورانوس هميشه در موقعيتي كه انتظار مي رود در آنجا باشد نيست. بنابراين فكر كردند كه نيروي جاذبه يك سياره ناشناخته اورانوس را تحت تأثير قرار مي دهد. اين محاسبات به وسيله جي.سي.آدامز J.C.Adams و لي ورير Le Verrier انجام شد. در سال 1843 "جان سي آدامز" رياضيدان و ستاره شناس جوان انگليسي شروع به كار كرد تا مكان اين سياره ناشناخته را پيدا كند. آدامز پيش بيني كرد كه سياره بايد حدود يك ميليارد مايل (6/1 ميليارد كيلومتر) نسبت به اورانوس دورتر از خورشيد باشد. او كارش را در سال 1845 كامل كرد و  محاسباتش را براي يك ستاره شناس سلطنتي انگلستان فرستاد. اما اين ستاره شناس سياره را با تلسكوپ جست و جو نكرد. چون ظاهراً به محاسبات آدامز اطمينان نداشت. در همان موقع "اوبين جي جي لورير" رياضيدان جوان فرانسوي كه آدامز را نمي شناخت، شروع به كار بر روي همین پروژه كرد. در ميانه سال 1846 لورير هم موقعيت نپتون را پيش بيني كرد. او اين پيش بيني ها را كه مشابه آدامز بود براي رصدخانه اي در آلمان فرستاد. "يوهان جي جيل" مدير رصدخانه، ستارگان را در مكان هايي كه پيش بيني مي شد وجود دارند, پيدا مي كرد. جيل و دستيارش نپتون را نزديك موقعيتي كه لورير پيش بيني مي كرد پيدا كردند. اين سياره به نام خداي درياي رومي نپتون نامگذاري شد.  

نپتون در سال 1989 به وسيله فضاپيماي وويجردو مورد بازديد قرار گرفت. قبل از بازديد واقعاً چيزي در مورد نپتون دانسته نمي شد. وويجردو اولين تصاوير نماي نزديك از نپتون و بيشتر ماه هاي نپتون را تهيه كرد. فضاپيما همچنين حلقه های نپتون و شش ماه سياره را كشف كرد.

 

جو نپتون
جو نپتون از 74 درصد هيدروژن، 25 درصد هليوم و حدود يك درصد متان تشكيل شده. جو نپتون با منتل سياره با هم تداخل پیدا می کنند.

 

جو نپتون  ابرهاي يخي و توفان هاي بي شماري دارد. نپتون با لايه هاي ضخيمي از ابرهايي كه به سرعت حركت مي كنند، احاطه شده.

به خاطر بادهاي وحشتناكي كه در  سراسر سياره نپتون مي وزد، شكل ابرها به سرعت تغيير مي كند.

بادها اين ابرها را با سرعت هاي بالاي 700 مايل در ساعت (1100 كيلومتر در ساعت) مي رانند. نپتون سريع ترين بادها را در منظومه شمسی دارد.


ابرهايي كه نسبت به بقيه ابرها از سطح نپتون دورترند، بيشتر از متان منجمد شده تشكيل شده اند. دانشمندان باور دارند كه ابرهاي تيره تر نپتون كه در زير ابرهاي متان هستند، از سولفيد هيدروژن تشكيل شده اند.

ذرات يخي متان در بخش هاي خارجي تر جو نپتون، رنگ آبي ژرف و عميقي به نپتون مي دهد. چون كه متان نور قرمز را جذب مي كند و در نتيجه نور آبي غالب مي شود.

 

نقطه تاريك بزرگ

 در سال 1989 فضاپيماي وويجردو فهميد كه نپتون يك منطقه تاريك دارد كه از جرم هاي گازی به شدت چرخان مشابه تندباد تشكيل شده. اين منطقه نقطه تاريك بزرگ ناميده مي شود كه مشابه نقطه قرمز بزرگ مشتري ست.

 وويجردو سرعت بادها را نزديك اين نقطه حدود 1500 مايل در ساعت (2400 كيلومتر در ساعت) اندازه گيري كرد.

اما در سال 1994 تلسكوپ فضايي هابل متوجه شد كه نقطه تاريك بزرگ ناپديد شده. به اين ترتيب مشخص مي شود كه اين تندبادها كه گاهي وسعتي به اندازه زمین پيدا مي كنند، اندازه و شكل و محل متفاوتي دارند و گاهي هم ناپديد مي شوند.

 

حلقه های نپتون

نپتون چهار حلقه دارد که سه تا از آنها مشخص ترند. همه اين حلقه ها تاريك تر از حلقه هاي زحل هستند. اين حلقه ها تقريباً گرد هستند (برخلاف سيستم بيضي شكل حلقه های اورانوس ). به نظر مي رسد كه آنها از ذرات گرد و غبار تشكيل شده باشند.

 حلقه خارجي تر به هيچ يك از حلقه هاي سياره اي ديگر در منظومه شمسی شبيه نيست. اين حلقه سه بخش قوسي شكل دارد كه روشن تر و متراكم تر از بقيه حلقه ها هستند

دانشمندان نمي دانند چرا گرد و غبار در اين حلقه به طور مساوي گسترش پيدا نمي كند. حلقه هاي نپتون, آدامز، لوورير و جيل ناميده مي شوند (اين حلقه ها به نام كساني ست كه در كشف نپتون نقش داشتند).

  به علاوه يك فلات عريض از گرد و غبار در نزديكي حلقه لاورير قرار دارد (اين ورقه يا پهنه عريض از گرد وغبار در حال گردش, با ماه گالاته آ هم مدار است).

خيلي سخت می توان این حلقه ها را آشکار کرد. چون وضعيت ضخامت و تراكم آنها نامشخص است. بخش ضخيم تر حلقه ها قوس هاي حلقه ناميده مي شوند. اينها بخش هايي از حلقه هستند كه راحت تر آشكار مي شوند. حلقه آدامز سه قوس برجسته دارد (به نام هاي آزادي، برابري و برادري). كشش جاذبه اي ماه هاي نپتون ممكن است باعث ناصافي يا نابرابري حلقه ها شده باشد. بعضي از ماه هاي كوچك تر نپتون ممكن است با نيروهاي جاذبه شان از حلقه هاي داخلي نگهداري كنند (آنها مواد تشکیل دهنده حلقه ها را تأمین می کنند).

 

اقمار نپتون

نپتون 11 ماه شناخته شده دارد. "تريتون" بزرگ ترين ماه نپتون است. تريتون تنها ماه اصلي در منظومه شمسی ست كه در خلاف جهت حرکت سياره اش مي گردد

پروتئوس دومين ماه بزرگ نپتون است. اين ماه تاريك يك مدار گرد درست بالاي نوك ابرهاي نپتون دارد. پروتئوس با چاله هاي ناشي از برخورد فرش شده و شكل بي قاعده اي نيز دارد.

تريتون بزرگ ترين ماه نپتون است. اين ماه تنها ماه اصلي يك سياره در منظومه شمسي ست كه خلاف جهت حرکت سياره اش مي گردد. تريتون يك مدار گرد دارد و هر شش روز يك بار دور نپتون سفرمي كند. تريتون ممكن است زماني يك ستاره دنباله دار بوده كه اطراف خورشید سفر مي كرده. بعد شايد جاذبه نپتون آن را به دام انداخته و تبديل به ماه نپتون شده. دانشمندان كشف كرده اند كه آتشفشان هاي روي تريتون زماني مخلوط آب و آمونياك بيرون مي ريخته اند. اين مخلوط حالا در سطح تريتون منجمد شده. تريتون سطحي دارد كه دماي آن 390- درجه فارنهايت (235- درجه سانتي گراد) است كه سردترين دماي شناخته شده در منظومه شمسي ست. بعضي از آتشفشان ها در روي تريتون فعال باقي مانده اند و كريستال هايي از يخ نيتروژن را تا ارتفاع شش مايل يا ده كيلومتر به بالاي سطح تريتون پرتاب مي كنند.

نرييد خارجي ترين و سومين ماه بزرگ نپتون است که شكل بي قاعده اي دارد. مدار آن بسيار بيضي شكل است. به طوري كه در مواقعي، نزديكي فاصله اش به نپتون 867000 مايل مي شود و در هنگامي كه خيلي از نپتون دور مي شود فاصله اش از نپتون به شش ميليون مايل مي رسد. اين ماه ممكن است يك سیارک باشد كه در مدار نپتون به دام افتاده است. تقريباً به اندازه يك سال زميني طول مي كشد تا نرييد در اين مدار بسيار بيضي شکل دور نپتون بگردد (1/360 روز). نرييد بيضي ترين مدار منظومه شمسي را دارد. فاصله نرييد از نپتون متفاوت است. از 1353600 كيلومتر شروع مي شود به بیش از هفت برابر اين فاصله كه 9623700 كيلومتر است، مي رسد.



:: بازدید از این مطلب : 395
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 12 آذر 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد تسیاری

اورانوس هفتمین سیاره در منظومه شمسی است. فقط نپتون و پلوتو فاصله بیشتری با خورشید دارند. اورانوس دورترین سیاره ایست که می توان با چشم غیر مسلح آن را رویت نمود. میانگین فاصله این سیاره از خورشید ۲.۸۷۲.۴۶۰.۰۰۰ کیلومتر می باشد. این فاصله را با سرعت نور در مدت زمان ۲ ساعت و ۴۰ دقیقه می توان طی کرد. ( شعاع منظومه شمسی حدود ۵ ساعت و سی دقیقه نوری می باشد
اورانوس یک غول بزرگ متشکل از مواد گازی و مایع می باشد. قطر استوایی آن حدود ۵۱.۱۱۸ کیلومتر یعنی بیش از ۴ برابر قطر زمین است. سطح این سیاره پوشیده از ابرهای سبز-آبی، ساخته شده با کریستالهای ریز متان می باشد. کریستالها خارج از اتمسفر سیاره یخ زده اند. در اعماق این ابرهای قابل رویت، احتمالا ابرهای ضخیمی ساخته شده از آب مایع و کریستالهای یخ آمونیاک وجود دارند. در زیر این ابرها یعنی در عمق ۷۵۰۰ کیلومتری زیر ابرهای قابل رویت نیز، احتمال وجود اقیانوسی از آب مایع به همراه آمونیای حل شده می باشد. در مرکز این سیاره ممکن است هسته ای سنگی، تقریبا به اندازه زمین وجود داشته باشد. دانشمندان در خصوص وجود هر گونه زیستی در این سیاره تردید دارند.


پس از دوران باستان، اورانوس نخستین سیاره ای بود که انسان موفق به کشف آن شد. ستاره شناس بریتانیایی، ویلیام هرشل (William Herschel)، در سال ۱۷۸۱ موفق به کشف آن گردید. بیشتر دانش ما در باره این سیاره پس از پرواز سفینه آمریکایی ویجر۲ (Voyager ۲) در ارتفاع ۸۰.۰۰۰ کیلومتری از ابرهای سطح این سیاره، در سال ۱۹۸۶، به دست آمد.


مدار و گردش
اورانوس در مداری بیضی شکل به دور خورشید در گردش است. هر دور کامل این سیاره در مدار، ۳۰.۶۸۵ روز زمینی معادل تقریبا ۸۴ سال زمینی به طول می انجامد. اورانوس علاوه بر گردش انتقالی، گردش وضعی نیز دارد. قسمت داخلی سیاره (هسته و اقیانوس) در مدت ۱۷ ساعت و ۱۴ دقیقه یک دور کامل حول محور طولی گردش می کنند. البته قسمت اتمسفر سیاره بسیار سریعتر می چرخد. سریعترین بادهای سطح اورانوس که در دو سوم از ناحیه استوا تا قطب جنوب اندازه گیری شده اند با سرعت ۷۲۰ کیلومتر در ساعت می وزند. بنابراین اتمسفر این منطقه در هر ۱۴ ساعت یکبار گردش وضعی کامل دارد.
محور طولی فرضی این سیاره به حدی انحراف دارد که تقریبا به صفحه مداری چسبیده است. این انحراف زاویه در بیشتر سیارات متجاوز از ۳۰ درجه نیست. برای مثال زاویه انحراف محور طولی زمین ۵/۲۳ درجه می باشد. اما در مورد اورانوس این زاویه انحراف معادل ۹۸ درجه است. بسیاری از ستاره شناسان بر این باورند که برخورد جرمی تقریبا در ابعاد زمین با اورانوس، در اوایل دوران تشکیل سیاره، منجر به ایجاد چنین انحراف شدیدی شده است.
جرم اورانوس ۵/۱۴ برابر جرم زمین و یک بیستم جرم بزرگترین سیاره منظومه شمسی یعنی مشتری می باشد. میانگین چگالی اورانوس ۲۷/۱ گرم در هر سانتیمتر مکعب است. این مقدار معادل ۲۵/۱ چگالی آب می باشد. نیروی گرانش این سیاره ۹۰ درصد نیروی گرانش زمین است. به این معنا که اگر جسمی در زمین ۱۰۰ گرم وزن داشته باشد در اورانوس ۹۰ گرم وزن خواهد داشت.
جو این سیاره ترکیبی از ۸۳% هیدروژن، ۱۵% هلیوم، ۲% متان و مقدار کمی اتان و دیگر گازها می باشد. فشار اتمسفر در زیر لایه گازهای متان حدود ۱۳۰کیلوپاسکال، تقریبا ۳/۱ برابر فشار جوی سطح زمین است.
ابرهای قابل مشاهده سطح اورانوس که به رنگ سبز-آبی ملایم می باشند همه سطح این سیاره را پوشانده اند. تصاویری از اورانوس که توسط ویجر ۲ تهیه شدند و به کمک رایانه ها پردازش شده اند، نوارهای خیلی کمرنگی را در میان ابرها و به موازات استوا نشان می دهند. این نوارها از تجمع مه که به دلیل نفوذ پرتوی خورشید به درون گازهای متان ایجاد می شود، ناشی می گردند. به علاوه تعدادی لکه کوچک بر سطح سیاره به چشم می خورد. این لکه ها احتمالا توده های به شدت در حال چرخش گاز هستند که تداعی کننده گردبادهای شدید زمین می باشند.
دمای اتمسفر ۲۱۵- درجه سانتیگراد است. در درون سیاره این دما به سرعت افزایش می یابد و به ۲۳۰۰ درجه سانتیگراد در اقیانوس و ۷۰۰۰ درجه سانتیگراد در هسته سنگی می رسد. به نظر می آید که این سیاره بیشتر از دمایی که از خورشید دریافت می نماید، دفع حرارت می کند. از آنجائیکه زاویه انحراف اورانوس ۹۸ درجه است، در طی سال قطبهای این سیاره بیش از استوای آن در معرض نور خورشید قرار دارند. با اینحال سیستم آب و هوا، گرما را در سراسر این سیاره به یک میزان توزیع می کند.


اطلاعات
فاصله متوسط از خورشید 87/2 میلیارد کیلومتر
قطر استوا 51118 کیلومتر
مدت حرکت وضعی 90/17 ساعت
مدت حرکت انتقالی 01/84 سال زمینی
سرعت مداری 81/6 کیلومتر در ساعت
دمای ابرهای فوقانی 210- درجه سانتیگراد
جرم(زمین =1) 53/14
چگالی متوسط (آب=1) 29/1
جاذبه سطحی (زمین=1) 79/0
تعداد قمر 15


ساختار
لایه
ضخامت ترکیبات سازنده
پوسته --- عمدتاً گازی های هیدروژن و هلیوم
جبه 10000کیلومتر(6000مایل) مایع و یخ بسته،آمونیاک و متان
هسته 8000کیلومتر(5000مایل) سنگ جامد


مقایسه
اورانوس سومی سیاره بزرگ منظومه شمسی بوده،بزرگی آن4 برابر زمین است. دوره تناوب مداری این سیاره 84 سال زمینی است و بعد از نپتون و پلوتون، طولانی ترین مدار را دارد.
سیاره ای که به طرفین می چرخد
محور چرخش اورانوس حدود 98 درجه نسبت به صفحه مدار سیاره به دور خورشید انحراف دارد. بنابراین اورانوس بر خلاف سایر سیاره ها، روی محوری تقریباً افقی می چرخد. انحراف محور اورانوس تاثیر زیادی بر قطب های سیاره می گذارد و باعث می شود که هر قطب از دوره تناوبی مداری که 84 سال زمینی طول میکشد، 42 سال را در روشنایی و 42 سال دیگر را در تاریکی بگذراند. به هر حال، اورانوس به قدری از خورشید دور است که تناوب دما در قطبها در طول تابستان و زمستان فقط 2 درجه سانتیگراد(6/3فارنهایت) است.


رصد اورانوس
تحت شرایط بسیار عالی ، اورانوس را می‌توان با چشم غیر مسلح دید. هنگام مشاهده با تلسکوپ ، اورانوس بصورت حلقه کوچکی به رنگهای سبز و آبی دیده می‌شود. 15 قمر اورانوس تا کنون کشف شده‌اند که به موازات استوای سیاره و در جهت چرخش سایره ، به دور آن می‌چرخند. در اثر انحراف محور چرخش اورانوس ، صفحه استوای سیاره تقریباً عمود بر صفحه دایرة البروج است.
به همین سبب ، گاهی اوقات مانند سالهای 1945 و 1987، اگر از زمین به اورانوس بنگریم فقط قطب آن دیده شده ، مدار قمرهای سیاره تقریباً بصورت صفحه‌ای کامل به نظر می‌رسد. بعضی اوقات نیز ، مانند سالهای 1966 و 2008 ، کناره مدار قمرهای اورانوس دیده شده ، چنین به نظر می‌رسد که قمرها در مسیری مستقیم عقب و جلو می‌روند.


خواص فیزیکی اورانوس
محور چرخش اورانوس حدود 98 درجه نسبت به صفحه مدار سیاره به دور خورشید انحراف دارد. بنابراین اورانوس بر خلاف سایر سیاره‌ها ، روی محوری تقریباً افقی می‌چرخد. انحراف محور اورانوس تأثیر زیادی بر قطبهای سیاره می‌گذارد و باعث می‌شود که هر قطب از دوره تناوب مداری که 84 سال زمینی طول می‌کشد، 42 سال را در روشنایی و 42 سال دیگر را در تاریکی بگذراند. به هر حال ، اورانوس به قدری از خورشید دور است که تفاوت دما در قطبها در طول تابستان و زمستان فقط 2 درجه سانتیگراد (3.6 درجه فارنهایت) است.
اورانوس سومین سیاره بزرگ منظومه شمسی بوده ، بزرگی آن 4 برابر زمین است. دوره تناوب مداری این سیاره 84 سال زمینی است و بعد از نپتون و پلوتون ، طولانی‌ترین مدار را دارد.


حلقه های اورانوس
بخاطر تیرگی زیاد مواد سازنده حلقه‌های اورانوس ، مشاهده آنها بسیار مشکل است. در سال 1977، این حلقه‌ها در مسیر نور یک ستاره قرار گرفته و بدین ترتیب کشف شدند. کاوشگر فضایی ویجر2 در سال 1986 یازده حلقه باریک این سیاره را از نزدیک مورد بررسی قرار داد. مواد تشکیل دهنده این حلقه‌ها سنگهایی به اندازه یک متر (یک یارد) هستند. پهنای حلقه "اپسیلون" از 20 تا 100 کیلومتر (12 تا 60 مایل) متغیر است.

 

 


اقمار
اورانوس ۲۱ قمر شناخته شده دارد. ستاره شناسان ۵ قمر بزرگ این سیاره را در بین سالهای ۱۷۸۷ و ۱۹۴۸ کشف کردند. تصاویر تهیه شده توسط ویجر ۲ در سالهای ۱۹۸۵ و ۱۹۸۶ ده قمر دیگر این سیاره را آشکار نمود. بعدها ستاره شناسان به کمک تلسکوپهای مستقر در زمین بقیه اقمار آنرا نیز کشف کردند.
میراندا، قمر اورانوس، سه منطقه به نام آوید دارد که قسمتهای بیرونی آنها شبیه به زمین مسابقات دومیدانیست. فعالیتهای درونی سیاره در ۲۰بیلیون سال پیش احتمالا منجر به پدید آمدن این مناطق شده اند.
قمر میراندا (Miranda) که در بین پنج قمر اصلی اورانوس از همه کوچکتر است، مناطق مشخصی در سطح خود دارد که این مناطق در کل منظومه شمسی بی نظیرند. سه منطقه عجیب که به آنها آوید (ovoids) می گویند. هر آوید بین ۲۰۰ تا ۳۰۰ کیلومتر عرض دارد. قسمت بیرونی هر آوید شبیه به زمین مسابقات دو میدانیست با شیارهای موازی و دره هایی نیز در مرکز هر کدام از آویدها دیده می شود. در این قسمت دره ها و شیارها یکدیگر را قطع می کنند.


میدان مغناطیسی
اورانوس میدان مغناطیسی شدیدی دارد. زاویه محور طولی این میدان با محور طولی سیاره زاویه ۵۹ درجه می سازد. این میدان مغناطیسی انرژی زیادی را که بیشتر به شکل ذرات باردار الکترونها و پروتونها می باشد، به دام می اندازد. با حرکت این ذرات به عقب و جلوی قطبهای این میدان، امواج رادیویی به وجود می آید. ویجر ۲ توانست این امواج را دریافت و شناسایی کند اما این امواج آنقدر قوی نیستند که از زمین نیز قابل ردیابی باشند.



:: بازدید از این مطلب : 409
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : یک شنبه 9 آذر 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد تسیاری

کیوان یا زُحَل، پس ازمشتری ، دومین سیاره بزرگ منظومه شمسی ماست و ششمین سیاره دور از خورشید می‌باشد. کیوان یک گلوله گازی غول‌پیکر است و چگالیش بسیار کم است ، به طوری که اگر روی آب بیفتد روی آب می ماند. یک روز کامل در کیوان برابر ۱۰ ساعت و ۳۹ دقیقه در زمین می‌باشد و بر خلاف آن یک سال آن برابر ۲۹٫۵ برابر سال زمینی می‌باشد. از آنجایی که مدار استوایی کیوان تقریبآ همانند زمین در ۲۷ درجه می‌باشد ولی تغییرات زاویه سیاره نسبت به خورشید شبیه به زمین می‌باشد و در این سیاره نیزهمان چهار فصل مشاهده می‌شود. جرم سیاره کیوان همانندمشتری از گاز می‌باشد و بیشترین گازی که در جو آن سیاره موجود است هیدروژن می‌باشد و کمی هم هلیوم و متان.جرم حجمی سیاره کیوان از آب کمتر می‌باشد و از این بابت در نوع خود در میان دیگر سیارات سامانه خورشیدی یگانه می‌باشد. به علت سرعت حرکت کیوان به دور خود درقطب‌های آن نوعی حالت تختی مشاهده می‌شود در آسمان شب زمین، کیوان به دلیل اندازه بزرگ , دارای جوی درخشان است. زیبایی آسمان کیوان به خاطر نوارهای روشن حلقه‌های اطراف آن و نیز به خاطره قمرهای زیادش است.

 

کیوان از جنبه‌های زیادی شبیه مشتری است، جز اینکه در اطراف آن چندین حلقه شگفت انگیز وجود دارد. جرم کیوان،صد برابر جرم زمین است.

قمرهای کیوان

به دلیل محدودیت‌های فناورانه تا سال ۲۰۰۰ میلادیدانشمندان معتقد بودند که کیوان تنها چهار ماهک (قمر) دارد اما بعدها آشکار شد که تعداد ماهک های کیوان می‌تواند از ۲۰ و حتی ۳۰ هم بیشتر باشد. ماهک‌های کیوان که بمانند خانواده آن می‌باشند هر ساله رو به افزایش است. درسال 2000 ستاره شناسان دوازده ماهک کوچک کیوان راکشف کردند که این به طور موقت کیوان را از نظر شمار ماهک‌ها در جایگاه نخست قرار داد. اما یافته‌های تازه از سوی شپرد و همکارانش باعث شد تا مشتری در این مورد در رده‌ای جلوتر از کیوان باشد. البته ممکن است ماهک‌های بیشتری گرد کیوان در گردش باشند که فاصله زیاد کیوان از ما تشخیص آنها را برای دانشمندان مشکل می‌سازد.۲۰ قمر تاکنون برای کیوان شناسایی شده‌اند، که ۱۳ قمر از زمین و هفت قمر دیگر به‌وسیله کاوشگرهای فضایی کشف شده‌اند. قمرهای کوچک کیوان به شکل سیب زمینی بوده و شکلهای نامنظمی دارند. احتمال می‌رود که قمرهای کوچک‌تر دیگری نیز کشف شوند. سطح بسیاری از قمرها پوشیده ازگودالهای شهاب سنگی است. در سطح میماس، یکی از قمرهای کوچک کیوان، گودالی بزرگی به نام هرشل وجود دارد که ۱۳۰ کیلومتر (۸۱ مایل) وسعت داشته و یک سوم این قمررا پوشانده است.

دانشمند هلندی،کریستین هوینکس (۹۵ – ۱۶۲۹)، در سال ۱۶۵۵ اولین قمر زحل را کشف کرد. تیتان از لحاظ بزرگی دومین ماهک و یکی از سه ماهکی است که در منظومه شمسی دارای جو هستند. احتمال می‌رود که قسمت اعظم آن از سنگ و بقیه ازیخ تشکیل شده باشد. جوی که دائما سطح تیتان را پوشانده است، حاوی نیتروژن و سایر مواد شیمیایی است. تیتان به مانند ستاره‌ای کوچک از قدر ۸٫۳ گرد کیوان می‌گردد، تیتان را می‌توان به آسانی با یک اختربین(تلسکوب) کوچک ۴ اینچی رصد کرد. تیتان هر ۱۶ روز یک بار گرد کیوان می‌گردد و برای یافتن آن کافی استاختربین (تلسکوپ) را به سمت کیوان نشانه روید و در ۸٫۳ باشید.

فاصله ۲ دقیقه قوسی این سیاره به دنباله ستاره‌ای از قدر 8.3 باشید. اختر شناسان به تازگی قمر جدیدی از سیاره زحل را شناسایی کرده‌اند که بسیار کوچک است (حدودآ ۲ کیلومتر). در این صورت تعداد قمرهای زحل به ۲۱ قمر تغییر می‌کند.

 

حلقه‌های کیوان

حلقه‌ها یا کمربندهای کیوان در فاصله ۱۱۲۰۰ کیلومتری آن جای گرفته‌اند. حلقه‌های کیوان از تکه‌های یخ و همچنین تکه‌های سنگ و غبار تشکیل شده‌اند برخی به اندازه یک غبار ریز و برخی به اندازه یک خانه. حلقه‌های کیوان پهن هستند ولی بسیار تخت و نازک. پهنای آن‌ها ۲۸۲ هزارکیلومتر است اما کلفتی آنها تنها یک کیلومتر است. بنابراین هنگامیکه از پهلو به کیوان بنگریم حلقه‌ها تیغه باریکی می‌شوند و دیده نمی‌شوند. مشتری و نپتون و اورانوس هم حلقه دارند اما حلقه کیوان از همه بهتر دیده می‌شود. به باور دانشمندان دلیل درخشانتر بودن حلقه‌های کیوان تازه تر بودن و جوانتر بودن آن هاست. آن‌ها می‌انگارند که این حلقه‌ها در پی نزدیک شدن یک ماهک (قمر) به کیوان و فروپاشی آن ماهک در اثر گرانش کیوان پدید آمده اند. حلقه‌های کیوان به ترتیبی که کشف شده‌اند با حروف الفبا نامگذاری شده اند. ای، بی، سی، دی، ای، اف و جی A B C D E F G در میان حلقه‌ها سه شکاف وجود دارد به نام‌های انکه Encke،کیلر Keeler و مکسولMaxwell. و یک بازه بزرگ به نام شکاف کاسینی. شکاف کاسینی ۴۷۰۰ کیلومتر پهنا دارد.

نخستین کسی که به حلقه رازآمیز پیرامون کیوان علاقمند شدو آن را کشف کرد گالیله بود. او در سال ۱۶۱۰ به این موضوع پی برد و در آغاز بر این باور بود که این حلقه ازجنس جامد می‌باشد. اما امروزه ثابت شده است که این حلقه از قطعات آب یخ زده تشکیل شده است که برخی از آنها در اندازه‌های یک خودروی معمولی می‌باشند. مجموعه گرانش(جاذبه) کیوان و گرانش ماهک های آن حالتی را پدید می‌آورند که این قطعات همواره بصورت حلقه‌های نازک بهدور این سیاره به نظر ثابت ایستاده اند.

شناسایی کیوان

فضاپیمای پایونیر 11 (Pioneer 11) برای نخستین بار در سال ۱۹۷۹ از این سیاره دیدن کرد و پس از آن در سالهای بعد ووییجر (Voyager) یک و سپس ووییجردو. از جمله مواردی که فضاپیمای ووییجر دو در ماموریت خود توانست به آن دست پیدا کند اثبات وجود باد، میدان‌های مغناطیسی، شفق صبحگاهی و همچنین تندرو آذرخش در این سیاره زیبا می‌باشد. سرعت بادهایی که در قسمت استوایی این سیاره می‌وزد به ۵۰۰ کیلومتر بر ثانیه نیز می‌رسد.

شکاف کاسینی

در سال ۱۶۷۵ میلادی (1054 خورشیدی) جووانی دومینکو کاسینی، اخترشناس ایتالیایی، کشف کرد که حلقه کیوان از دو حلقه تشکیل یافته است و میان آن دو جدایی وجود دارد. این جدایی شکاف کاسینی نامیده می‌شود و در اثر کشش گرانشی قمر غول پیکر تیتان بوجود آمده است. بررسی‌های واپسین نشان داده‌اند که در اطراف کیوان، بر روی هم چهار حلقه وجود دارد.درونی‌ترین آنها بسیار کم نور و تقریباً با بالای ابرها در تماس است. قطر حلقه نورانی بیرونی به ۱۴۰۰۰۰ کیلومتر می‌رسد.



:: بازدید از این مطلب : 248
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 9 آذر 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد تسیاری

 مشتری(عربی) یا برجیس(فارسی)، پرجرم ترین سیاره منظومه شمسی ما با چهار قمر با اندازه های سیاره ای و بسیاری قمرهای کوچک تر، برای خود  منظومه ای مینیاتوری است. مشتری سیاره ای گازی و از نظر ترکیبات مانند یک ستاره است. در واقع، اگر حدود ٨٠ برابر بیشتر از جرم اکنونش جرم داشت، به یک ستاره تبدیل می شد.

 

 

 

 

در 7 ژانویه سال ١٦١٠میلادی ، گالیله با تلسکوپ ساده و ابتدایی خود چهار "ستاره" در اطراف مشتری دید. او چهار قمر بزرگ مشتری را که اکنون آیو ، کالیستو، گانیمد و اروپا نامیده می شوند، کشف کرده بود. امروزه این چهار قمر به قمرهای گالیله ای مشهورند.

در ٣٠ سال اخیر اکتشافات بسیاری درباره مشتری و قمرهایش صورت گرفته است که اگر گالیله زنده بود و آنها را می شنید، بسیار شگفت زده می شد. آیو، فعال ترین جرم آتشفشانی منظومه شمسی است. گانیمد بزرگترین قمر منظومه است و تنها قمر شناخته شده ای است که میدان مغناطیسی خودش را دارد. اقیانوس مایعی ممکن است زیر پوسته  یخ زده سطح اروپا نهفته باشد. اقیانوس های یخ زده ای نیز ممکن است زیر سطح گانیمد و کالیستو وجود داشته باشند. فقط در سال ٢٠٠٣ میلادی، ستاره شناسان ٢٣ قمر جدید برای مشتری کشف کردند که تعداد اقمار آن را به ٦٣ عدد، بیشترین تعداد قمر برای یک سیاره در منظومه شمسی، رساند. بسیاری از اقمار کوچک مشتری ممکن است سیارکهایی باشند که در دام گرانش سیاره افتاده اند.

مشتری ظاهری بسیار زیبا با رنگهای گونانگون و پدیده های جوی بسیار دارد. ابرهایی که بیش از سایر قسمت ها به چشم می آیند، از آمونیاک تشکیل شده اند. ملکولهای آب در اعماق وجود دارد و گاهی به شکل نقاطی در ابرهای تازه تشکیل شده به چشم می خورد. "خطوطی" که روی سیاره دیده می شوند، کمربندهای تیره هستند و نواحی روشن با بادهای شدید شرقی-غربی در جو بالایی مشتری، به وجود می آیند. بین این نواحی و کمربندها طوفانهایی وجود دارند که برخی از آنها سالیان سال است که فعال هستند. لکه سرخ بزرگ، طوفان چرخان غولپیکری است که بیش از ٣٠٠ سال رصد شده است. پدیده شفق های قطبی نیز تاکنون چندین بار در آن رخ داده است.

 

 

 

 

ترکیبات شیمیایی مشتری مشابه خورشید است، عمدتا هلیوم و هیدروژن. در اعماق سیاره، فشار و دما بسیار بالا می رود، به گونه ای که هیدروژن گازی در اعماق، به مایع تبدیل می شود. تقریبا در یک سوم راه به سمت مرکز، هیدروژن فلزی به وجود می آید که رسانای جریان الکتریکی است. در این لایه الکتریکی، میدان مغناطیسی قوی مشتری با جریان های الکتریکی که چرخش سریع سیاره آنها را به وجود آورده است، جمع می شود. در مرکز، احتمالا فشار زیاد موجب به وجود آمدن هسته جامدی از سنگ و یخ به ابعاد زمین، شده است. بطور کلی:

سیارات گازی دارای هسته ای از جنس صخره(Rock ) سپس لایه ای از هیدروژن فلزی مایع  وسپس اقیانوسی از هیدروژن وهلیم مایع وآخر از همه جوی تشکیل شده از هیدروژن وهلیم هستند.

میدان مغناطیسی قوی مشتری تقریبا ۲۸/۴ گاوس وبیست برابر میدان مغناطیسی سیاره زحل است.این میدان قوی ناشی از جریانات الکترونی در قسمتهای بیرونی هسته یاره که به شکل هیدروژن فلزی است تولید می شود.این میدان در سال ۱۹۵۰ توسط مشاهدات رادیویی ودر سال ۱۹۷۳ توسط فضاپیمای پایونیر ۱۰ کشف گردید. دسته ای از ذرات باردار در مغناط کره مشتری، ناحیه ای که خطوط میدان مغناطیسی در اطراف سیاره از یک قطب تا قطب دیگر را پو شانده اند، به دام افتاده اند. قمرها و حلقه های مشتری در پوششی از الکترون ها و یونهای به دام افتاده در میدان مغناطیسی سیاره، قرار گرفته اند. مغناط کره مشتری، شامل این ذرات و میدانها، ١ تا ٣ میلیون کیلومتر به

سمت خورشید و بیش از 1 میلیارد کیلومتر در پشت مشتری، تا مدار زحل، کشیده شده است.

    حلقه های مشتری                                       

 

فضاپیمای ویجر ١ ناسا در سال ١٩٧٩میلادی حلقه های مشتری را به عنوان سومین سیاره دارای حلقه بعد از زحل واورانوس کشف کرد: حلقه اصلی مسطح و حلقه داخلی ابر مانند که هاله نامیده می شود، هر دو از ذرات کوچک و تیره رنگی تشکیل شده اند. حلقه سوم که به علت شفافیتش به نام gossamer معروف است، در واقع سه یا دو حلقه از ذرات میکروسکوپی یابزرگتر رها شده از آمالته آ (Amalthea)، تبه (Thebe) و آدراسته آ (Adrastea)و متیس هستند. حلقه های مشتری احتمال دارد حاصل غبار ناشی از برخورد شهابواره های فضای میان سیاره ای با این چهار قمر کوچک داخلی سیاره، باشند. حلقه اصلی احتمالا از قطعات سنگی ناشی از برخوردهای شهابسنگ سرگردان با قمر متیس (Metis) تشکیل شده است. حلقه های کم فروغ مشتری فقط زمانی دیده می شوند که نور خورشید از پشت بر آنها بتابد. برای کسب اطلاعات درباره نامگذاری حلقه هابه آدرس زیر مراجعه نمایید:

 

 ذرات تشکیل دهنده حلقه هااز جنس ترکیبات کربنی و سیلیکاتی (مانند مواد تشکیل دهنده همان چهار قمر نام برده)بوده ورنگ آنها به قرمزی می گراید.

در دسامبر سال ١٩٩٥میلا دی فضاپیمای گالیله متعلق به ناسا کاوشگری را به درون جو مشتری انداخت که برای اولین بار نمونه هایی را از جو مشتری آزمایش کرد. این کاوشگر پس از حدود یک ساعت سقوط و کاوش در جو مشتری بر اثر فشار لایه های جوی منهدم شد. پس از پرتاب کاوشگر، فضاپیمای گالیله چندین سال به بررسی و مطالعه مشتری و قمرهای آن پرداخت. زمانی که گالیله ٢٩ امین دور گردش خود را به دور مشتری آغاز کرده بود، فضاپیمای کاسینی-هویگنس به نزدیکی مشتری رسیده بود تا از گرانش آن برای رسیدن به زحل کمک بگیرد. هر دو فضاپیما داده های هم زمانی از مغناط کره، باد خورشیدی، حلقه ها و شفق های مشتری گرفتند.


 

منبع : http://www.nojoum.com/Pages/Jupiter.aspx?View=Default

 



:: بازدید از این مطلب : 211
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 9 آذر 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد تسیاری

مریخ(عربی) یا بهرام (فارسی)چهارمین سیاره منظومه شمسی و  آخرین سیاره سنگی است که بر گرد خورشید می چرخد. در طول تاریخ بشر همواره این سیاره در کانون توجهات نجومی بوده است. برای مثال بابلیان قدیم حرکات این نور قرمزسرگردان آسمان شب را دنبال کردند و نام nargel  یا  نام خدای جنگ را برآن گذاشتند.در همان زمان رومی ها بخاطر گرامیداشت خدای جنگشان اسم کنونی آنرا انتخاب کردند. یونانی ها نیز این سیاره را آرس که بیانگر خدای جنگ آنان است می نامیدند. این سیاره نزد کسانی که به آسمان می نگریستند مظهر جنگ و خون بود.

 

 

 

این سیاره در یک مدار بیضی شکل و با سرعتی حدود 1/24 کیلومتر در ثانیه  به دور خورشید می چرخد که اوج یا دورترین فاصله آن از خورشید  2۵۸ میلیون کیلومتر و در حضیض یانزدیکترین فاصله ۲۰۸ میلیون کیلومتر از خورشید فاصله می گیرد. ولی به طور متوسط 228 میلیون کیلومتر از خورشید فاصله دارد. این سیاره همسایه بعدی زمین است که گاهی به ما نزدیک می شود و به حدود ۵۸ میلیون کیلومتری ما می رسد و گاهی در آن سوی خورشید به فاصله ۴۰۳ میلیون کیلومتری از ما قرار می گیرد. از جهاتی هم شبیه زمین است و یک شبانه روز آن حدود۲۴   ساعت و۴۳  دقیقه  طول می کشد.اگر هرشب در یک ساعت خاص مریخ را رصد کنید حدود ۳۳ شب وقت لازم است تا بتوانید کل سیاره را رصد کنید. محور گردش آن نسبت به خط عمود حدود 24 درجه است. هر یک سال آن معادل 2 سال (687 روز) زمینی است و قطر آن حدود 6794 کیلومتر است (جالب است بدانید مساحت مریخ با مساحت خشکیهای زمین تقریبا برابر است.) به علت دوری از خورشید حداقل دمای آن به 100 درجه زیر صفر و حداکثر آن به 27 درجه سانتیگراد می رسد.

سرعت گریز از سطح آن 5 کیلومتر بر ثانیه است. جو آن 200 مرتبه از جو زمین رقیق تر است و فشار این جو رقیق حدود پنج میلی بار است(فشار جو زمین بیش از 1000 میلی بار است).هسته سیاره بصورت ترکیبی از آهن وسیلیسیم وجنس جبه نیز از سیلیسیم می باشد.

بهترین زمان رصد مریخ زمانی است که با زمین در حالت مقابله باشد در این وضعیت فاصله بین دو جرم به حداقل رسیده ومی توان عوارض سطحی سیاره را با تلسکوپهای آماتوری نیز مشاهده کرد.این وضعیت هر ۲۶ ماه یکبار تکرار می شود و۳ ماه قبل و۳ ماه بعد ازاین تاریخ است که  سیاره ارزش رصد کردن پیدا می کند ودر بقیه روزها اندازه آن بسیارکوچک است.

البته با توجه به بیضوی بودن مدار دو سیاره زمین و مریخ در هر مقابله فاصله بین دو جرم متفاوت است بنابراین بعضی از مقابله ها از بقیه باارزش تر هستند.در ضمن بدلیل همین بیضی بودن مداری در چرخش بدور خورشید حداقل فاصله بین دو سیاره معمولا" چند روز قبل یا بعد از مقابله رخ می دهد.

زاویه محور دوران مریخ با صفحه منظومه شمسی 28 درجه است و سمت شمال این محور در حال حاضر به سوی ستاره دنب می باشد.این زاویه بین 9/15 تا 2/35 درجه متغییر بوده وسمت محور دوران با دوره تناوب 51000 سال زمینی یک دور کامل می چرخد.

                               حرکت رجعی(بازگشتی):

در حالیکه زمین به حالت مقابله با این سیاره می رسد(مانند بقیه سیارات بیرونی ) وبعد از عبور از آن حالت به نظر می رسد که این سیاره حرکت عادی به سمت شرق خود در زمینه ستارگان  را متوقف کرده وبه سمت غرب برمی گردد بعد از مدتی دوباره متوقف شده وحرکت عادی خود به سمت شرق را آغاز می کند.این حرکت ویژه سیارات بیرونی ناشی از این است که زمین در مدار دور خورشید سریعتر از آنها حرکت می کند.در حالیکه زمین از آنها سبقت می گیرد به نظر می رسد که مانند اتومبیلی در اتوبان از زمین عقب می مانند وبه عقب بر می گردند ولی بعد از اینکه فاصه زمین با آنها بیشتر شد (برای مثال بعد از گذشت دو ماه ) به نظر می رسد که حرکت عادی خود را آغاز می کنند.

 

                                         ترکیبات جوی:

در جو آن گازهای دی اکسید کربن (با درصد۳/۹۵ )، اکسیژن (با درصد ۱۵/۰ )، نیتروژن با درصد۷/۲و کمی بخار آب(با درصد ۰۳/۰ ) و گازهای بی اثر(مانند آرگون با درصد ۶/۱ )وجود دارد.

                    مهمترین عوارض سطحی:

مریخ دارای کوه آتشفشانی عظیم الجثه ای است که المپیوس(Olympus Mons ) نام دارد. این کوه بزرگترین کوه آتشفشانی در منظومه شمسی است. وسعت المپیوس در حدود 600 کیلومتر،ارتفاع آن از دشتهای مجاور24 کیلومتر و قطر دهانه آتشفشانی آن ۸0 کیلومتر است.علاوه بر این دره ای با طول ۴۰۰۰ کیلومتر وعمق ۷ کیلومتر بانام Valles Marineris (این دره احتمالا درچند میلیارد سال پیش زمانی که سیاره در حال سرد شدن بوده بوجود آمده است )و دهانه ای برخوردی بزرگ با قطر۲۰۰۰ وعمق ۶ کیلومتر با نام Hellas Planitiaدر سطح مریخ وجود دارد.در سطح سیاره منطقه ای پهناور وجود دارد با نام mare acidalium  که تصور می شود زمانی دارای آب بوده است.کشف بعضی از مواد معدنی شامل مولکولهای آب گواه این هستند.

وجود جو٬ کلاهک های قطبی٬ تغییرات اشکال روشنایی وتاریکی ها بر سطح آن وبطور کلی داستان معروف کانالهای مریخی باعث شد تعداد زیادی از منجمان ودانشمندان آنرا سیاره ای مانند زمین بپندارند وحتی زندگی موجوداتی مانند انسان را بر سطح آن جاری می دانستند.بعد از گذشت حدود سه دهه٬ فضاپیماهای روباتیک٬ مدار گردها ٬مریخ نورد ها تمام این نظرات را باطل اعلام کرده اند.

              نامگذاری عوارض سطحی :

 

همانطور که می دانید روشنایی یک جسم بازتاب کننده نوری، آلبدو یا ضریب بازتاب و نواحی تاریک وروشن سطحی اجرام نیز عوارض آلبدویی نامیده می شوند.بکمک فضاپیماها ودیگر ماهواره های مخصوص نقشه برداری از مریخ مشخص شده که در مریخ بعضی از این عوارض٬ نواحی توپوگرافیکی نیستند فقط ناشی از اختلاف رنگ میان نواحی مجاور ناشی از اختلاف مواد تشکیل دهنده سطحی هستند.در حالیکه نواحی ای نیز وجود دارند که ناشی از عوارض طبیعی سیاره هستند.

بنابراین این سیاره دارای دو نوع نقشه با نامگذاریهای متفاوت است آنهایی که بر اساس عوارض مشاهده شده از زمین تعریف شده اند وآنهایی که بر اساس نقشه برداریهای دقیق از نزدیک تهیه شده اند.بر این اساس عوارضی  وجوددارند که دارای دو نام قدیمی وجدید می باشند .برای مثال دریای  Mare Sirenum  به Terra Sirenum  به معنای سرزمین Sirens  تغییر نام داده است. بسیاری از رصد کنندگان مریخ هنوز تمایل دارند از نامگذاریهای قدیمی استفاده کنند چراکه این نامهاهستند که بیانگر ظاهرعوارض قابل مشاهده از روی زمین هستند .

 

 

 

 

 

 

                       ابرهای مریخی:

 

ابرهای مریخ عموما" از غبار٬ مه٬ شبنم ودیگر ذرات تشکیل شده ودارای رنگهای متفاوتی هستند.در حالیکه جو سیاره بیشتر از دی اکسید کربن تشکیل شده اما موجودی ذرات آب سیاره هم می توانند با سرد و منقبض شدن ،ابر بوجود بیاورند.

1-ابرهای سفید: این ابرها بیشتردر نواحی میانه واستوایی بویژه بین فصلهای بهار وپاییز دیده می شوند.این ابرها پدیده ای روزانه هستند در اول صبح تشکیل شده وبا افزایش دما در میانه روز ازبین می روند.این ابرها در نیمکره ای که پوشش قطبی آن در حال ذوب شدن است بیشتر به چشم می خورند.

2-ابرهای سفید –آبی :این ابرها معمولا" باابرهای سفید شکل می گیرند والبته بعضی مواقع تشخیص آنها مشکل است.عقیده بر این است که این ابرها در ارتفاع های پایین جو سیاره شکل می گیرندواحتمالا" مه وشبنم سطحی هستند.

3- ابرهای زرد رنگ: این ابرها معمولا" زمانی که سیاره در حضیض مداری یعنی زمانی که با خورشید کمترین فاصله را دارد وگرمای خورشید موجب صعود بادهایی که ذرات غبار سطحی را به همراه دارند میشود بوجود می آیند. در حالیکه این ابرها کوچک وبا عمر کم هستند در بعضی موارد حتی می توانند کل سطح سیاره را دربر بگیرند .این ابرها معمولا در نواحی Hellas Planitia   و Serpentis Mare شکل می گیرند٬البته می توان انتظار شکل گیری آنها را در نواحی  Chryse٬Solis Lacus ٬ Lsidis Regio   و Aeria  داشت.

4-ابرهای دابلیو شکل: این ابرها با نواحی آتشفشانی سیاره مانند Olympus Mons ٬Pavonis Mons ٬ Ascraeus Mons  و Arsia Mons  همراه هستند معمولا" بزرگ بوده وسریع حرکت می کنند.

 

                             طوفانهای غباری:

 این طوفانها در هرزمانی می توانند رخ دهند اما در زمانی که مریخ در حضیض مداری باشد وگرمای خورشید موجب وقوع بادهای سریع السیرسطحی می شود بیشتر رخ می دهند. این طوفانها می توانند مقطعی بوده ویا کل سیاره را دربربگیرند وموجب ناپدید شدن عوارض سطحی سیاره از دید زمینیان شوند.گفتنی است برای مشاهده عوارض سطحی سیاره مناسب است که از فیلترهای ویژه رصد مریخ استفاده نمود.

 

 

قطبهای مریخ

در سال 1666 میلادی جیووانی دومینیکو کاسینی ستاره شناس ایتالیایی و متصدی رصدخانه لویی چهاردهم در پاریس نواحی سفید رنگی را در قطبهای مریخ کشف کرد. بعد ها مشاهدات ویلیام هرشل این کشف را تایید کرد و مشخص شد که نواحی سفید رنگ در واقع پوششهای قطبی مریخ اند. این پوششها درست همانند پوششهای یخی زمین رشد می کنند و طی یک سال مریخی به تدریج تحلیل می روند. هرشل تصور می کرد که ساکنان مریخ در شرایطی نظیر شرایط حاکم بر زمین با چهار فصل و روزهایی تقریبا" برابر با روزهای زمین زندگی می کنند. پوشش یخی قطب جنوب مریخ بزرگتر از پوشش قطب شمالی است اما گهگاهی تغییراتی نیز دارد و گاهی به دو یا چند قسمت جداگانه تقسیم می شود علاوه بر این می تواند در فصل بهار حتی ناپدید شود.دربعضی از مقابله های مریخ با زمین بعلت زاویه کشیدگی محور آن، قطب جنوب مریخ بخوبی آشکار است.تغییرات قطب شمال مریخ کمتر ازقطب جنوب است البته تغییرات آن مانند قطب جنوب قابل پیش بینی نیست بهمین دلیل رصد آن جذاب تر است.در بعضی از روزها بویژه در فصل پاییز مریخی بر فراز قطب شمال مریخ چیزی شبیه آب یا مه تشکیل شده وناپدید می شود.بزرگ شدن پوشش قطب شمال با افزایش مه رابطه مستقیم دارد.

 

طیف سنج مادون قرمز   مارینر9 مشخص کرد که دمای سیاره مریخ در استوا حداکثر17 درجه سانتیگراد و در نواحی قطبی حداقل 120 درجه سانتیگراد زیر صفر است. هنگامی که سیاره در نقطه اوج مداری خود قرار دارد در نیمکره جنوبی زمستان است که سردتر از زمستان نیمکره شمالی است. پوشش یخی زمستانی در جنوب می تواند تا عرض جغرافیایی 55 درجه جنوبی امتداد یابد. هنگامی که سیاره به خورشید نزدیک می شود نواحی شمالی زمستان گرمتری دارند. در این صورت پوشش یخی زمستانی فقط می تواند تا عرض جغرافیایی 65 درجه شمالی برسد. در تابستان زمانی که با افزایش دما دی اکسید کربن منجمد(یخ خشک) به بخار تبدیل می شود پوششهای یخی نیز ذوب می شوند. دانشمندان معتقدند که یخهای قطب جنوب از دی اکسید کربن تشکیل شده اند. این یخها بر خلاف دی اکسید کربن برفکی که پایداری کمی دارد دیر ذوب می شوند. قطر پوشش قطب جنوب در اوج گرمای تابستان نیمکره جنوبی به 300 کیلومتر می رسد. قطر پوشش قطب شمال خیلی بیشتر است و هرگز کمتر از هزار کیلومتر نمی شود. دماهای اندازه گیری شده در قطب شمال نشان می دهد که پوشش یخی تابستانی باید از آب یخ زده تشکیل شده باشد. زیرا در این زمان دما از نقطه انجماد یخ خشک بالاتر است. به علاوه تجمع بخار آب بر روی پوشش یخی نیمکره شمالی به هنگام تابستان نشان می دهد که در این منطقه آب یخ زده وجود دارد.

 

قمرهای مریخ

در سال 1877 میلادی هنگامی که شیپارلی به دقت در حال ترسیم کانالها بر روی نقشه هایش بود یک ستاره شناس آمریکایی به نام آسف هال نیز در حال مشاهده مریخ بود. او از نوعی تلسکوپ انعکاسی جدید 66 سانتیمتری واقع در رصدخانه نیروی دریایی ایالات متحده در شهر واشنگتن استفاده می کرد.ستاره شناسان سالها به دنبال قمرهای مریخ بودند. یوهان کپلر در قرن هفدهم میلادی اعلام کرده بود که مریخ باید دو قمر داشته باشد. او معتقد بود که در ورای منظومه شمسی یک الگوی ریاضی نهفته است. طبق این الگو تعداد قمرهای سیاراتی که پس از زمین قرار دارند باید افزایش یابد. به این ترتیب که تعداد آنها هر دفعه باید دو برابر شود. با توجه به این که زمین دارای یک قمر است و در زمان کپلر تصور می شد که سیاره مشتری چهار قمر دارد بنابراین طبق ریاضیات حاکم بر این تئوری مریخ باید دو قمر داشته باشد.

آسف هال در ابتدای اوت 1877 میلادی مشاهدات طاقت فرسایی را برای یافتن اقمار مریخ آغاز کرد. در آن زمان نزدیکی مریخ به زمین مشکلاتی را ایجاد می کرد. مریخ آنقدر نزدیک بود که به هنگام مشاهده آن توسط تلسکوپ درخشندگی قابل توجهش اشکالاتی را در رصد این سیاره ایجاد می کرد. هال در یازدهم اوت متقاعد شد که چیزی نمی تواند بیابد. ولی همسرش به او اصرار کرد که بار دیگر نگاه کند. بالاخره در آن شب او متوجه چیزی شد. آن جرم آسمانی خیلی کوچک بود ولی قطعا" وجود داشت. بعد از مدتی آسمان ابری شد.

در شانزدهم اوت آسمان دوباره صاف شد و هال توانست قمر مریخ را به وضوح مشاهده کند. در روز هفدهم اوت هال با پیدا کردن قمر دوم مریخ به هیجان آمد. به این ترتیب نظریه دو برابر شدن اقمار درست به نظر می رسید. دانشمندان همچنان تصور می کردند که سیاره مشتری دارای چهار قمر و سیاره زحل دارای هشت قمر است. اما آنها در سال 1892 میلادی قمر پنجم مشتری و در سال 1898 میلادی قمر نهم سیاره زحل را کشف کردند. اکنون آشکار شده بود که تعداد اقمار سیارات مطابق نظر کپلر نیست.

آسف هال اقمار مریخ را به صورت نقاطی نورانی و متحرک مشاهده کرد. ولی تصاویری که در سال 1969 میلادی توسط فضاپیمای مارینر و در سال 1975 توسط وایکینگ ارسال شد نشان داد که اقمار دوقلوی مریخ ظاهری بسیار ناهنجار و بی قاعده دارند. هال این اقمار را به افتخار اسبهای کالسکه خدای جنگ در افسانه یونان فوبوس (به معنای خدای ترس) و دیموس (به معنای خدای وحشت) نامید.

آسف هال نتوانست اندازه اقمار مریخ را تعیین کند. اما مشاهدات بعدی نشان داد که طول قمر بزرگتر مریخ یعنی فوبوس تقریبا" 27 کیلومتر است. فوبوس خیلی به مریخ نزدیک است و دریک مدار دایره ای شکل و به  فاصله 9380 کیلومتری آن قرار دارد. نزدیکی زیاد باعث می شود که این قمر با سرعت زیادی حول مریخ بچرخد. به طوری که هر چرخش کامل آن 7 ساعت و 51 دقیقه طول می کشد.

دیموس هم مانند فوبوس دارای یک مدار دایره ای شکل است ولی در فاصله 23500 کیلومتری مریخ قرار دارد. طول دیموس در حدود 15 کیلومتر است و 31 ساعت و 5 دقیقه طول می کشد تا یکبار به دور مریخ بچرخد.فوبوس و دیموس هر دو خاکستری رنگند و به خاطر وجود دهانه های آتشفشانی شبیه شهاب سنگهای آبله گون اند. این دو قمر هم مانند قمر زمین بدلیل پدیده قفل شدگی گرانشی همیشه یک روی خود را به مریخ نشان می دهند.

شهاب سنگهای مریخی

 

عقیده بر این است که حداقل۳۴ شهاب سنگ غیر عادی کشف شده بر سطح زمین که با نام شهابسنگهای SNC هم شناخته می شوند ،در واقع تکه هایی از مریخ بوده اند که بر اثر برخوردهای شدید  سنگی یا شهابی از سیاره قرمز جدا شده ودر دام جاذبه زمین گیر افتاده اند این عقیده باوجود شهابسنگهایی که بهمین طریق از سطح ماه به سطح زمین آمده اند تقویت شده است.یک نمونه از شهابسنگهای مریخی شهاب سنگ معروف ALH 84001  با عمری بیش از چهارونیم میلیارد سال می باشد .در تابستان 1996 یک تیم پژوهشی ناسا در مرکز فضایی جانسون اعلام کردند که شواهدی از وجود حیات ابتدایی در این سنگ یافته اند.کارشناسان این تیم عقیده داشتند اولین مولکولهای ارگانیک واصلی که به نظر می رسید دارای منشاء مریخی باشند٬ چندین ترکیب معدنی که از ویژگیهای فعالیت زیستی بوده واحتمالا" میکروفسیل ها(فسیل هایی بسیار ریز) از ساختار باکتری شکل اولیه را درون سنگ مریخی یافته اند.نتایج کار این گروه هنوز بطور قطعی اثبات نشده است.سن این شهابسنگها کمتر از 2 میلیارد سال تخمین زده شده است.ترکیب ساختمانی آنها نشاندهنده این است که در جریانات بازالتی مواد مذاب یا lava  ودر نتیجه فعالیت آتش فشانی شکل گرفته اند.این شهاب سنگها در سه گروه با نامهای شرگوتیت(Sherogottites) ناخلایت وچاسییگنی(Chassigny)یا SNC .کشف گاز حبس شده درون این شهابسنگها یکی از نشانها های مریخی بودن آنها به حساب می آید.ترکیب ایزوتوپیک این سنگها تشابه بسیار زیادی با ترکیب جو مریخ دارد.

 

کاوش های مریخی

بین سالهای 1963 تا 1974 میلادی کاوشگرهای بسیاری از طرف روسها و آمریکایی ها به سوی سیاره مریخ فرستاده شدند و تعدادی از این کاوشگرها در انجام ماموریت خود ناکام ماندند و تعدادی دیگر توانستند  ماموریت خود را با موفقیت انجام دهند.

در بیستم اوت سال 1975 میلادی فضاپیمای وایکینگ 1 که توسط ایالات متحده آمریکا طراحی و ساخته شده بود به فضا پرتاب شد. نخستین هدف این فضاپیما کشف حیات در سطح سیاره مریخ بود.

به دنبال آن فضاپیمای وایکینگ 2 در نهم سپتامبر همان سال به فضا پرتاب شد. این دو فضاپیما تقریبا" یک سال بعد به مریخ رسیدند و تا زمان انتخاب یک محل مناسب برای فرود در مداری در اطراف مریخ قرار گرفتند. این دو فضاپیما هنگامی که در جستجوی یک محل مناسب برای فرود بودند عکسهایی را به زمین ارسال کردند.

یک ماه پس از ورود به مدار مریخ بالاخره یک محل فرود مناسب برای فضاپیمای وایکینگ 1 انتخاب شد. مریخ نشین فضاپیمای وایکینگ 1 تقریبا" 10 دقیقه پس از ورود به جو مریخ به آرامی فرود آمد. محل فرود در 4/24 درجه شمال قطب مریخ واقع شده بود. 45 روز بعد وایکینگ 2 در آن سوی سیاره 7500 کیلومتر دورتر از وایکینگ 1 در 9/47 درجه شمالی به آرامی فرود آمد. هنگامی که مریخ نشینها از فضاپیما های خود جدا شدند ابتدا سرعت آنها توسط هشت موتور از مدار خارج کننده راکت کند شد. در این مدت یک محافظ حرارتی کپسول را در مقابل اصطکاک ناشی از ورود به جو مریخ محافظت می کرد. هنگامی که سرعت فرود از 16 هزار کیلومتر بر ساعت به حدود هزار کیلومتر بر ساعت کاهش یافت یک چتر باز شد. در ارتفاع هزار متری چتر دور انداخته شد و یک سری هشت تایی از موتورهای راکت مریخ نشین سرعت فرود را باز هم کاهش دادند. در این لحظه سرعت فرود هر یک از مریخ نشینها فقط 8/8 کیلومتر بر ساعت بود.

هر دو مریخ نشین به دوربینهایی با قابلیت عکاسی پی در پی ،بیلهای مکانیکی و دستگاههایی جهت آنالیز شیمیایی و زیست شناسی نمونه های برداشته شده از سطح مریخ مجهز بودند. آنها تصاویر مربوط به طبیعت متروکه ،عوارض صخره ای و مناطق تپه شنی حاصل از وزش بادهای مریخی اطراف محل فرود وایکینگ 1 را به زمین ارسال کردند. اما آنها در انجام ماموریت اصلی خود که کشف حیات در سطح این سیاره بود ناکام ماندند.

پروژه وایکینگها بعنوان اولین وسایل ساخته دست بشر برای فرود آرام بر سطح یک سیاره  به حساب می آمدند.زمان مفید کاری چهار فضاپیمای وایکینگ از 90 روز پیش بینی شده فراتر رفت.نتایج نسبتا" مفیدی از عملیات آنها بدست آمد ونهایتا" ناسا پایان پروژه را در تاریخ 21 می 1983 اعلام کرد.

بعنوان نتایج این پروژه میان سیاره ای اعلام شد که تغییرات دمایی جو سیاره بسیار کم است بعنوان مثال بالاترین دمای ثبت شده توسط  هردو مریخ نشین 21- درجه سانتیگراد وپایین ترین دما نیز 124- درجه سانتی گراد گزارش شد.نتایج بدست آمده ازاین پروژه همچنین نشان میدادند که جو سیاره بطور عمده ای از گازکربنیک تشکیل شده است.نیتروژن آرگون اکسیژن ودر حدی ناچیز نئون٬ زنون وکریپتون نیز وجود دارد.جو سیاره شامل مقادیری اندک آب هم می باشد که مقدار آن تنها به یک هزارم مقدار آب در جو زمین می رسد.حتی این مقادیر ناچیز هم می تواند متراکم شده و ابرهایی را بر فراز جو تشکیل دهد وحتی می تواند موجب تشکیل مه صبحگاهی شود.هم چنین شواهد نشان می دادند که سیاره در گذشته جو چگال تری داشته که باعث جریان یافتن آب مایع بر سطح آن شده است.عوارضی فیزیکی شبیه به بستر رودخانه ها تنگه ها وخطوط ساحلی دریاها اشاره به وجود رودخانه هایی بزرگ وحتی دریاهایی داشته است.

 

موج جدید کشفیات مربوط به این سیاره از سال 1996 آغاز شد .در این سال ناسا ماموریت نقشه بردار مریخ(Mars Global Surveyor) را از ایستگاه نیروی هوایی کیپ کاناورال در فلوریدا آغاز کرد.این فضاپیما در 12 سپتامبر سال 1997 به سیاره رسید.بعد از گذشت 1.5 سال تصحیحات مداری از مداری بیضی کشیده به مداری دایروی٬ ماموریت نقشه برداری خود را در مارس 1999 شروع کرد.با استفاده از یک دوربین فوق حساس سیاره را از ارتفاع پایین در یک مدار قطبی که یک سال مریخی( که در حدود دو سال زمینی است) طول کشید نقشه برداری نمود.این فضاپیما بعد از ارسال حجم بسیار زیاد اطلاعات در باره سطح و جو سیاره در سال 2001 فعالیتش را به پایان رساند.

ناسا در سال 1996 فضاپیمایی دیگر را نیز با نام Mars Path Finder  به معنای راهیاب مریخ به سوی آن ارسال کرد.هدف از ارسال آن آزمایش روبات های مجهز مریخ نورد  ارزان قیمت با فناوری بالا بود.راهیاب مریخ طی یک فرود غلطشی وبا استفاده از کیسه های هوایی جهت فرود بر سطح سیاره نشست تصاویری دقیق از محل فرود خود ارسال نمود وتوانست تحلیل های شیمیایی مفیدی را از نزدیکترین سنگها ولایه های محل فرود انجام دهد.نتایج این پروژه نشان میدادند که مریخ زمانی گرم ومرطوب بوده است.اکنون این سئوال مطرح شده بود که آیا در گذشته با وجود آب بر سطح آن وجو غلیظ تر زندگی می توانسته بوجود بیاید یا خیر؟

در 11 دسامبرسال 1998 ناسا یک مدار نورد(Mars Climate Orbiter) با هدف مطالعات  آب وهوا شناسی مریخ روانه آن کرد.این مدار نورد به تحقیقات آب وهوایی میان سیاره ای وبه جمع آوری اطلاعاتی جهت ارسال مریخ نشین قطبی (Mars Polar Lander) پرداخت.این مدار نورد طی یک شیرجه به نواحی غلیظ جو مریخ آتش گرفته ونابود شد.

مریخ نشین قطبی هم در سال 1999 توسط یک موشک دلتا 2 به سمت مریخ پرتاب شد.برنامه ریزی شده بود که در این پروژه یک روبات سطح نشین در منطقه ای قطبی در جنوب سیاره فرود بیاید به همراه آن دو کاوشگر عمقی بانام deep space 2 وجود داشت.متاسفانه در تاریخ 3 دسامبر به سیاره رسید وبطور مرموزی گم شد.

بدنبال آن ناسا  فضاپیمای اودیسه مریخ(Mars Odyssey) را در 7 آوریل 2001 به سیاره قرمز فرستاد.وسایلی با هدف مطالعه سطح سیاره  کشف آب ومحیط یونیده اطراف سیاره در مدار نورد نصب شده بود.اودیسه در تاریخ 24 اکتبر سال 2001 به سیاره رسید ودر مدار مناسب قرار گرفت.با کمک پدیده ترمز هوایی توانست در مداری نزدیک دایروی حول قطبی قرار بگیرد.از ژانویه سال 2002 به اندازه گیری های علمی پرداخت.کار اصلی آن در اواخر تابستان 2004 ادامه یافت از آن به بعدتا تاریخ اکتبر سال 2005 از آن به عنوان یک ماهواره مخابراتی رله ای جهت ارسال اطلاعات از مریخ نورد تحقیقاتی مریخ یا Mars Exploration Rover به زمین استفاده شد.

در تابستان سال 2003 ناسا دو مریخ نورد مشابه به سطح مریخ فرستاد.اسپریت (MER-A) در دهم ژوئن سال 2003 توسط یک موشک دلتا 2 از پایگاه هوایی کیپ کاناورال به فضاپرتاب شد ودر تاریخ 4 ژانویه 2004 با موفقیت بر سطح مریخ فرود آمد.آپورجونیتی یا مریخ نورد فرصت (Opportunity)یا MER-B  را در 7 ژولای 2003 توسط موشک دلتا 2 به فضاپرتاب شد ودر تاریخ 25 ژانویه سال 2004 بر سطح آن فرود آمد.هردو آنها با استفاده از نتایج آزمایشات موفق رهیاب مریخ در استفاده از کیسه های هوایی جهت فرود در سطح فرود آمدند.

در سال 2003 ناسا در پروژه ای با نام مارس اکسپرس (Mars Express) با همکاری با آژانس فضایی اروپا وآژانس فضایی ایتالیا فضاپیمایی را روانه سیاره کرد که در دسامبر همان سال به مریخ رسید وشروع به اندازه گیری های جوی وسطحی سیاره از یک مدار قطبی نمود.این فضاپیما شامل یک سطح نشین کوچک با نام بیگل دو بود (بیگل نام کشتی تحقیقاتی چارلز داروین بود که با آن به تحقیقات گسترده ای دست زد.)متاسفانه پس از فرود بیگل دو بر سطح مریخ آژانس فضایی اروپا نتوانست با آن ارتباط برقرار کند واز دست رفت.علیرغم آن مارس اکسپرس توانست با موفقیت به کارهای در نظر گرفته شده بپردازد.

در تاریخ 12 اوت سال 2005 ناسا یک فضاپیمای جدید ودقیق را با نام Mars Reconnaissance Orbiter(MRO) را راهی سیاره کرد.هدف آن بررسی دقیق تر مناطقی بود که توسط نقشه بردار کره مریخ و اودیسه 2001 انتخاب شده بودند.دقت عکسبرداری آن به 0.2 تا 0.3 متر می رسید.احتمالا" از سال 2009 ناسا برنامه ای گسترده را برای ایجاد آزمایشگاههایی دائمی بر سطح مریخ شروع خواهد نمود.در این برنامه انواع مریخ نورد های جدید کاوشگرهای عمقی روباتهای هوشمند و.... مورد آزمایش قرار خواهند گرفت.

ناسا در نظر دارد از سال 2014 برنامه ساخت وبررسی فضاپیماهای قابل برگشت از مریخ را نیز آغاز کند.



:: بازدید از این مطلب : 432
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : یک شنبه 9 آذر 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد تسیاری

سومین سیاره منظومه شمسی.کره ای خاکی که بدلیل فاصله مناسب با خورشید و با داشتن جو مناسب وآب پذیرای حیات می باشد.زمین یک قمر طبیعی به نام ماه وهزاران قمر  یا ماهواره مصنوعی دارد .

زمین، سیاره مادر ما، تنها سیاره ای در منظومه شمسی است که حیات در آن دیده می شود. هر آنچه برای زنده ماندن و ادامه حیات به آن نیاز داریم، در زیر پوشش نازکی از جو، که ما را از محیط غیرقابل حیات بیرون جدا می کند، وجود دارد. زمین از ساختار فعّال و پیچیده ای تشکیل شده است که هنوز هم با دانش قرن بیست و یکم چندان پیش بینی شدنی نیستند. مجموعه هوا، آب، خاک و حیات، شامل انسان ها، دنیای در حال تغییری را ساخته اند که می کوشیم آن را بشناسیم.

 

دیدن زمین، از نقطه ای در فضا، کمک می کند که همه ایندرباره  سیاره را یک جا ببینیم. دانشمندان در سراسر دنیا، با در میان گذاشتن اطلاعات با یکدیگر، به اکتشافات بسیاری زمین رسیده اند.

برخی از حقایق، کاملاً شناخته شده اند. برای مثال، زمین سوّمین سیاره از خورشید و پنجمین سیاره بزرگ منظومه شمسی است. قطر زمین فقط چند صد کیلومتر از زهره بیشتر است. به علّت انحراف محور چرخش زمین به دور خود (٥/٢٣ درجه نسبت به حالت عمود بر صفحه مداری زمین یا صفحه منظومه شمسی) ، در آن چهار فصل به وجود آمده است. اقیانوس ها با عمقی حداقل ٤ کیلومتر، ٧٠ درصد این سیاره را پوشانده اند. آب فقط دربازه کوچکی از دما (٠ تا ١٠٠ درجه سانتی گراد) به شکل مایع وجود دارد. این بازه دمایی، به خصوص در زمانی که با بازه های دمایی در منظومه شمسی مقایسه می شود، بسیار کوچک به نظر می آید. بخش عمده ای از آب و هوای زمین به وجود و توزیع بخار آب در جو وابسته است. در نزدیکی سطح، اقیانوسی از هوا با ٧٨ درصد نیتروژن، ٢١ درصد اکسیژن و ١ درصد سایر ترکیبات، ما را در برگرفته است. این جو آب و هوای بلند مدّت و کوتاه مدّت محلی زمین را تحت تاثیر قرار می دهد؛ از ما در مقابل پرتوهای مرگبار خورشید محافظت می کند، همچنین ما را از برخورد شهابسنگ ها دور نگه می دارد. ماهواره ها نشان داده اند که جوّ بالایی زمین، بنابر فعالیت های خورشید، در روز منبسط و در شب منقبض می شود.

هسته مذاب نیکل – آهن زمین، میدان مغناطیسی در اطراف خود تشکیل داده است که این میدان به علّت اثر بادهای خورشیدی (ذرّات دارای بار الکتریکی) ، به شکل قطره اشک درآمده است. باد خورشیدی فورانی از ذرّات ماده است که به طور مداوم از خورشید خارج می شود. میدان مغناطیسی در فضا ناپدید نمی شود، امّا مرزهای مشخصی دارد. زمانی که ذرّات باد خورشیدی به دام میدان مغناطیسی زمین می افتند با ملکول های بالایی جوّ زمین واکنش می دهند و موجب می شوند این ملکول ها، نور تابش کنند و پدیده شفق قطبی یا نورهای شمالگان و جنوبگان را به وجود آورند.

برای کسب اطلاعات بیشتر درباره شفق اینجارا کلیک کنید.

خشکی های زمین نیز در حال حرکت اند. برای مثال، قاره آمریکای شمالی، به طور مداوم با سرعتی تقریبا برابر رشد ناخن های ما، به سمت غرب در اقیانوس آرام در حال حرکت است. زمین لرزه ها زمانی رخ می دهند که صفحات خشکی ها با هم برخورد می کنند، روی هم قرار می گیرند یا شکافته می شوند و از هم فاصله می گیرند. به این صفحات، صفحه های تکتونیک زمین یا صفحه های زمین شناختی می گویند.

اکتشافات و یافته های سی سال اخیر، که حاصل قرن ها مطالعه و تحقیق بودند، کمک کرد که تصور دیرینه ما از ثابت بودن خشکی های زمین، تغییر کند و کامل شود.

اکنون قادریم از نقطه ای از فضا، سیاره خودمان را، به صورت مجوعه ای واحد و در مقام یک سیاره بررسی کنیم و اثرات متقابل جهانی میان اقیانوس ها، خشکی ها، هوا و حیات را با ابزارهای پیشرفته خود، زیر نظر بگیریم.

 

                                       انواع حرکات زمین
حرکت انتقالی زمین به دور خورشید

سرعت این حرکت زمین در مدار خود به دور خورشید یکسان نیست ودر نزدیکی خورشید بیشتر میشود.از اثرات این حرکت ایجاد یک سال شمسی شکل گرفتن فصول مختلف و تغییر ظاهری چهرهٔ آسمان شب در طول سال است. مدت این چرخش ۳۶۵٫۲۵ روز است و سرعت زمین در این مدار ۳۰کیلومتر بر ثانیه‌است.
 حرکت وضعی

حرکت زمین به دور محور خود (خطی فرضی که از قطب شمال وجنوب زمین عبور می کند). مدت این چرخش ۲۳ساعت و۵۶دقیقه و۴ثانیه‌است
حرکت رقص محوری

این حرکت درواقع لرزشی سینوسی شکل در مدار زمین با دوره ۱۹ ساله است که بواسطه چرخش ماه (قمر زمین) بدور این کره ایجاد می‌شود. ماه تقریبا هر ۲۹ روز یک دور به دور زمین می‌چرخد. با توجه به اینکه جرم ماه نسبت به زمین بسیار کمتر است بنابراین تنها یک لرزش سینوسی در مدار زمین ایجاد می‌کند.

حرکت تقدیمی

یکی از حرکات ویژه محور چرخش زمین ناشی از نیروی گرانش ماه و خورشید ودیگر سیارات است.محور چرخش زمین مانند یک فرفره چرخان مخروطی را طی 25800 سال طی می کند.در حال حاضر محور چرخشی زمین تقریبا" در امتداد ستاره قطبی است ولی بدلیل حرکت رقص محوری چند هزار سال دیگر نمی توان از این ستاره بعنوان نشانه سمت شمال استفاده کرد.

منبع:www.nojoum.com

 



:: بازدید از این مطلب : 224
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 9 آذر 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد تسیاری

دومین سیاره منظومه شمسی بعد از تیر٬ سیاره زهره (عربی)یا ناهید(فارسی) است.بعد از ماه و خورشید پرنورترین جسم آسمانی است وهر از چند گاهی نظر مردم را به خود جلب می کند.ونوس که معادل لاتین زهره است به معنای الهه زیبایی وعشق است.یونانیها آنرا آفرودیت وبابلیها آنرا ایشتار می نامیدند.این سیاره 1600 سال قبل از میلاد هم شناخته شده بوده وظاهرا" اقوام مایا آنرادر روز هم رصد می کرده اند.

این سیاره مانند زمین اتمسفر دارد اما اتمسفر زهره ضخیم‌تر از زمین است و همین امر نفوذ به آن را دشوار کرده است. با وجود این اخیرا دانشمندان موفق شدند از این اتمسفر ضخیم عبور کرده و نگاهی اجمالی به سطح سیاره زهره بیندازند.

ناهید به لحاظ شباهت‌های زیادی که با زمین دارد خواهر زمین نامیده می‌شود. سیاره زهره از لحاظ شیمیایی، نیروی جاذبه و چگالی مانند زمین است. به عبارت دیگر نوع ومیزان مواد تشکیل دهنده زهره مانند زمین است و آتشفشان‌ها، کوهها و سنگ‌های سیاره زهره کاملا مانند آتشفشان‌ها، کوهها و سنگهای زمین هستند.

 

سطح سیاره زهره بسیار گرم است و هیچ پناهی هم برای گریز از گرما در آن وجود ندارد. اتمسفر آن مملو از دی اکسید کربن است و همین امر فضای آن را فضایی مسموم و کشنده کرده است. تا کنون هیچ موجود زنده‌ای بر سطح سیاره زهره یافت نشده است.

در ابتدای زندگی 4 میلیارد ساله زهره، این سیاره بسیار شبیه زمین بوده است. سیاره ناهید از زمین به خورشید نزدیک‌تر است. همین نزدیکی به خورشید باعث شده تا زنجیره‌ای از وقایع، زهره را تبدیل به یک جهنم واقعی کند. با توجه به فاصله ناهید از خورشید، دمای آن باید کمی از دمای زمین بیشتر باشد اما همین مقدار کم حرارت بالاتر، موجب تبخیر بیشتر آب شده است. بخار آب، گاز مهمی در پدیده گلخانه‌ای است و افزایش بخار آب در جو سیاره زهره موجب تشدید پدیده گلخانه‌ای شده. گاز گلخانه‌ای ، هوای گرم را مرطوب می‌کند و مانع گذر گرما به خارج می‌شود.

به احتمال زیاد عمده آب سطح سیاره زهره باید تبخیر شده باشد و همین مسئله موجب جذب کامل انرژی خورشید می‌شود که سطح این سیاره را به شدت گرم می‌کند به طوری که دمای سطح آن به 482 درجه سانتیگراد می‌رسد.

 

سیاره زهره خشک است

سیاره زمین لایه محافظی به نام لایه ازون دارد که زمین را از امواج فرابنفش خورشید محافظت می‌کند. زهره این لایه محافظ را ندارد در نتیجه امواج فرابنفش خورشید به اتمسفر زهره نفوذ می‌کنند. این امواج مولکول‌های آب را به اکسیژن و هیدروژن تجزیه می‌کنند. به همین علت در حال حاضر نباید آب چندانی در سطح سیاره زهره باقی مانده باشد.

جغرافیای سیاره ناهید

آتشفشان‌های سطح ناهید از آتشفشان‌های تمام دیگر سیارات منظومه خورشیدی بیشتر است. آتشفشان های سطح ناهید بدون توقف در حال فوران هستند و گدازه‌ها را به سطح ناهید می‌ریزند.

 

بخشی از سطح سیاره زهره کوهستانی است و بخش وسیعی از آن هم مسطح است. شواهد و دلایلی وجود دارد که نشان می‌دهد خیلی پیشترها سطح زهره هم مانند سطح زمین جا به جا شده است. اما سطح زهره مثل سطح زمین سیستم صفحه فلزی ندارد.

موقعیت غرب به شرق در ناهید

سرعت چرخش سیاره ناهید به دور خورشید کند تر از سرعت گردش زمین به دور خورشید است به طوری که طول هر روز در این سیاره بیش از 100 روز زمینی است . ضمن اینکه جهت چرخش سیاره ناهید با جهت چرخش دیگر سیارات متفاوت است و به جای اینکه طلوع خورشید در شرق این سیاره مشاهده شود و غروب در غرب اتفاق بیفتد، طلوع خورشید زهره در غرب است و غروب آن در شرق.

وزن در سیاره زهره

از آنجا که زمین و زهره تقریبا شرایط مشابهی دارند، اختلاف وزن چندانی بین زمین و زهره وجود ندارد. یک جسمی که روی زمین 32 کیلوگرم است، روی ناهید 29 کیلوگرم وزن دارد.



:: بازدید از این مطلب : 718
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 6 آذر 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد تسیاری

عطارد نزدیک ترین سیاره به خورشید است. این سیاره کوچک خاکی تقریباً هیچ جوی ندارد. به خاطر اندازه کوچک و نزدیک بودن فاصله عطارد به خورشید سخت است که این سیاره را از زمین بدون تلسکوپ ببینیم.  عطارد  کوچکترین سیاره خاکی است. هر سال در حدود سه بار به عنوان سیاره درخشان شامگاهی در نزدیکی افق غروب خورشید و نیز به عنوان یک سیاره صبحگاهی ظاهر می‌شود. بخاطر سرعت کم آن نسبت به زمین از لحاظ افسانه‌ای ، خدای روشنی نامیده شده است. در مواقعی ، عطارد در درخشندگی شبیه زحل می‌شود، اما معمولا بواسطه درخشندگی همسایه‌اش ، خورشید ، ناپدید می‌گردد.


اندازه

قطر عطارد 3032 مایل یا 4879 کیلومتر یعنی حدود دو پنجم قطر زمین است. این سیاره بعد از پلوتون کوچک ترین سیاره منظومه شمسی ست. عطارد فقط اندکی بزرگ تر از ماه زمین است.
هلال عطارد

رصد کردن سیاره عطارد دشوار است. نزدیک بودن مدار آن به خورشید سبب می‌شود که هیچگاه ˚27 دورتر از قرص خورشید دیده نشود. در نتیجه ، تنها قبل از طلوع و غروب آفتاب می‌توان آن را نزدیکی افق دید. حرکت مداری عطارد سریع است و به همین سبب ، در هر بار گردش به دور خورشید امکان دید آن به چند روز محدود می‌شود. عطارد نیز مانند ماه ، دوره هلالی دارد. از آنجا که هلالهای عطارد تنها به کمک تلسکوپ قابل روءیت است، اگر می‌خواهید عطارد را با تلسکوپ کاوش کنید، مواظب باشید که به طرف خورشید نشانه نروید.


گودالها

سطح سیاره عطارد پوشیده از گودالهای شهابسنگی است که حدود 3.5 میلیارد سال پبش بر اثر بمباران شهابسنگها بوجود آمده‌اند. اندازه گودالهای موجود در عطارد از چند متر تا 1000 کیلومتر (600 مایل) متغیر است. گودالهای بزرگتر ، حوزه نامیده می‌شوند. گودالها دارای مشخصاتی نظیر قله‌ها و حلقه‌های کوهستانی ، دیوارهای تراس دار و رگه‌هایی درخشان از توف (موادی که بر اثر برخورد شهابسنگ به بیرون پرتاب می‌شوند) هستند. مشخصات یک گودال به اندازه ، سرعت و جهت شهابسنگی که آنرا بوجود آورده بستگی دارد.


حوزه کالریس

حوزه کالریس به وسعت 1300 کیلومتر (800 مایل) بزرگترین حوزه ناشی از برخورد شهابسنگها به سطح عطارد است. حلقه‌های کوهستانی هم مرکز ناشی از برخورد شهابسنگهای عظیم ، این حوزه را محصور کرده‌اند. کف این حوزه پوشیده از گدازه سفت شده است، همچنین گودالهای کوچک و جوان نیز در کف این حوزه یافت می‌شوند. کالریس واژه‌ای لاتینی و به معنای گرما می‌باشد. این اسم به این دلیل انتخاب شده است که این حوزه هنگام نزدیک شدن عطارد به خورشید یک دور در میان ، رو به خورشید بوده و گرمترین نقطه سیاره می‌گردد.

مدار

مدار عطارد بسیار بیضی ست. بنابراین در نزدیک ترین مکان ممکن به خورشید فاصله اش از خورشید به 28 میلیون و 580 هزار مایل ( 46 میلیون کیلومتر) می رسد و وقتی در این مدار بیضی در دورترین مکانش از خورشید قرار می گیرد فاصله اش از خورشید حدود 70 میلیون کیلومتر می شود. فاصله عطارد از زمین، موقعی که از همیشه به زمین نزدیک تر است 48 میلیون مایل یا (77300 میلیون کیلومتر) است. اگر کسی می توانست وقتی عطارد در نزدیک ترین فاصله اش از خورشید قرار دارد، روی سطح سوزان آن بایستد، خورشید را سه برابر بزرگ تر از آنچه که ما در زمین می بینیم می دید.

طول روز و طول سال در عطارد

زمین هر 365 روز یک بار به دور خورشید می گردد. در حالی که عطارد هر 88 روز یک بار به دور خورشید می گردد. سرعت گردش عطارد در فضا 30 مایل در ثانیه (48 کیلومتر در ثانیه) است که از این نظر هیچ سیاره ای سرعتش به پای آن نمی رسد.


دما

مقادیر دما در عطارد بسیار متفاوت است. نزدیکی زیاد عطارد به خورشید باعث می شود دما در سطح آن به 450 درجه سلسیوس یا 840 درجه فارنهایت نیز برسد. از نظر دما فقط ناهید از عطارد داغ تر است. اما به خاطر این که عطارد مقدار کافی گاز در جوش ندارد و تقریباً هیچ جوی ندارد که گرما را نگه دارد, دمای آن در شب می تواند به 170- درجه سلسیوس یا 275- درجه فارنهایت سقوط کند. به این ترتیب دما در عطارد بسیار متغیر است


گرانش سیاره

جاذبه سطحی عطارد به قدری ضعیف است که قادر به نگهداری ذرات اطراف خود نیست. در نتیجه عطارد تقریبا فاقد جو است. چگالی فضایی اطراف عطارد حدود 1000 میلیارد برابر کمتر از چگالی جو زمین است.


تحول سطح

چون ماه و عطارد هر دو فاقد جوهای قابل توجهی هستند، آب و هوا ، سطوحشان را فرسوده نمی‌کند. هر دو جهانهای کوچکی با ناحیه داخلی سردتر از ناحیه داخلی زمین هستند. اکنون نه آتشفشانهای فعال زیادی دارند و نه دستخوش تحول سطحی دائمی ‌می‌شوند که زمین از انتقال یافتن صفحات پوسته‌ای تجربه کرده است. فقدان جو و کوتاه بودن زمان تحول پوسته‌‌ای هر دو به جرمهای کوچک ماه و عطارد مربوط می‌شود و جو آنها برای مدت طولانی حفظ نمی‌شود.

همچنین جرمهای کوچک دلالت بر این دارند که حرارت داخلی‌شان از تلاشی مواد رادیواکتیو نسبت به مقدار مشابه برای زمین کمتر است و جریان گرمایی‌شان به طرف بیرون چنان سریع می‌باشد که هر دو جسم به سرعت سرد خواهند شد. داخل زمین داغ است و شارش گرمایی به طرف بیرون آن ، جریانهایی در گوشته پلاستیکی ایجاد می‌کند و اینها تحول پوسته زمین را نیرو می‌بخشند. ماه و عطارد هر دو فاقد این ترکیب درونی داغ و گوشته پلاستیکی هستند.


جرم وتراکم

جرم عطارد 3/3 ضربدر 10 به توان 23 کیلوگرم است. این میزان یک بیستم جرم زمین است.
تراکم یا چگالی (نسبت جرم به حجم) عطارد کمتر از زمین است. یعنی سنگینی یک تکه از عطارد کمتر از سنگینی حجم همان تکه از زمین است. عطارد کوچک تر از زمین است و بنابراین جرم خیلی کمتری هم نسبت به زمین دارد. تراکم کمتر عطارد نیروی جاذبه آن را نسبت به زمین کمتر کرده است. به طوری که این جاذبه فقط 38/0 جاذبه زمین است. به این ترتیب وزن یک شیء 100 پوندی روی زمین بر روی عطارد فقط 38 پوند می شود. برای این که بفهمید وزنتان در عطارد چقدر است آن را در عدد 38/0 ضرب کنید.


سطح و جو

سطح عطارد خیلی شبیه به سطح ماه است. سطح عطارد شش درصد نوری را که از خورشید به آن می رسد, بازتاب می دهد. یعنی همان میزانی را که ماه بازتاب می دهد. عطارد مثل ماه با یک لایه باریک از مواد معدنی به نام سیلیکات ها که به شکل ذرات ریزند پوشیده شده. عطارد همچنین دشت های صاف و پهنی دارد. صخره های بسیار شیب دار و چاله های عمیق زیادی نیز دارد. همان طور که ماه هم چنین است. این چاله ها موقعی شکل گرفته اند که شهاب سنگ ها یا ستاره های دنباله دار کوچک به سیاره برخورد کرده اند. جو عطارد آن قدر ضخیم نیست که سرعت شهاب سنگ ها را کم کند و یا آنها را با اصطکاک بسوزاند. کالوریس بیسین Caloris Basin بزرگ ترین چاله عطارد حدود 800 مایل یا 1300 کیلومتر قطر دارد.


بخش های داخلی عطارد مثل زمین است!!!

عطارد خشک، بسیار گرم و تقریباً بدون هواست. قدرت پرتو خورشید بر عطارد نزدیک به هفت برابر میزان پرتو آن بر روی زمین است.
اسکن از عطارد که به وسیله رادارها از روی زمین انجا م شده نشان می دهد که چاله ها در قطب های عطارد حاوی یخ آب هستند. کف چاله ها به طور دایمی در مقابل نور خورشید محافظت می شوند. بنابراین دما در آنها هیچ وقت به آن حد نمی رسد که یخ ها را آب کند.
عطارد به وسیله مقدار بسیار کمی هلیوم، هیدروژن، اکسیژن و سدیوم احاطه شده. این گازها به قدری باریکند که بزرگ ترین فشار جوی آنها (نیرویی که از وزن گازها ناشی می شود) حدود 000000000002/0 (دو ضربدر10 به توان 10-) کیلوگرم برهر سانتی متر مربع است. در حالی که فشار جو زمین حدود 03/1 کیلوگرم بر هر سانتی متر مربع است. گیاهان و جانوران به خاطر نبود اکسیژن و گرمای شدید نمی توانند روی عطارد زندگی کنند. دانشمندان می گویند این سیاره فاقد هر شکلی از زندگی ست.


چرخش به دور محور خود

هنگامی که عطارد به دور خورشید می گردد، به دور محور خودش- یک خط فرضی که از مرکزش می گذرد- هم می چرخد. سیاره حدود هر 59 روز زمینی یک بار به دور خودش می چرخد. این چرخش از چرخش همه سیارات دیگر به جز ناهید آهسته تر است. در نتیجه آهستگی چرخش سیاره به دور محورش و سریع بودن حرکتش به دور خورشید باعث شده که یک روز یا فاصله طلوع خورشید تا طلوع بعدی خورشید 176 روز زمینی به طول انجامد.
تا میانه دهه 1960 ستاره شناسان باور داشتند که عطارد هر 88 روز زمینی یک بار به دور خودش می چرخد. یعنی همان مقدار زمانی که طول می کشد تا عطارد دور خورشید بگردد. اگر این چنین بود یک طرف سیاره همیشه رو به خورشید بود و طرف دیگر همیشه در تاریکی قرار داشت. در سال 1965 مطالعاتی که از طریق رادار انجام شد، نشان داد که سیاره هر 59 روز یک بار دور خودش می چرخد.


ماه

عطارد ماه ندارد.

پرواز به سوی عطارد

فضاپیمای مرینرده (Mariner10) اولین و تنها فضاپیمایی ست که به عطارد رسیده. این فضاپیما درسال 1973 و 1974 از عطارد بازدید کرد. کمتر از نیمی از سطح عطارد به وسیله این فضاپیما نقشه برداری شد. در سال 2004 ایالات متحده سفینه مسنجر (Messenger)را به سوی عطارد فرستاد. این سفینه قرار است در سال های 2008، 2009 و 2011 در اطراف عطارد پرواز کند، ازسطح آن نقشه برداری کند و ترکیباتش، ساختمان داخلیش و حوزه مغناطیسیش را مطالعه کند.


میدان مغناطیسی

درسال 1974 میلادی (1353 شمسی) سفینه فضایی مارنیر 10 از کنار عطارد گذشت. مارینر 10 یک میدان مغناطیسی ضعیف سیاره‌ای را با شدتی در حدود 220nT ، 1nT=10-9T آشکار کرد. اگر چه این مقدار کوچک است. ولی برای قطع مغناطوسپهر در بادهای خورشیدی کافی است. در اینجا میدان مغناطیسی ، ذرات باردار (اکثرا پروتونها) را از باد خورشیدی اطراف سیاره منحرف می‌کند.

به نظر می‌رسد که میدان عطارد یک دوقطبی باشد که کم و بیش با محور چرخش سیاره ، در یک امتداد قرار گرفته است. دراین صورت ، بطور کلی میدان مغناطیسی عطارد شبیه میدان مغناطیسی زمین ولی ضعیفتر از آن است. حضور یک میدان مغناطیسی و همچنین چگالی زیاد سیاره دلالت بر آن دارد که عطارد مانند زمین دارای یک هسته فلزی است که عمدتا از آهن و نیکل تشکیل شده است. به نظر می‌رسد که این سیاره همانند یک آهنربای دائمی ‌است. میدان مغناطیسی زمین صدبار شدیدتر از میدان مغناطیسی عطارد است.

فاصله متوسط از خورشید

 57.93 کیلومتر


قطر استوا

 4879 کیلومتر


مدت حرکت وضعی

 58.65 روز زمینی


مدت حرکت انتقالی

 87.97 روز زمینی


سرعت مداری

 47.89 کیلومتر در ثانیه


دمای سطحی

 180- تا 430 درجه سانتیگراد


جرم

(زمین=1) 0.06
چگالی متوسط

(آب=1) 5.43
جاذبه

(زمین=1) 0.38
تعداد قمر

قمر 0

 

 

 

 



:: بازدید از این مطلب : 264
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 5 آذر 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد تسیاری

خورشید، گوی غول پیکر درخشانی در وسط منظومه شمسی و تامین کننده نور، گرما و انرژی های دیگر زمین است. sun - خورشیداین ستاره به طور کامل از گاز تشکیل شده است. بخش بشتر این گاز از نوعی می باشد که به نیروی مغناطیسی حساس است. این نوع از گاز به خاطر همین حساسیت، بسیار خاص می باشد. دانشمندان به آن پلاسما* می گویند.(* پلاسما حالت چهارم ماده است. در خیلی جاها این چنین آموزش می دهند که ماده دارای سه حالت جامد، مایع و گاز است. پلاسما گاز شبه خنثایی از ذرات باردار و خنثی است که رفتار جمعی از خود ارائه می‌دهد. به عبارت دیگر می‌توان گفت که واژه پلاسما به گاز یونیزه شده‌ای اطلاق می‌شود که همه یا بخش قابل توجهی از اتمهای آن یک یا چند الکترون از دست داده و به یونهای مثبت تبدیل شده باشند. یا به گاز به شدت یونیزه شده‌ای که تعداد الکترونهای آزاد آن تقریبا برابر با تعداد یونهای مثبت آن باشد، پلاسما گفته می‌شود. توضیحات بیشتر را در ادامه مقاله مطالعه خواهید نمود.) نه سیاره و قمرهایشان، ده ها هزار خرده سیاره و چندین تریلیون شهاب سنگ به دور خورشید در گردشند. خورشید و همه این اجرام در منظومه شمسی می باشند. زمین با میانگین فاصله تقریبی ۱۴۹.۶۰۰.۰۰۰ کیلومتر از خورشید در حرکت است.

                                                                                   

شعاع خورشید (فاصله بین مرکز تا سطح آن) حدود ۶۹۵.۵۰۰ کیلومتر، تقریبا ۱۰۹ برابر شعاع زمین است. مثال زیر به شما کمک می کند تا مقیاس خورشید، زمین و فاصله بین آنها را تصور کنید: اگر شعاع زمین را به اندازه عرض یک گیره کاغذ معمولی تصور کنیم، شعاع خورشید تقریبا برابر با پایه یک میز تحریر و فاصله آنها حدودا به اندازه ۱۰۰ قدم خواهد بود.

قسمتی از خورشید که ما می بینیم دمایی حدود ۵۵۰۰ درجه سانتیگراد دارد. ستاره شناسان دمای ستارگان را با واحدی به نام کلوین (Kelvin) اندازه گیری می کنند و به طور خلاصه آن را K می نویسند. یک کلوین دقیقا برابر با ۱ درجه سلسیوس یا ۱.۸ درجه فارنهایت است، اما تفاوت واحد کلوین با واحد سلسیوس در نقطه شروع آنهاست. مقیاس واحد کلوین از صفر مطلق که برابر است با ۲۷۳.۱۵ – درجه سانتیگراد آغاز می شود. بنابراین دمای سطح خورشید ۵۸۰۰K و دمای هسته خورشید بیش از ۱۵میلیون K می باشد.
انرژی خورشید به واسطه واکنش های ترکیبی اتمی در اعماق هسته آن تامین می شود. در یک واکنش ترکیبی دو هسته اتم با یکدیگر همراه شده و هسته ای جدید را به وجود می آورند.

این ترکیب با تبدیل اجزای هسته به انرژی، تولید انرژی می کند. خورشید مانند زمین مغناطیسی است. دانشمندان با در نظر گرفتن میدان مغناطیسی یک جرم، خاصیت مغناطیسی آن جرم را تشریح می کنند. میدان مغناطیسی محدوده ای است که از همه فضای اشغال شده توسط یک جرم و بیشتر فضای پیرامون آن شامل می شود.
sun - خورشید
دانشمندان محدوده ای که در آن نیروهای مغناطیسی شناسایی می شوند(مثلا به وسیله قطب نما) را میدان مغناطیسی می نامند. فیزیکدانان خاصیت مغناطیسی یک جرم را بر اساس قدرت میدان مغناطیسی آن توصیف می کنند. این قدرت برابر است با نیرویی که یک میدان مغناطیسی بر یک جسم مغناطیسی مانند سوزن قطب نما اعمال می کند. قدرت میدان مغناطیسی عمومی خورشید تنها دو برابر قدرت میدان مغناطیسی زمین می باشد. ولی میدان مغناطیسی خورشید در مناطق کوچکی به شدت متمرکز است، با قدرتی معادل ۳۰۰۰ بار بیشتر از اندازه میدان مغناطیسی عمومی آن. این مناطق شکل دهنده ساختمان خورشید و به وجود آورنده ترکیبات سطح و اتمسفر آن یعنی منطقه ای که ما می بینیم می باشند. مناطق نسبتا سرد و لکه های خورشیدی، فوران های بسیار دیدنی که به آنها زبانه های خورشیدی می گویند و شعله های تاج خورشید، شکل کلی سطح خورشید را ایجاد می نمایند.

زبانه های خورشیدی شدیدترین انفجار و فوران در منظومه شمسی می باشند. سپس شعله های تاج خورشید که دارای شدتی کمتر از زبانه ها و محتوی مقدار بسیار زیادی ماده می باشند. تنها یک فوران در تاج خورشید می تواند حدود ۲۰ بیلیون تن ماده را در فضا پخش کند. یک مکعب از جنس سرب که هر ضلع آن برابر با ۱.۲ کیلومتر است می تواند چنین جرمی داشته باشد.

خورشید ۴.۶ بیلیون سال پیش متولد شد و سوخت لازم برای اینکه تا ۵ بیلیون سال دیگر به همین صورت باقی بماند را دارد. پس از آن اندازه خورشید آنقدر بزرگ می شود تا اینکه به نوعی از ستاره به نام غول سرخ تبدیل می شود. در آن هنگام لایه های بیرونی خود را با فراافکنی از دست می دهد. با فرو ریختن آنچه از خورشید باقی می ماند، به جرمی با نام کوتوله سفید تبدیل می شود و آرام آرام روشنایی خود را از دست می دهد و سرانجام وارد دوره جدید زندگی خود، به شکل یک جرم کم نور و سرد که گاهی به آن کوتوله سیاه می گویند، می شود.

مشخصات خورشید
sun - خورشید
جرم و چگالی

جرم خورشید ۹۹.۸ درصد از جرم کل منظومه شمسی است. این جرم معادل عدد ۱۰۲۷ X۲ تن می باشد که با یک ۲ و بیست وهفت صفر مقابل آن نوشته می شود. جرم خورشید ۳۳۳.۰۰۰ برابر جرم زمین است. میانگین چگالی آن حدود ۹۰ پوند در هر فوت مکعب و یا ۱.۴ گرم در هر سانتیمتر مکعب می باشد. این مقدار تقریبا معادل ۱.۴ برابر چگالی آب و کمتر از یک سوم میانگین چگالی زمین است.

ترکیب بندی

بیشتر اتمهای خورشید، مانند اغلب ستارگان، اتمهای عنصر شیمیایی هیدروژن می باشند. بعد از هیدروژن، عنصر هلیوم در خورشید بسیار یافت می شود و بقیه جرم خورشید از اتمهای هفت عنصر دیگر تشکیل شده است. به ازای هر ۱ میلیون اتم هیدروژن در کل خورشید، ۹۸.۰۰۰ اتم هلیوم، ۸۵۰ اتم اکسیژن، ۳۶۰ اتم کربن، ۱۲۰ اتم نئون، ۱۱۰ اتم نیتروژن، ۴۰ اتم منیزیوم، ۳۵ اتم آهن و ۳۵ اتم سیلیکون وجود دارد. بنابراین حدودا ۹۴ درصد از اتمها، هیدروژن و حدود ۰.۱ درصد اتمهایی غیر از هیدروژن و هلیوم می باشند.

اما هیدروژن سبک ترین عنصر است و ۷۲ درصد از جرم این ستاره را تشکیل می دهد. هلیوم ۲۶ درصد از جرم خورشید را به خود اختصاص داده است.
درون خورشید و بیشتر اتمسفر آن از پلاسما تشکیل شده است. پلاسما گازی است که دمای آن به قدری زیاد است که به نیروی مغناطیسی حساس می باشد. دانشمندان گاهی به تفاوتهای بین گاز و پلاسما بسیار تاکید کرده و پلاسما را حالت چهارم ماده، در کنار سه حالت جامد، مایع و گاز، می نامند. ولی در حالت کلی، دانشمندان تنها در صورت لزوم بین گاز و پلاسما تفاوت قائلند.

تفاوت اساسی بین گاز و پلاسما متاثر از حرارت بسیار شدید است: این حرارت باعث جدا شدن اتهای گاز می شود. آنچه باقی می ماند – یعنی پلاسما – از اتمهای باردار به نام یون و ذرات باردار به نام الکترون که به طور مستقل حرکت می کنند، تشکیل شده است.

یک اتم خنثی شامل یک یا چند الکترون است که مانند یک پوسته در اطراف هسته مرکز اتم عمل می کنند. هر الکترون حامل یک بار منفی الکتریکی است. هسته در قلب مرکزی یک اتم جای گرفته است که تقریبا همه جرم اتم را دارد. ساده ترین شکل هسته، که همان هسته هیدروژن است، از یک ذره به نام پروتون تشکیل شده است. یک پروتون حامل یک بار مثبت الکتریکی است. بقیه شکل های هسته شامل یک یا چند پروتون و یک یا چند نوترون می باشند. نوترون بار الکتریکی ندارد بنابراین بار الکتریکی همه هسته ها مثبت است. یک اتم خنثی به تعداد پروتونهایش، الکترون دارد بنابراین مجموع بارهای آن برابر با صفر است.

یک اتم یا مولکول که یک یا چند الکترون خود را از دست بدهد بار مثبت پیدا می کند و به آن یون یا یون مثبت می گویند. بیشتر اتمهای خورشید، یونهای مثبت هیدروژنند. بنابراین، بیشتر خورشید شامل پروتون و الکترون های مستقل است.

مقدار نسبی پلاسما و دیگر گازها در یک منطقه مشخص شده از اتمسفر خورشید به دمای آن منطقه بستگی دارد. با افزایش دما، اتمهای بیشتر و بیشتری یونیزه می شوند و اتم های یونیزه شده الکترون های بیشتر و بیشتری از دست می دهند. تاج خورشید نام منطقه ای از اتمسفر خورشید است که بیش از هر جای دیگر در اتمسفر خورشید، یونیزه شده است. دمای تاج خورشید معمولا بین ۳ میلیون K تا ۵ میلیون K یعنی دمایی فراتر از دمای لازم برای جدا کردن بیش از نیمی از ۲۶ الکترون اتم آهن می باشد.

اینکه چه اندازه از اتم های یک گاز اتمهای یونیزه هستند بستگی به دما دارد. اگر دما نسبتا داغ باشد، اتمها یونیزه می شوند اما چنانچه گاز نسبتا سرد باشد امکان ترکیب شیمیایی اتمها و تشکیل مولکول به وجود می آید. بیشتر اتمهای سطح خورشید یونیزه شده اند. ولی در مناطق لکه های خورشیدی به دلیل پائین بودن دما، اتمها تشکیل مولکول می دهند.

انرژی بازده

بیشتر انرژی که خورشید ساطع می کند نور مرئی و اشعه های فروسرخ که ما آن را به صورت گرما دریافت می کنیم، می باشد. نور مرئی و پرتوهای فروسرخ، دو شکل از پرتوهای الکترومغناطیسی می باشند. خورشید همچنین پرتوهایی از ذرات که بیشتر پروتون ها و الکترون ها می باشند را ساطع می نماید.

پرتوهای الکترومغناطیسی

پرتوهای الکترومغناطیسی شامل نیروی الکتریکی و نیروی مغناطیسی می باشند. این پرتوها را می توان مانند یک موج انرژی و یا بسته های ذره مانندی از انرژی به نام فوتون دانست.
نور مرئی، اشعه فروسرخ و دیگر اشکال پرتوهای الکترومغناطیسی از حیث مقدار انرژی با هم متفاوتند. شش گروه از انرژی ها، طیف انرژی های الکترومغناطیس را تشکیل می دهند. از کم انرژی ترین تا پر انرژی ترین به ترتیب عبارتند از: امواج رادیویی، اشعه فروسرخ، نور مرئی، اشعه فرا بنفش، اشعه ایکس و اشعه گاما. مایکروویو ها، که موج های بسیار قوی رادیوئی هستند، گاهی در یک رده دیگر به طور مجزا قرار می گیرند. پرتوهای خورشید شامل همه پرتوهای طیف الکترومغناطیس می باشند.

مقدار انرژی در امواج الکترومغناطیس ارتباط مستقیم با طول موج* یعنی فاصله بین قله های پیاپی آنها دارد.(*برای درک بهتر از معنی طول موج تصور کنید،حشره ای در آب یک حوض آرام دست و پا می زند و امواجی دایره ای به سمت حاشیه های اطراف حوض منتشر می شوند. به بلندترین قسمت هر موج دایره شکل “قله” می گویند. فاصله میان هر دو قله “طول موج” نامیده می شود. شمار قله هایی که در هر ثانیه به حاشیه حوض می رسند “فرکانس” نام دارد. هر چه فرکانس بیشتر باشد، طول موج کوتاه تر است). هرچه انرژی پرتو بیشتر باشد، طول موج کوتاهتر است. برای مثال پرتوهای گاما طول موجی کوتاهتر از امواج رادیوئی دارند. انرژی یک ذره فوتون بستگی به مکان آن در طیف دارد. برای مثال یک فوتون اشعه گاما انرژی بیشتری از یک فوتون رادیوئی دارد.

همه اشکال امواج الکترومغناطیس با سرعت برابر، معادل سرعت نور (۲۹۹.۷۹۲ کیلومتر در ثانیه) در فضا سفر می کنند. با این سرعت، یک فوتون آزاد شده از خورشید تنها حدود ۸ دقیقه طول می کشد تا به زمین برسد.

امواج الکترومغناطیسی که از خورشید به بالای اتمسفر زمین می رسند ثابت خورشیدی نام دارند. این مقدار برابر است با حدود ۱۳۷۰ وات در هر متر مربع. ولی تنها حدود ۴۰ درصد از این امواج به سطح زمین می رسند. اتمسفر زمین مقداری از نور مرئی و اشعه فروسرخ، تقریبا همه پرتوهای فرابنفش و تمامی پرتوهای ایکس و گاما را فیلتر می کند. تقریبا همه امواج رادیویی به سطح زمین می رسند.

پرتوهای ذرات

پروتون ها و الکترون ها دائما مانند بادهای خورشیدی از سطح خورشید بلند می شوند. این ذرات به زمین بسیار نزدیک می شوند ولی میدان مغناطیسی زمین مانع از ورود آنها به سطح زمین می شود.
به هر حال به دلیل انفجارها و گدازه های تاج و زبانه های خورشیدی، ذرات زیادی با شدت به اتمسفر زمین می رسند. این ذرات را به نام پرتوهای کیهانی خورشیدی می شناسند. بیشتر این ذرات پروتون ها هستند ولی الکترون ها نیز در آنها وجود دارند. آنها به شدت پر انرژیند. بنابراین می توانند برای فضانوردها و کاوشگرها خطرآفرین باشند.

پرتوهای کیهانی نمی توانند به سطح زمین برسند. هنگامیکه آنها با اتمسفر زمین برخورد می کنند، تبدیل به بارانی از ذرات کم انرژی تر می شوند. ولی از آنجائیکه رویدادهای خورشیدی بسیار پر انرژی هستند، آنها می توانند طوفانهای ژئومگنتیک را، بویژه در میدان مغناطیسی زمین به وجود آورند. این طوفانها می توانند باعث مختل شدن تجهیزات الکتریکی در سطح زمین شوند. برای مثال آنها می توانند با افزایش فشار بار کابلها منجر به قطع برق شوند.

رنگ

در طیف پرتوهای الکترومغناطیس، نور مرئی متشکل از رنگهای موجود در رنگین کمان می باشد. نور خورشید شامل همه این رنگها است. بیشتر پرتوهایی که از خورشید به ما می رسند رنگهای زرد تا سبز از طیف نور مرئی می باشند. در هر صورت نور خورشید سفید است. هنگامیکه اتمسفر زمین مانند یک فیلتر برای تنظیم خورشید عمل می کند، خورشید ممکن است زرد یا نارنجی به نظر رسد.

شما می توانید نور خورشید را به کمک یک منشور نگاه کرده و آن را تفکیک کنید. نور قرمز، که توسط کم انرژی ترین فوتون ها، با بلندترین طول موج، به وجود می آید در یکی از دو انتهای طیف قرار می گیرد. نور قرمز در نور نارنجی و سپس زرد محو می شود. پس از زرد، نور سبز و بعد از آن آبی را خواهید دید. آخرین رنگ نیز بنفش می باشد که با پر انرژی ترین فوتون ها و کوتاه ترین طول موج، به وجود می آید. این فهرست رنگ به این معنا نیست که نور خورشید تنها از شش یا هفت رنگ تشکیل شده بلکه هر یک از رنگ های مابین رنگهای مذکور، خود یک رنگ به حساب می آید. تعداد رنگهای موجود در طبیعت از تعداد رنگهاییکه انسان تابه حال نامگذاری کرده بسیار بیشتر است.

چرخش خورشید

خورشید تقریبا در هر ماه یک دور کامل به دور خود می چرخد. ولی از آنجائیکه خورشید یک جرم گازیست نه یک جرم جامد، قسمتهای مختلف آن با سرعت متفاوت حرکت می کند. گازهای نزدیک به خط استوای خورشید در هر ۲۵ روز یک دور کامل حرکت می کنند، در حالیکه گردش کامل گازهای موجود در عرضهای جغرافی بالاتر ۲۸ روز به طول می انجامد. محور گردش خورشید با چند درجه شیب نسبت به محور گردش زمین قرار گرفته است بنابراین قطب جغرافی شمال یا قطب جغرافی جنوب آن معمولا از زمین قابل رویت است.

ارتعاش

ارتعاشات خورشید مانند زنگیست که دائم در حال نواخته شدن است. خورشید در آن واحد بیشتر از ۱۰ میلیون درجه صوت مختلف ایجاد می کند. ارتعاشات گازهای خورشیدی از نظر مکانیکی شبیه به ارتعاشات هوا، که آنها را با نام امواج صوتی* می شناسیم، می باشند. از این رو ستاره شناسان امواج خورشیدی را به رغم اینکه نمی شنویم، مانند امواج صوتی می دانند. سریعترین ارتعاش خورشیدی حدود ۲ دقیقه به طول می انجامد. مدت زمان یک ارتعاش مقدار زمان لازم برای کامل شدن یک حلقه یا سیکل از ارتعاش است. آرام ترین ارتعاشی که گوش انسان قادر به تشخیص آن می باشد مدت زمانی معادل ۲۰/۱ ثانیه دارد.

بیشتر امواج صوتی خورشید از “سلولهای حرارتی” موجود در توده های متراکم گاز در اعماق خورشید سرچشمه می گیرند. (*هوا دارای خاصیت ارتجاعی می‌باشد هنگامی که یک لایه از مولکولهای هوا به جلو رانده می‌شود، این لایه به نوبه خود لایه دیگری را به جلو می‌راند و خود به حال اول بر می‌گردد. لایه جدیدی نیز لایه دیگری را به جلو می‌راند و به همین ترتیب این عمل بارها و بارها تکرار می‌گردد تا انرژی به پایان برسد. این جابجایی مولکولها اگر بیش از ۱۶ مرتبه در ثانیه تکرار ‌گردد صدا بوجود می‌آید. هر رفت و برگشت لایه هوا یک سیکل نام دارد و تعداد سیکل در ثانیه تواتر یا بسامد یا فرکانس نامیده می‌شود).این سلولها انرژی را تا سطح خورشید بالا می آورند. بالا آمدن این سلولها مانند بالا آمدن بخار از آب در حال جوشیدن است. واژه سلولهای حرارتی به همین دلیل به آنها اطلاق می گردد. هنگامیکه سلولها بالا می آیند، سرد می شوند. آنگاه به درون خورشید جائیکه بالا آمدن از آنجا آغاز می شود باز می گردند. در هنگام سقوط و پائین رفتن سلولهای حرارتی ارتعاش شدیدی به وجود می آید. این ارتعاش باعث می شود که امواج صوتی از درون سلولها خارج شوند.

از آنجائیکه اتمسفر خورشید غلظت کمی دارد، امواج صوتی نمی توانند در آن به حرکت و جریان درآیند. در نتیجه، وقتی که یک موج به سطح می رسد مجددا به درون خورشید بر میگردد. بنابراین قسمت کوچکی از سطح خورشید حرکت تند و سریعی به بالا و پائین پیدا می کند. وقتی یک موج به درون خورشید سفر می کند، به سمت بالا و سطح آن خم می شود. مقدار انحنای موج بستگی به چگالی گازی که موج درون آن حرکت میکند و مواردی دیگر دارد. در نهایت، موج به سطح می رسد و دوباره به درون بر می گردد. این رفت و آمدها تا آنجا که موج انرژی خود را در گازهای پیرامون از دست بدهد، ادامه خواهد داشت.
امواجی که به عمیق ترین فاصله از سطح خورشید فرو می روند طولانی ترین مدت را دارند. برخی از این امواج تا هسته خورشید فرو می روند و مدتی معادل چندین ساعت دارند.

میدان مغناطیسی

گاهی اوقات، میدان مغناطیسی خورشید به شکلی ساده و گاهی به شدت پیچیده است. زمانی میدان مغناطیسی شکلی ساده دارد که محور عمودی خورشید مانند یک آهن ربای غول پیکر عمل کند. شما با انجام آزمایش براده آهن بر روی کاغذ و یک آهن ربا می توانید شکل میدان مغناطیسی آهن ربا را مشاهده کنید. بیشتر براده ها در حلقه های D شکلی که دو سر آهن ربا را به هم وصل می کنند تجمع می نمایند. فیزیکدانان میدان مغناطیسی را به صورت خطوطی فرضی که حلقه های براده آهن بر روی آنها قرار می گیرند ، فرض می نمایند. به این خطوط ، خطوط میدان مغناطیسی یا خطوط نیرو می گویند. دانشمندان به این خطوط، مسیر اختصاص داده اند. به یک سر آهن ربا قطب شمال مغناطیسی و به سر دیگر قطب جنوب مغناطیسی اطلاق می گردد. خطوط مغناطیسی از قطب شمال آهن ربا بیرون می آیند و با ایجاد یک خمیدگی از ناحیه قطب جنوب مغناطیسی وارد آهن ربا می شوند.

دلیل ایجاد میدان مغناطیسی خورشید انتقال حرارتی در خورشید است. هر ذره باردار الکتریکی می تواند با حرکت و جابجایی یک میدان مغناطیسی به وجود آورد. سلولهای حرارتی که از یونهای مثبت و الکترون ها تشکیل شده اند، به شکلی منتشر می گردند که باعث ایجاد میدان مغناطیسی خورشید می شود.

وقتی میدان مغناطیسی خورشید پیچیده می شود، خطوط مغناطیسی دچار پیچ و تاب می شوند. میدان مغناطیسی به دو دلیل این چرخش ها و پیچیدگی ها را به وجو می آورد: اول اینکه خورشید در منطقه استوایی بسیار سریع تر از قسمتهای دیگر حرکت می کند و دوم اینکه لایه های درونی خورشید بسیار سریع تر از سطح آن در گردشند. تفاوت در سرعت گردش در قسمتهای مختلف باعث کشیده شدن خطوط مغناطیسی در جهت شرق می شوند. در نهایت، این خطوط دچار اعوجاج گشته و پیچ و تاب هایی را ایجاد می نمایند.
sun - خورشید
در برخی مناطق، میدان مغناطیسی هزاران بار قوی تر از میدان مغناطیسی عمومی خورشید است. در این مناطق، دسته هایی از خطوط مغناطیسی به بیرون از سطح آمده و حلقه هایی را در اتمسفر خورشید به وجود می آورند. یکی از دو سر این حلقه ها، قطب شمال مغناطیسی است. در این نقطه جهت خطوط مغناطیسی به سمت بالا می باشد. سر دیگر این حلقه ها قطب جنوب مغناطیسی است و جهت خطوط مغناطیسی به سمت پائین و داخل خورشید است. در هر دو سر هر حلقه یک لکه خورشیدی پدیدار می گردد. خطوط مغناطیسی، یونها و الکترونها را به سمت بیرون لک های خورشیدی راهنمایی می کنند و به این صورت حلقه هایی غول پیکر از گاز تشکیل می شوند.

تعداد لکه ها بر روی خورشید به اعوجاج های میدان مغناطیسی آن بستگی دارد. تغییر تعداد آنها، از حداقل به حداکثر و دوباره به حداقل، چرخه لکه های خورشیدی نامیده می شود. میانگین مدت یک چرخه حدود ۱۱ سال می باشد.

در پایان هر چرخه از لکه های خورشیدی، میدان مغناطیسی به سرعت دچار جابجایی قطبی می شود و بسیاری از اعوجاج های خود را از دست می دهد. فرض کنید که قطب شمال مغناطیسی خورشید در آغاز یک چرخه در ناحیه قطب شمال جغرافیایی خورشید قرار دارد. در زمان شروع چرخه بعدی، قطب شمال مغناطیسی خورشید در محل قطب جنوب جغرافیایی آن قرار می گیرد. یک تغییر قطبی از یک جهت به جهتی دیگر و بازگشت مجدد آن برابر با دو چرخه پیاپی و درنتیجه معادل ۲۲ سال می باشد.

ترکیب هسته ای

ترکیب هسته ای در مرکز خورشید به دلیل دما و تراکم فوق العاده زیاد می تواند صورت پذیرد. از آنجائیکه بار ذرات مثبت است، تمایل به دفع یکدیگر دارند اما دما و تراکم هسته خورشید به قدری زیاد است که می تواند آنها را در کنار یکدیگر نگاه دارد.

رایج ترین ترکیب هسته ای در مرکز خورشید زنجیره پروتون-پروتون نام دارد. این فرایند زمانی انجام می گیرد که ساده ترین شکل از هسته های هیدروژن (دارای یک پروتون) در یک آن کنار هم قرار می گیرند. نخست، هسته ای متشکل از دو ذره به وجود می آید، سپس هسته ای با سه ذره و در نهایت هسته ای با چهار ذره شکل می گیرد. در این فرایند همچنین یک ذره الکتریکی خنثی به نام نوترینو پدیدار می گردد.

هسته نهایی شامل دو پروتون و دو نوترون است که در واقع هسته هلیوم می باشد. جرم این هسته به مقدار بسیار اندکی کمتر از جرم چهار پروتونیست که هسته از آن تشکیل شده است. جرم از دست رفته به انرژی تبدیل شده است. این مقدار از انرژی به کمک فرمول مشهور فیزیکدان آلمانی، آلبرت اینشتین، E=mc۲ قابل محاسبه است. در این معادله E به معنای انرژی، m به معنای جرم و c به معنای سرعت نور می باشد.

مقایسه با دیگر ستارگان

کمتر از ۵ درصد ستارگان در کهکشان راه شیری نورانی تر یا سنگین تر از خورشید می باشند. ولی برخی از ستارگان بیش از ۱۰۰.۰۰۰ برابر نورانی تر از خورشید، و برخی از آنها جرمی بیش از ۱۰۰ برابر جرم خورشید را دارند. از سویی دیگر، برخی ستارگان نیز کمتر از ۰۰۰۱/۰ خورشید نور دارند، و یک ستاره می تواند کمتر از ۰۷/۰ جرم خورشید را داشته باشد. ستاره های داغ تری وجود دارند که بسیار آبی تر از خورشیدند و ستارگان سردتری نیز وجود دارند که سرخ تر از خورشید هستند.

خورشید نسبتا جوان و متعلق به نسلی از ستارگان به نام “جمعیت I ستارگان” می باشد. یک نسل قدیمی تر از ستارگان را با نام “جمعیت II ستارگان” می شناسیم. احتمال وجود نسلی قدیمی تر به نام “جمعیت III ستارگان” نیز وجود دارد که البته تا کنون هیچ عضوی از این گروه شناسایی نشده است.

مناطق خورشید

خورشید و اتمسفر آن از چندین منطقه یا لایه تشکیل شده اند. از داخل به خارج، بخش داخلی خورشید متشکل از هسته، منطقه تابشی و منطقه حرارتی می باشد. اتمسفر خورشید نیز از لایه های فوتوسفر، کرومسفر، منطقه انتقالی و تاج خورشید تشکیل شده است. فراتر از تاج خورشید، بادهای خورشیدی، که معمولا جریانات برخواسته از گازهای تاج خورشید می باشند، وجود دارند.

از آنجائیکه ستاره شناسان قادر به دیدن درون خورشید نیستند، کلیه دریافت ها به صورت غیر مستقیم حاصل می گردد. برخی از اطلاعات بر اساس قسمتهای قابل مشاهده از خورشید به دست آمده اند. برخی از این اطلاعات نیز بر پایه محاسبات انجام شده با داده هایی از مناطق قابل رویت پیرامون خورشید ثبت گردیده است.

هسته

منطقه هسته از مرکز خورشید تا حدود یک چهارم به سمت سطح خورشید گسترده شده است. هسته حدود ۲ درصد از حجم خورشید اما تقریبا نصف جرم آن را دارد. حداکثر دمای این منطقه ۱۵ میلیون کلوین است. چگالی آن به ۱۵۰گرم در هر سانتیمتر مکعب، تقریبا ۱۵ برابر چگالی سرب، می رسد.

دما و چگالی بالای هسته به سبب فشار بسیار زیادی، معادل حدودا ۲۰۰ بیلیون بار بیشتر از فشار جو زمین در سطح دریا، می باشد. فشار زیاد هسته با در بر گرفتن همه گازهای خورشید، مانع از فروپاشی آن می شود. در واقع هسته با داشتن این فشار زیاد، وزن خورشید را تحمل میکند.

تقریبا همه ترکیبات اتمی در این منطقه صورت می گیرند. مانند سایر قسمتهای خورشید، هسته آن نیز، بر اساس جرم، از ۷۲ درصد هیدروژن، ۲۶ درصد هلیوم و ۲ درصد عناصر سنگین تر تشکیل شده است. ترکیبات اتمی به تدریج محتویات هسته را تغییر داده اند. در حال حاضر ۳۵ درصد از جرم هیدروژن در قسمتهای مرکزی هسته و ۶۵ درصد آن در مرزهای بیرونی هسته متمرکزند.

منطقه تابشی

پیرامون هسته، پوسته ضخیمی به نام منطقه تابشی وجود دارد. ضخامت این پوسته تا ۷۰ درصد از شعاع خورشید پیش رفته است. این منطقه ۳۲ درصد از حجم و ۴۸ درصد از جرم آن را شامل می شود.

این منطقه به دلیل اینکه انرژی غالبا در این جا به صورت نور و تشعشع سفر می نماید، منطقه تابشی نام گرفته است. فوتون های به وجود آمده در هسته از میان لایه های پایدار گاز عبور می کنند. اما آنها به خاطر غلظت شدید ذرات گاز دچار پراکندگی شده و گاهی مدت ۱ میلیون سال طول می کشد که یک فوتون از این منطقه گذر کند.
در پایین منطقه تابشی، چگالی معادل ۲۲ گرم در هر سانتیمتر مکعب (حدودا دو برابر چگالی سرب) و دما ۸ میلیون K می باشد. در بالای منطقه تابشی، چگالی معادل ۰.۲ گرم در هر سانتیمتر مکعب و دما ۲ میلیون K است.

ترکیبات عناصر در منطقه تابشی از زمان تولد خورشید تا به امروز به همین شکل باقی مانده است. درصد عناصر در بالای منطقه تابشی بسیار شبیه به سطح خورشید میباشد.

منطقه حرارتی

بالاترین لایه درونی خورشید، منطقه حرارتی، از منطقه تابشی تا سطح خورشید کشیده شده است. این منطقه از سلول های حرارتی در حال جوش تشکیل شده است که ۶۶ درصد از حجم خورشید و تنها کمی بیش از ۲ درصد جرم آن را به خود اختصاص داده است. در بالای منطقه، چگالی نزدیک به صفر و دما حدود ۵۸۰۰ K می باشد. از آنجا که فوتون های خارج شده از منطقه تابشی باعث داغ شدن سلولهای حرارتی می گردند، این سلولها به سمت سطح خورشید در جوش و التهابند.

ستاره شناسان تا کنون دو نوع از سلولهای حرارتی را مشاهده کردند. سلولهای دانه ای (granulation) و سلولهای ریز دانه ای (supergranulation). سلولهای دانه ای حدود ۱۰۰۰ کیلومتر و سلولهای ریزدانه ای در منطقه ای باضخامت تقریبی۳۰۰۰۰ کیلومتر می باشند.

فوتوسفر

پایین ترین لایه اتمسفر خورشید فوتوسفر نام دارد. این منطقه نوری را که ما می بینیم متساطع می نماید. ضخامت فوتوسفر ۵۰۰ کیلومتر است. ولی بخش اعظم نوری که ما مشاهده می کنیم از پایین ترین قسمتهای این منطقه که ضخامت آن تنها حدود ۱۵۰ کیلومتر است ناشی می شود. ستاره شناسان گاهی این قسمت را، سطح خورشید می دانند. در پایین فوتوسفر دما ۶۴۰۰K و در بالای آن ۴۴۰۰K می باشد.

فوتوسفر از شمار زیادی دانه تشکیل شده که در بالای سلولهای دانه ای قرار دارند. یک دانه معمولی حدو ۱۵ تا ۲۰ دقیقه عمر می کند. میانگین چگالی فوتوسفر کمتر از یک میلیونیم گرم در هر سانتیمتر مکعب می باشد. به نظر می رسد که این مقدار چگالی بسیار ناچیز است اما در هر سانتیمتر مکعب از این منطقه بین ده ها تریلیون تا صدها تریلیون ذرات خاص وجود دارند.

کرومسفر

منطقه بعدی کرومسفر است. مهمترین خصوصیت این منطقه افزایش دما بین ۱۰.۰۰۰K تا ۲۰.۰۰۰K می باشد.
ستاره شناسان نخست طیف کرومسفر را در هنگام کسوف های کامل شناسایی کردند. این طیف پس از آنکه ماه فوتوسفر را می پوشاند، قبل از پوشیده شدن کرومسفر در سایه ماه، قابل رویت است. این حالت تنها چند ثانیه به طول می کشد. خطوطی که از این طیف منتشر می شوند مانند نور فلش به طور ناگهانی به چشم می خورند، از این رو به این طیف، طیف فلش می گویند.

کرومسفر ظاهرا از تشکیلاتی شبیه میخ به نام “خار” ساخته شده است. یک خار معمولی حدود ۱۰۰۰ کیلومتر عرض و تا ۱۰.۰۰۰ کیلومتر ارتفاع دارد. چگالی کرومسفر حدود ۱۰ بیلیون تا ۱۰۰ بیلیون ذره در هر سانتیمتر مکعب است.

منطقه انتقالی

دمای کرومسفر تا حدود ۲۰.۰۰۰K ، و دمای تاج خورشید به بیش از ۵۰۰.۰۰۰K می رسد. بین دو منطقه مذکور، منطقه ای با میانگین دما وجود دارد که به آن منطقه انتقالی می گویند. این منطقه بیشتر انرژی خود را از تاج خورشید می گیرد و بیشتر نور خود را به شکل فرابنفش متساطع می نماید.
ضخامت منطقه انتقالی چند صد تا چندین هزار کیلومتر است. در برخی قسمتها، خارهای کرومسفر که نسبتا سرد شده اند سر بر افراشته و به اتمسفر خورشید می رسند. در برخی قسمتها نیز ترکیبات داغ تاج خورشید تا نزدیکی فوتوسفر فرو می رود.

تاج خورشید

تاج خورشید بخشی از اتمسفر آن است و دمایی متجاوز از ۵۰۰.۰۰۰K دارد. تاج خورشید متشکل از گازهای یونیزه شده به شکل رود و یا حلقه ای می باشد. ترکیبات و ساختمان تاج خورشید به صورت عمودی به سطح آن متصل است و میادین مغناطیسی که از اعماق خورشید ساطع می گردند منجر به شکل گیری این منطقه می شوند. دمای هر یک از جریانات تاج خورشید به خطوط میدان مغناطیسی شکل دهنده همان جریان بستگی دارد.
دمای نزدیک ترین بخش از تاج خورشید به سطح آن حدودا بین ۱ تا ۶ میلیون K و چگالی آن معادل ۱۰۰ میلیون تا ۱ بیلیون ذره در هر سانتیمتر مکعب می باشد. دمای این منطقه هنگام وقوع یک فوران به ده ها میلیون کلوین می رسد.

بادهای خورشیدی

تاج بسیار داغ خورشید در فضا منتشر و دائم در آن گسترده می شود. به جریان گازهای تاج خورشید در فضا، بادهای خورشیدی می گویند. چگالی این بادها در نزدیکی خورشید تقریبا بین ۱۰ تا ۱۰۰ ذره در هر سانتیمتر مکعب می باشد.

باد خورشیدی با سرعتی معادل صدها کیلومتر در ثانیه از خورشید به هر سوی می وزد. در فواصل زیادی از خورشید یعنی فراتر از مدار پلوتو، از سرعت این باد که مافوق صوت می باشد، کاسته می شود و با گازهای میان ستاره ای ترکیب می گردد.

بادهای خورشیدی به شکل یک حباب بزرگ شبیه به قطره اشک به نام هلیوسفر، در فضای میان سیاره ای گسترده شده است. خورشید و همه سیاره های آن درون هلیوسفر می باشند. فراتر از مدار پلوتو، دورترین سیاره از خورشید، هلیوسفر به گازها و غبارهای میان ستاره ای می پیوندد. گرچه اتمهای موجود در فضای بین ستاره ای می توانند در این حباب نفوذ نمایند اما در واقع می توان گفت که همه مواد تشکیل دهنده هلیوسفر از خود خورشید ناشی می شوند.

فعالیت های خورشیدی

میدان های مغناطیسی خورشید از منطقه حرارتی، بالا رفته و از میان مناطق فوتوسفر، کرومسفر و تاج خورشیدی سر بر می آورند. این جریانات مغناطیسی منجر به شکل گیری فعالیت های خورشیدی می گردند. این فعالیت ها شامل پدیده هایی به نام لکه های خورشیدی، شعله های بلند، زبانه ها و فوران های تاج خورشید می باشند.

زبانه های خورشیدی

زبانه های خورشیدی انفجارهای مهیبی در سطح خورشید می باشند. در مدت زمانی معادل چند دقیقه یک زبانه می توانند دمای مواد موجود را تا میلیون ها درجه افزایش دهد و انرژیی آزاد نماید که معادل انرژی آزاد شده توسط یک هزار بیلیون تن TNT می باشد. این انفجارها در نزدیکی لکه های خورشیدی، معمولا در راستای خطوطی بین دو سر میدان مغناطیسی رخ می دهند.

زبانه ها انرژی را به اشکال گوناگونی مانند پرتوهای الکترومغناطیس (پرتوهای گاما و ایکس) و ذرات باردار (پروتون و الکترون) آزاد می کنند.

دانشمندان برای نخستین بار به این نتیجه رسیدند که زبانه ها و فوران های خورشیدی لرزه هایی را در اعماق خورشید به وجود می آورند که بسیار شبیه به زمین لرزه در سیاره ما می باشند. محققان زبانه ای را مشاهده نمودند که منجر به وقوع لرزه ای بسیار شدید در اعماق خورشید گردید. این لرزه ۴۰ هزار بار بیشتر از زمین لرزه شدید سانفرانسیسکو در سال ۱۹۰۶ انرژی آزاد نمود. مقدار این انرژی آزاد شده به حدی بود که می توانست برق مصرفی ایالات متحده را تا مدت ۲۰ سال تامین نماید.

مناطقی که لکه های خورشیدی و فوران ها در آنها شکل می گیرند، مناطق فعال نامیده می شوند. مقدار فعالیت های خورشیدی از ابتدای یک چرخه لکه خورشیدی، به تدریج افزایش می یابد و با گذشت پنج سال به حداکثر می رسد. تعداد لکه ها در هر زمان متفاوت است. در قسمتی از صفحه خورشید که ما می بینیم، تعداد آنها از صفر تا ۲۵۰ لکه تغییر می کند.

لکه های خورشیدی

لکه ها ی خورشیدی مناطقی تیره و تقریبا دایره ای شکل در سطح خورشید می باشند. آنها زمانی شکل می گیرند که دسته ای از خطوط مغناطیسی درون خورشید به سطح آن می رسند.

دمای لکه ها از دمای مناطق اطرافشان کمتر و میدان مغناطیسی در آنها بسیار قوی است. دمای لکه های خورشیدی بین ۴۰۰۰ تا ۴۵۰۰ کلوین و دمای سطح خورشید ۵۷۰۰ کلوین است. به همین دلیل آنها تیره تر از سطح ستاره به نظر می رسند.

داده های رصدی از دهه ۸۰ قرن بیستم نشان می دهند که تعداد لکه های خورشیدی با شدت تابش خورشید مرتبط است. جالب این که هر چه تعداد لکه ها بیشتر باشد، شدت تابش نور خورشید بیشتر است، چون که مناطق اطراف لکه ها درخشان تر اند.

ابرنواختر ستاره ای در حال انفجار می باشد که می تواند بیلیون ها بار درخشان تر از خورشید باشد، پیش از آنکه به تدریج محو شود. در هنگام درخشندگی، نور یک ستاره منفجر شده می تواند همه یک کهکشان را تحت الشعاع قرار دهد. این انفجار، ابر عظیمی از گاز و غبار را در فضا ایجاد می نماید. جرم مواد موجود در این ابرها می تواند متجاوز از ۱۰ برابر جرم خورشید باشد.
ستاره شناسان دو نوع از ابرنواختر ها را شناسایی کرده اند. نوع اول و نوع دوم. نوع اول ابرنواخترها احتمالا در ستاره های دوتایی شکل می گیرند. ستاره دوتایی به یک جفت ستاره اطلاق می گردد که به هم نزدیکند و دور یکدیگر می چرخند. نوع اول احتمالا در دوتایی هایی رخ می دهد که یکی از آنها یک ستاره کوچک و متراکم به نام کوتوله سفید است. اگر این دو ستاره به اندازه کافی به یکدیگر نزدیک باشند، جاذبه کوتوله سفید اجرام و ذرات ستاره همراه خود را به سمت خود می کشد. هنگامیکه کوتوله سفید به جرمی معادل ۴/۱ برابر جرم خورشید رسید، متلاشی و منفجر می گردد.

نوع دوم ابرنواختر در اثر مرگ یک ستاره بسیار بزرگتر از خورشید شکل می گیرد. زمانیکه چنین ستاره ای به آخر عمر خود می رسد، هسته آن به سرعت متلاشی می گردد. حجم بینهایت زیادی انرژی ناگهان به شکل نوترون (نوعی از ذرات تشکیل دهنده اتم) و پرتوهای الکترومغناطیس (نیروهای الکتریکی و مغناطیسی) آزاد می شود. این انرژی باعث تبدیل ستاره به ابرنواختر می گردد.

بیشتر ابرنواختر ها در چند روز نخست شکل گیری به حداکثر درخشندگی می رسند و تا چندین هفته درخشندگی آنها ادامه خواهد داشت. با گذشت چند ماه درخشندگی آنها کم می شود. و در طی سالها همچنان از درخشندگی آنها کاسته می گردد. تفاوت دیگر ابرنواختر ها در مقدار و ترکیب موادیست که به فضا خارج می کنند.

ابرنواختر ها همچنین می توانند اجرام گوناگونی را بر جای بگذارند. پس از برخی از انفجارهای ابرنواختر، ستاره ای کوچک و متراکم متشکل از نوترون ها و یا شاید ذرات بنیادی کوارک بر جای مانده است. به چنین ستاره ای ستاره نوترونی می گویند. به ستاره های نوترونی که به سرعت می چرخند و به شدت مغناطیسی باشند، اصطلاحا تپ اختر می گویند. پس از برخی انفجارها ممکن است جرم نامرئی به نام سیاهچاله ایجاد گردد. سیاهچاله چنان گرانشی دارد که حتی نور نیز منی تواند از آن عبور کند.

دانشمندان بر این باورند که ابرنواخترها به وجود آرندگان عناصر سنگینی چون آهن، طلا و اورانیوم که در زمین و اجرام منظومه شمسی یافت شده اند می باشند.
در سال ۱۰۵۴ ستاره شناسان چینی ابرنواختری را ثبت کردند که در تمام طول روز درخشش آن پیدا بود. این انفجار از خود یک تپ اختر و سحابی کراب که همچنان قابل رصد است را بر جای گذاشت.

در سال ۱۹۸۷، یک ابرنواختر در ابر ماژلانی، نزدیک ترین کهکشان به راه شیری، مشاهده شد. در طی ۴۰۰ سال این اولین ابرنواختری بود که با چشم غیر مسلح قابل رویت بود.

 

جدول آماری خورشید

جرم (کیلوگرم) ۱.۹۸۹e+۳۰
جرم (زمین =۱) ۳۳۲,۸۳۰
شعاع استوایی (کیلومتر) ۶۹۵,۰۰۰
شعاع استوایی (زمین =۱) ۱۰۸.۹۷
میانگین چگالی (گرم در سانتیمتر مکعب) ۱.۴۱۰
دوره گردش (روز) ۲۵-۳۶
شتاب گریز از سطح (کیلومتر در ثانیه) ۶۱۸.۰۲
درخشندگی (ارگ* در ثانیه) ۳.۸۲۷e۳۳
میانگین دمای سطح ۶,۰۰۰°C
سن (بیلیون سال) ۴.۵
عناصر اصلی شیمیایی ۹۲.۱%
هیدروژن ۷.۸%
هلیوم ۰.۰۶۱%
اکسیژن ۰.۰۳۰%
کربن ۰.۰۰۸۴%
نیتروژن ۰.۰۰۷۶%
نئون ۰.۰۰۳۷%
آهن ۰.۰۰۳۱%
سیلیکون ۰.۰۰۲۴%
منیزیوم ۰.۰۰۱۵%
گوگرد ۰.۰۰۱۵%

*ارگ (erg) واحد انرژی در دستگاه cgs، معادل کار انجام گرفته در بالا بردن جرمی معادل ۰۰۱/۰ گرم تا ارتفاع یک سانتیمتر. برای مثال یک حشره موقع بالا رفتن از ضخامت یک برگ کاغذ، ۱ ارگ انرژی مصرف می کند. ما به هنگام بالا رفتن از یک پله، یک میلیارد ارگ انرژی مصرف می کنیم.



:: بازدید از این مطلب : 217
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 4 آذر 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد تسیاری

ترکیب یک ستاره بنام خورشید وهشت سیاره با نامهای تیر٬ ناهید٬ زمین ٬مریخ٬ مشتری زحل٬ اورانوس و نپتون و  تعدادی سیارک تعدادی دنباله دار   وتعدادی سیاره کوتوله که با نظمی قابل توجه دور آن می چرخند.میدان ثقل کره خورشید  ٬حرکت سیارات ودیگر اجرام منظومه را کنترل می کند.مقداری گاز وغبار میان سیاره ای نیز در این منظومه وجود دارد.

تمامی سیارات منظومه شمسی تقریبا" در یک صفحه مداری به دور خورشید می‌گردند. به استثنای عطارد که صفحه مداری آن با صفحه مداری زمین یا دایره‌‌البروج زاویه‌ای معادل تقریبی ˚7 می‌سازد، تمایل صفحات مداری سایر سیارات منظومه شمسی نسبت به صفحه مداری زمین، کمتر از ˚4/3 است. این بدان معناست که اگر به منظومه شمسی از پهلو نگاه کنیم ظاهری شبیه به یک صفحه تخت دارد. زوایایی که محور گردش سیارات به دور خود با صفحه مدار زمین می‌سازند نیز اختلاف چندانی با یکدیگر ندارند. انحراف محور سیارات منظومه شمسی به این صفحه کمتر از ˚30 است. انحراف محور خورشید نیز نسبت به صفحه دایره‌‌البروج ˚25/7 است. راستای حرکت وضعی (گردش سیاره به دور خود که موجب پیدایش شب و روز می‌شود) و حرکت انتقالی (گردش سیاره به دور خورشید که سبب پیدایش سال می‌گردد) سیارات منظومه شمسی نیز می‌تواند گواهی بر نظریه سحابی خورشیدی باشد. اگر از نقطه‌ای در بالای قطب شمال زمین به سیارات بنگریم، تمامی سیارات در جهت خلاف عقربه‌های ساعت به دور خورشید در گردشند و به استثنای زهره و اورانوس، جهت حرکت وضعی سایر سیارات نیز عکس جهت عقربه‌های ساعت است. برخی سیاره‌شناسان معتقدند علت این ناهماهنگی در زهره و اورانوس می‌تواند برخورد سهمگین یک جرم سماوی با این دو سیاره در سال‌های آغازین پیدایش منظومه شمسی باشد، گرچه صحت این فرضیه هنوز به اثبات نرسیده است. سه دلیل فوق، یعنی قرار گرفتن تمامی سیارات در یک صفحه مداری، راستای چرخش آنها به دور خود (به استثنای زهره و اورانوس)، و جهت گردش آنها به دور خورشید از مهم‌ترین دلایلی هستند که نشان می‌دهند منشا پیدایش تمامی سیارات منظومه شمسی یکسان و به نوعی مرتبط با پیدایش خورشید بوده است. علاوه بر این، دانشمندان به کمک محاسبه نیمه عمر مواد رادیواکتیو موجود در زمین، ماه، مریخ و شهابسنگ‌ها دریافتند اجرام منظومه شمسی بین 3/4 تا 8/4 میلیارد سال عمر دارند که همزمانی تولد آنها را نشان می‌دهد. این شباهت‌ها و هماهنگی میان اجزای منظومه خورشیدی، مهم‌ترین دلیل اثبات نظریه سحابی خورشیدی است. علاوه بر این، فناوری جدید تصاویری از ستاره‌های در حال تولد شکار کرده است که ابری از غبار در حال تراکم را در اطراف آنها نشان می‌دهد که محل تولد سیارات آن منظومه محسوب می‌شود. چنانچه نظریه سحابی خورشیدی صحیح باشد، سیارات در جهان ما باید به وفور یافت شوند چرا که اغلب ستارگان در مرکز قرص‌هایی از غبار که محل تولد سیارات است، تشکیل می‌شوند. کشف سیارات فراخورشیدی گامی مهم در اثبات این نظریه تا‌کنون بوده است.

      میدان مغناطیسی در سیارات

در منظومه شمسی میدانهای مغناطیسی خورشید وسیارات عموما" توسط جریانات الکتریکی متحرک درون لایه های رسانای درونی تولید می شود.در خورشید میدان مغناطیسی  ناشی از حرکت داخلی گاز یونیده است.در زمین لایه رساناعامل ایجاد میدان به شکل آهن مایع در هسته بیرونی قرار دارد.در مورد سیاره مشتری وزحل میدان مغناطیسی ناشی از حرکات درون لایه هیدروزنی فلزی ودر اورانوس ونپتون هم احتمالا" یک لایه یخی slushy- عامل ایجاد میدان است.در سیاره تیر هسته آهنی بزرگ عامل ایجاد میدان است گرچه فعال بودن این هسته هرروز مورد شک بیشتری قرار می گیرد واحتمال دارد که میدان مغناطیسی موجود باقیمانده میدان از زمانهای دور سیاره باشد.در حال حاضر ماه وسیاره مریخ دارای میدان نیستند اما آزمایش روی سخره های دو جرم نشان از وجود میدان در زمانهای گذشته دارد.اقمار بزرگ سیاره مشتری نیز دارای میدان ضعیفی هستند.تاکنون طی تاریخ چندین بار (در مقیاس چندصدهزار ساله)جای قطبهای میدان مغناطیسی زمین تغییر کرده است البته خورشید نیز دارای چنین تغییراتی است که دوره آن کوتاهتر واثرات آن عموما" محلی است.کشف این تغییرات کمکی بوده است در جهت توجیه تکتونیک صفحه ای.

قسمتی از فضا که محل برخورد باد خورشیدی با میدان مغناطیسی است مغناطکره نامیده می شود.

منبع:www.isa.ir



:: بازدید از این مطلب : 263
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 2 آذر 1393 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد